بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: ۱۰۲۶۱۳
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۰
فرهاد کشوری می‌گوید: در جامعه‌ای که سوپرمیلیاردر شدن و مسابقه برای ثروت‌اندوزی فرهنگ غالب باشد، باید شاهد نزول کتاب‌خوانی باشیم.

تدبیر24»این داستان‌نویس در گفت‌وگویی با ایسنا از وضعیت کتاب و ادبیات داستانی و مسائل مربوط به آن گفته است که شرح آن در پی می‌آید:

در شرایط فعلی که گفته می‌شود کتاب خوانده نمی‌شود یا خیلی کم خوانده می‌شود، تکلیف ادبیات داستانی چیست؟ مخصوصا این‌که در ایران ادبیات جزو لاینفک و شاید مهمترین عنصر ساخت فرهنگی ما به حساب می‌آید.

ادبیات داستانی خوشبختانه تکلیفی ندارد که بشود برایش معین کرد، والا مدت‌ها پیش کسانی که آن را مزاحم اوقات خود می‌دانستند دودمانش را به باد داده بودند. نویسنده کسی است که احساس می‌کند دنیایش بر وفق مرادش نیست. چیزی سرجای خودش نیست. یا نمی‌تواند حرفش را راحت بزند. یا تبعیض و اجحاف و زور و مسائل دیگری باعث می‌شود دست به قلم ببرد. یا می‌خواهد چیزی را جلو چشم خواننده بیاورد و آشکار کند. یا اصلاً نمی‌تواند ننویسد. به همین علت است که ادبیات بر اساس تکلیف شکل نگرفت و پایان هم نمی‌گیرد. ادبیات در هر شرایطی کار خودش را می‌کند. در جامعه‌ای که سوپرمیلیاردر شدن و مسابقه برای ثروت‌اندوزی فرهنگ غالب باشد، باید شاهد نزول کتاب‌خوانی باشیم.     

ادبیات را چه کسانی می‌سازند؟ منظور این است که ساختار اجتماعی و سیاست‌های حاکمیت و نهادها یا خلاقیت فردی؟ تاثیر این دو بر همدیگر چیست؟

ادبیات داستانی مستقل از هر حکومت و نهاد و چهارچوبی است؛ کاری است فردی و به تأثیر از جمع. نویسنده به تنهایی دست به قلم می‌برد. خواننده هم به تنهایی اثر را می‌خواند. هر فردی خوانش خاص خودش را دارد. به همین علت اثر ادبی بر افراد مختلف تأثیر متفاوتی دارد. نویسنده در خلاء رشد نمی‌کند. او وامدار آثار دیگران و آن‌هایی است که در طول زندگی‌اش بر او اثر گذاشته‌اند. درنهایت وامدار محیط اجتماعی، ادبیات و جامعه‌ بشری است.

حکومت‌ها چنان‌چه خودشان مانعی بر سر راه ادبیات نباشند با در اختیار داشتن نظام آموزشی و رسانه‌ها، به‌ویژه تلویزیون می‌توانند به گسترش کتاب‌خوانی کمک کنند. حکومت‌ها باید با به کار گرفتن کارشناسانی که در عرصه‌ ادبیات داستانی استخوان خرد کرده و تجربه اندوخته‌اند، از مهدکودک تا دانشگاه طوری برنامه‌ریزی کنند که علاقه به خواندن و آموختن برای بسیاری از افراد درونی شود. عکس این هم هست. حکومت اگر گزینشی عمل کند، ادبیات داستانی مستقل را از فضای آموزشی حذف می‌کند. متأسفانه ما هنوز در رشته‌ کارشناسی ادبیات در دانشگاه تنها چند واحد ادبیات معاصر داریم. حکومت‌ها می‌توانند بستر مناسبی برای ادبیات داستانی فراهم کنند، اما هیچ وقت نویسنده و حکومت در کنار هم قرار نمی‌گیرند. نویسنده در هر جامعه‌ای فردی است مستقل، منتقد و معترض.

آرمان یا سقف ادبیات چیست؟

حسن ادبیات نداشتن سقف است، چون اگر سقفی می‌داشت حتما برای ما با فردوسی و حافظ تمام می‌شد. ادبیات چون سروکارش با تخیل است هیچ محدوده و مرزی ندارد.

با وجود ایجاد نهادهای عریض و طویل در حوزه کتاب و نشر و ادبیات، چرا بیشتر فضای ادبیات را نارضایتی شکل داده است؟

علت نارضایتی این است که هیچ چیز سر جای خودش نیست. اگر نویسنده از شرایط زمانه راضی باشد باید قلمش را توی جیبش بگذارد و برود دنبال کار دیگری. نویسنده کارمند اداری نیست که بر اساس مقررات، وظیفه‌اش را انجام بدهد.

 توان ادبیات داستانی در چیست؟ ادبیات چه چیزی را می‌سازد که عده‌ای هنوز از بابت آن در هراسند؟ اصلا آیا هنوز باید از ادبیات ترسید، آن هم با این شمارگان اندک کتاب در ایران؟

هنگام نوشتن، تجربه‌ زیسته و خوانده‌های نویسنده وارد بستر تخیلش می‌شوند که در آن خودآگاه، ناخودآگا، احساسات، عواطف، حافظه، خاطره، یادآوری، نگرش و دغدغه‌های نویسنده به کمکش ‌می‌آیند تا داستانش را بنویسد. توان ادبیات در تخیلی بودنش است که باعث هراس کسانی است که می‌خواهند ادبیات داستانی مقید در چهاچوب‌های‌شان باشد. این ترس ربطی به تیراژ کم و یا زیاد کتاب ندارد. مهم ثبت نوشته‌ها در قالب ماندگاری چون کتاب است. اگر روزی فروغ گفت تنها صداست که می‌ماند، منظورش کلمات نوشته‌شده بود. والا اگر صدا را ثبت یا ضبط نکنند باد آن را می‌برد. ادبیات داستانی نه تنها ترسی ندارد بلکه پناهگاه خوبی در این زمانه کژمدار است. ادبیات داستانی چشم‌انداز خواننده را وسعت می‌دهد و احساس همدردی با دیگری را در او تقویت می‌کند. حد و مرزی نمی‌شناسد و خواننده، کتاب را بر اساس نژاد و دین و نگرش نویسنده انتخاب نمی‌کند. اثر برایش مهم است. خواننده می‌آموزد که اهل تساهل و مدارا باشد. ایده‌ها و افکار را جاده‌ یک‌طرفه‌ای نمی‌داند که در اختیار گروهی خاص باشد. جهان برایش محل تضارب افکار و عقاید است. این‌ها چیزهایی است که ادبیات داستانی دارد و همین‌ها کسانی را می‌ترساند. 

 بخش زیادی از کتاب‌نخوانی را بعضا گردن رسانه‌های جدید و خصوصا شبکه‌های مجازی می‌اندازیم. به اعتقاد برخی از اهل فرهنگ و رسانه تلویزیون می‌توانست نقش مهمی در اقبال مردم به کتاب خواندن ایفا کند، اما در این سال‌ها خلاء ادبیات داستانی در این رسانه مشهود بوده است. آیا اساسا تلویزیون در ایران می‌تواند به ادبیات داستانی کمک کند؟

تلویزیون تا حالا نتوانسته کمکی به گسترش ادبیات داستانی بکند. نشان داده قصد این کمک را هم ندارد. رسانه‌ای می‌تواند به ادبیات داستانی کمک کند که بی‌طرف باشد و گردانندگانش به تأثیر ادبیات داستانی بر فرهنگ‌سازی جامعه باور داشته باشند. خودی و غیر خودی کردن، آسیب مهلکی به جامعه و فرهنگ و ادبیات می‌زند.

نظر شما درباره نبود ویترین کافی برای کتاب، به‌روز نشدن ناشران و تبلیغات کافی برای آثار منتشرشده از سوی ناشر چیست؟

چیز عجیبی که در عرصه‌ نشر و توزیع کتاب وجود دارد نبود تناسب تعداد ناشران و کتاب‌فروشی‌هاست. تعداد ناشران بیش از کتاب‌فروشی‌هاست. گویا کمی بیشتر از کل تعداد ناشران اروپاست. قبل از انقلاب تناسب این دو به‌قاعده بود. کتاب‌فروشی‌ها بیشتر از ناشران بودند. ۲۰ تا ۳۰ تا از ناشران به طور مستمر آثار داستانی چاپ می‌کنند. بعضی‌ها ممکن است بگویند فروش اینترنتی هم هست. شاید کارها را در مواردی راحت‌تر کرده باشد، اما فضای کتاب‌فروشی را از خواننده می‌گیرد. بعضی از شهرها هم کتاب‌فروشی ندارند. کتاب‌فروشی هم اگر هست کتاب‌های کنکور و کمک‌درسی و دانشگاهی و کامپیوتری دارند. به مدت شش سال و نیم محل کارم بندرعباس بود. این شهر یک کتابفروشی نداشت و حالا هم ندارد. منظورم از کتاب‌فروشی جایی است که کتاب‌های علوم انسانی و ادبیات، آن هم به‌روز عرضه شود، نه آثار ۳۰ سال پیش آن هم گم و گور در لابه‌لای کتاب‌های کمک‌درسی و ... وقتی کتاب‌فروشی‌های ما این همه کم باشند، ویترین برای عرضه کتاب هم کم است. فکر می‌کنم آن‌چه جایش خالی است ان.جی.اُ های مستقل کتاب‌خوانی، آن هم به شکل گسترده است.

جوایز ادبی و مربوط به کتاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من در این‌جا از جایزه‌های آثار داستانی حرف می‌زنم. بستگی دارد که چه کس و یا کسانی در رأس این جایزه‌ها باشند و هدف‌شان چه باشد. مهم و بی‌حاشیه بودن جایزه مهرگان از مؤسسش، علیرضا زرگر و داورانش است. مهم بودن جایزه گلشیری هم از وجود فرزانه طاهری است. بعضی جایزه‌ها هم بودند و هستند که داوری‌هاشان گاهی شک و شبهه ایجاد می‌کند. کاش با برطرف کردن اشکال کارشان جای پرسش برای کسی نگذارند.

نظرتان درباره ممیزی و سانسور چیست؟

در فضای باز و بدون سانسور، ادبیات رشد می‌کند و می‌بالد. سانسورِ کتاب یکی از عوامل مهم نارضایتی نویسنده از چرخه‌ نشر است. بلایی است که باعث تقلیل شمارگان کتاب و کاهش استقبال خوانندگان می‌شود. اثر منفی سانسور تنها بر کتاب و کتاب‌خوان و نویسنده نیست، به رشد فرهنگی و روانی آدمی لطمه می‌زند. چون فرد را دچار «خودحذفی» می‌کند، حتی به قیمت کتمان حقیقت. ناچار است گاهی دو چهره داشته باشد. خودش باشد و نباشد. این شیوه‌ زندگی به روان آدمی آسیب می‌زند.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها