تدبیر24»حسن محمدى:شهرام مکری فيلم هجوم را در فستيوال برلين نمايش داد.فارغ از ضعف و قوت فيلم، به دليل اينكه ادبيات گفتارى ايشان در مقام يك فيلمساز ايرانى فاصله معنادارى با هويت ايرانى داشت مي خواهم چند نكته را به اين ايشان يادآور شوم.
جناب مكرى! شما يك فيلمساز ايرانى هستيد و مهمترين علت پذيرش فيلم هجوم حتى در بخش جانبى(پاناروما) جشنواره الف سينماى جهان، يعنى فستيوال فيلم برلين، احترامى است كه سينماى #ايران به سختى و با مرارت هاى فراوانِ هنرمندان كشورمان به دست آورده و بزرگوارانى همچون شما وارث آن هستند، لذا اگر درك درستى از اين جايگاه به دست آوريد سربلندتر و محكم تر در مقابل ديگران سخن مى گوييد و سرافكنده و ناپخته سخن نمى گوييد.
جناب مكرى! نمى دانم چرا قتل هاى رُخ داده توسط شخصيتى كه در فيلم او را «على» نام نهاده ايد و او را نماينده«اين طرف حصار»،«تاريكى» و... معرفى مى كنيد در سالن ساين استار برلين با مراسم تعزيه يكى دانسته و آن قتل ها را الهام گرفته از مراسم تعزيه بيان كرديد. تعزيه نماد يك فرهنگ است كه بيش از آنكه به كشتن بپردازد دلائل كشته شدن را بيان مى كند. اما شخصيتى كه در «تاريكى» است و دائم سخن از آن سوى «حصار» مى گويد چه قرابتى با فرهنگ تعزيه دارد؟
جناب مكرى! نويسنده فيلمنامه هجوم نيز كه در كنارتان در سالن حاضر بودند، مسير طى شده توسط حضرتعالي را پيمود و با اشاره به خاطره اى از يك تاتر كه در سوئيس اجرا كرده بود، بيان كرد كه آنها نتوانستند يك نمونه قتل در كشورشان براى بازسازى نمايشنامه شناسايى كنند و حتى بازيگرشان در صحنه اى كه بايد چاقو را در سينه مقتول فرو مى كرد در اين كار ناتوان بود ... و بعد با لحنى خاص گفت:«البته اين كار (قتل)براى ما ايرانى ها ساده است».!!!! واقعا جاى اين جمله در آن سالن بود؟
جناب مكرى! نگارنده كه در سالن حاضر بود، و پيشتر، از استقبال گسترده سينماگران حرفه اى حاضر در جشنواره براى ديدن فيلم هجوم لذت برده و حسِّ غرور داشت، همچون بسيارى از ايرانى هاى ديگر از ادبيات گفتارى شما و نويسنده فيلمنامه كه گويا همسرتان هستند، پس از پايان فيلم و در جمع اهالى سينما، شوكه شد. يك ايرانى مقيم آلمان كه كنارم نشسته بود، با عصبانيت گفت: ما فردا در محل هاى كارمان كنار اين ها سرافكنده ايم، چرا كشورمان را اينطور معرفى مى كنند؟
جناب مكرى! دو ايراد اساسى به شما و فيلم هجوم وارد بود؛ اول اينكه فلسفه سينماى شما فلسفه ايرانى نيست و چون فلسفه و نگاه روانشناسانه در كارهاى تان با هويت ايرانى گره نخورده نمى توانيد به درستى آن را به مخاطب ارائه دهيد لذا همچون سالن ساين استار مجبور مى شويد با توضيح صحنه هاى فيلم، خودتان را به فيلم سنجاق كنيد و اين اتفاق يعنى يك جاى كار فيلمساز مى لنگد!!
ديگر آنكه؛ از ميان توضيحات تان در خصوص الهام گرفتن از تعزيه متوجه شدم شما يا تعزيه را نمى شناسيد، يا درك درستى از فيلمنامه خود نداريد و يا هر دو.
مطمئنا سينماگر حرفه اى كه همچون يك ديپلمات،يا ورزشكارِ جهانى و...، نماينده هويت كشورش هم مى باشد علاوه بر فيلمسازى بايد چگونه سخن گفتن در محافل بين المللى را نيز بياموزد.