«تصمیم محمد مصدق و حسین فاطمی وزیر امور خارجه جوانش مبنی بر قطع رابطه با انگلیس اشتباه بود؛ آن هم در شرایطی که آن دولت در ایران زیرساختهای گستردهای در زمینه کشف، استخراج و حمل نفت فراهم کرده بود؛ همین هم بود که در نهایت در محاکم بینالمللی علیه ایران شکایت برد و ادعای غرامت کرد. در چنین شرایطی قطع رابطه، آن دولت را در موضع حق به جانب قرار داد و اجازه فروش نفت ایران را نداد. در حالی که دولت مصدق نمیبایست این کار را میکرد و باید باب مذاکره و گفتوگو را باز میگذاشت.»
تدبیر24»فریدون
مجلسی، دیپلمات سابق و تحلیلگر سیاسی، به مناسبت سالروز درگذشت دکتر محمد
مصدق در روزنامه ایران نوشت: «دیدگاه من درباره محمد مصدق (۲۹ اردیبهشت
۱۲۶۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵)، دولت او و فعالیتهایش، با نگاه شیفتگان و دشمنانش
فرق دارد. من او را فردی واجد تمام صفات انسانی اعم از سلامت نفس، پاکدستی
و سلامت اخلاقی میدانم و همه روایتهای تاریخی نیز بر این مسأله صحه
میگذارند؛ هر چند به عنوان یک دولتمرد و چهره سیاسی، تصمیمها و
سیاستهای اشتباهی نیز داشت که در شکست دولتش مؤثر بود. او پرچمدار طرح
بزرگی بود که شور و هیجان ملی را با خود همراه داشت اما متأسفانه از آن
امکان و ظرفیت نتوانست نهایت استفاده را ببرد. محاکمه، زندانی و حصر محمد
مصدق و شرایط خفقان آن سالها و جو مقاومتی که در میان طرفداران محمد مصدق
ایجاد شده بود، عملاً باعث شد تا سالها بعد از مرگش نیز فرصت نقد، ارزیابی
و بررسی اقدامهای این مرد بزرگ فراهم نشود.
طرفداران و
شیفتگان مصدق از مظلومیت او نه تنها در آن روزگار بلکه امروز نیز به عنوان
ابزاری برای تقدیس آن دوره تاریخی و فعالیتهای او بهره میبرند. اگر در
آن فضا پرهیز از نقد تصمیمهای محمد مصدق، اخلاقمداری و مقاومت در برابر
استبداد بود، اکنون نقد او یک ضرورت محسوب میشود. فضای کنونی جامعه ما بیش
از شیفتگی صرف، به بازخوانی انتقادی تاریخ تحولات سیاسی – اجتماعی ایران
نیاز دارد. تبعید او حیثیت محمدرضا پهلوی را زیر سؤال برد و دلسوزی و حمایت
و همراهی خیلیها را برای مصدق رقم زد. محمدرضا پهلوی با کینهتوزی نسبت
به مصدق - تا دم مرگ او - خیلیها را علیه خود شوراند. اکنون با گذشت
سالهای سال از آن روزگار، به جای مواجهه شیفتهوار باید مبتنی بر اسناد،
مدارک و مستندات، محمد مصدق و کارنامهاش را بررسی کرد. تصمیم محمد مصدق و
حسین فاطمی وزیر امور خارجه جوانش مبنی بر قطع رابطه با انگلیس اشتباه
بود؛ آن هم در شرایطی که آن دولت در ایران زیرساختهای گستردهای در زمینه
کشف، استخراج و حمل نفت فراهم کرده بود؛ همین هم بود که در نهایت در محاکم
بینالمللی علیه ایران شکایت برد و ادعای غرامت کرد. در چنین شرایطی قطع
رابطه، آن دولت را در موضع حق به جانب قرار داد و اجازه فروش نفت ایران را
نداد. در حالی که دولت مصدق نمیبایست این کار را میکرد و باید باب مذاکره
و گفتوگو را باز میگذاشت.
در عالم
سیاست هرجا باب مذاکره و گفتوگو بسته میشود، منافع ملی به خطر میافتد.
سیاست عالم «امکان» است، اما محمد مصدق در پی آن بود که «همه حقوق» و
«مطالبات» مردم ایران را در عرصه جهانی محقق کند، به جای آن که فکر پی
گرفتن و محقق کردن مطالباتی باشد که حداکثر «امکان» تحقق داشتند. در آن
روزگار استیلای مناسبات استعماری بر جهان در حالی که دانش و توان مهندسی و
علمی لازم را نداشتیم اجازه نمیداد تا تمام مراحل کشف، استخراج و فروش نفت
را انجام بدهیم پس نمیتوانستیم در پی تحقق «همه مطالبات» باشیم. همچنین
از نظر نظامی هم توان مقابله با کشور زورگو را نداشتیم و هم دیگر اقتصاد
متکی به نفت ایران چنان سرپا و قوی نبود تا با کنار گذاشتن نفت بتوان بدون
نگرانی و چالشهای متعدد کار را ادامه داد. در چنین فضایی است که محمد مصدق
با برافروختن خشم آمریکا و انگلیس در سیاست خارجی و دامن زدن به تنش با
شاه در مقاطع مختلف و برآشفته کردن نظامیها با خلع چند ده امیر و سردار
ارتش در مسیر سرنگونی قرار میگیرد. ثمره اقدامهای مؤثر او در ملی شدن
نفت به دولت بعد میرسد و این مرد ایراندوست و مبارز به زندان میرود و
بعد در احمدآباد محصور میشود.
این بزرگمرد
اگر به جای نگاه «ایدهآلیستی»، مشی «رئالیستی» را در سیاستورزی پیش
میگرفت، ای بسا مسیر تحولات اجتماعی و سیاسی ایران تغییر میکرد. با همه
اینها نمیتوان از او و تأثیر سترگش در تاریخ معاصر ایران یاد نکرد. روحش
شاد و یادش گرامی.»