بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۱۰۸۰۳۹
تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۵
دو روز پایانی هفته گذشته شاهد تکرار تراژدی تلخ مرگ دو کودک بی‌گناه دیگر بودیم. فرشته‌های معصومی که بار دیگر شرارت‌های دو مرد جنایتکار بال‌های سپیدشان را سوزاند و خاکستر کرد و تا ابد غمی سنگین بر دل خانواده داغدارشان نشاند.

تدبیر24»هنوز خاطره دردناک مرگ آتنا، ستایش، ندا، ابوالفضل و... از یاد نرفته بود که حالا «سلاله 5 ساله» و «محمد حسین 10 ساله» در گلستان و مشهد قربانی شدند. قربانی بیماران روانی که در جامعه رها هستند یا شاید قربانی بی‌توجهی و سهل‌انگاری والدینی که با وجود تمام این هشدارها همچنان از خطرهایی که در کمین فرزندانشان است غفلت می‌ورزند. بار دیگر دو خانواده داغدار شدند. پرونده‌های دلخراش مرگ کودکان تکرار می‌شود؛ پرونده‌هایی که قربانیان خردسالش، آدم‌هایی از سیاره‌های دیگر نیستند. آنها هم در یک محله، یک شهر و یک کشور کنار ما زندگی می‌کردند اما به خاطر یک غفلت، بی‌توجهی، نادیده گرفتن هشدارها و از همه مهم‌تر اعتماد بی‌دلیل دچار سرنوشتی شدند که حالا به جای آغوش گرم خانواده با تنی رنجور در گور سرد آرمیده‌اند...

مرگ هولناک پسر دانش آموز

 «پسری 10 ساله با بلوز قرمز و شلوار لی آبی گمشده است» آگهی ناپدید شدن محمد حسین 10 ساله در فضای مجازی منتشر شد اما 7 ساعت بعد جسدش پیدا شد پسرک به قتل رسیده بود. حالا همه در تلاش بودند تا عامل این جنایت هولناک را شناسایی کنند.

این ماجرا از ساعت 11:45 دقیقه ظهر چهارشنبه 5 اردیبهشت آغاز شد. محمد حسین کیفش را برداشت و از پله‌ها پایین رفت تا مثل همیشه سوار بر سرویس مدرسه‌اش شود. چند قدمی که از خانه فاصله گرفت یادش آمد راننده سرویس مدرسه گفته بود برایش مشکلی پیش آمده و این چند روز را با پدر و مادرشان به مدرسه بروند.

محمدحسین زنگ خانه را به صدا درآورد و با تعریف ماجرا از مادرش خواست تا برایش آژانس بگیرد. زن جوان با آژانس تماس گرفت و لحظاتی بعد از پشت آیفون دید که پسرش سوار بر پراید سفید رنگی شد و رفت. اما هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که زنگ خانه دوباره به صدا درآمد. این بار راننده آژانس بود که برای بردن محمدحسین به مدرسه آمده بود. مادر وحشت زده گوشی آیفون در دستش خشک شد.

گزارش آدم ربایی پس از 20 دقیقه

عموی محمد حسین در گفت‌و‌گو با خبرنگار «ایران» گفت: محمد حسین 10 سال داشت و یک برادر کوچک‌تر 4 ساله دارد. 2 دقیقه از سوار شدن محمد حسین گذشته بود که راننده آژانس زنگ خانه برادرم را به صدا درآورد. مادر محمد حسین تازه آن لحظه متوجه شد که خودروی پرایدی که پسرش را سوار کرده متعلق به آژانس نبوده است بلافاصله موضوع را به ما خبر داد. ابتدا فکر کردیم راننده پراید، از این راننده‌های عبوری بوده و برای پول برادرزاده‌ام را سوار کرده است. فوراً به مدرسه او رفتیم اما بچه به مدرسه نرفته بود و همان موقع بود که مطمئن شدیم بچه را ربوده‌اند. ساعت 12 و 5 دقیقه بود که ما مطمئن شدیم محمدحسین را ربوده‌اند.او ادامه داد: پدر محمدحسین در کار دکوراسیون خانه است، به محض اطلاع از ماجرا فوراً به پلیس Police و دادسرا رفت. ما هم عکس بچه را در فضای مجازی منتشر کردیم. عکس او را با این متن «گمشده در مشهد، خیابان موسوی قوچانی، پیراهن قرمز و شلوار لی آبی- محمد حسین ازغدی».

کشف جسد در نزدیکی مرغداری

تحقیقات از سوی پلیس مشهد به‌دنبال شکایت پدر محمد حسین آغاز شد. درحالی که بررسی‌ها برای یافتن راننده پراید و محمد حسین ادامه داشت،

ساعت 7 بعد از ظهر چهارشنبه پلیس در جریان کشف جسد پسری 10 ساله در نزدیکی دو مرغداری حوالی شاندیز قرار گرفت. مأموران با اطلاع از این موضوع راهی محل شده و با جسد پسری با بلوز قرمز و شلوار لی مواجه شدند. با آنکه جسد کشف شده خارج از مشهد بود اما از آنجایی که مشخصات جسد کشف شده با پسر ناپدید شده شباهت زیادی داشت، این احتمال مطرح شد که جسد متعلق به محمد حسین باشد. موضوع به بازپرس کشیک قتل مشهد اعلام شد و در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که جسد کشف شده متعلق به پسر نوجوان است. محمد حسین با 21 ضربه چاقو و اصابت سنگ به سرش به قتل رسیده بود. رد خون روی زمین حکایت از آن داشت که او در آنجا به قتل رسیده است.

دستگیری ساعت 3 صبح

تحقیقات در رابطه با این جنایت ادامه داشت تا اینکه مشخصات متهم و خودروی عامل جنایت به‌دست آمد.به دستور بازپرس کاظم میرزایی بلافاصله مأموران وارد عمل شده و متهم 27 ساله را نیمه شب پنجشنبه در خانه‌اش دستگیر کردند.تحقیقات به دستور بازپرس شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ادامه دارد و متهم برای بررسی صحت روانی بزودی به پزشکی قانونی خواهد رفت. همچنین بررسی‌ها برای مشخص شدن انگیزه اصلی این جنایت از سوی بازپرس جنایی ادامه دارد.

تقاضای قصاص برای متهم

عموی محمد حسین ظهر جمعه در حالی که در مراسم تشییع و تدفین پسرک حضور داشت به خبرنگار «ایران» گفت: متأسفانه حال پدر و مادر محمد حسین خوب نیست و توانایی صحبت ندارند. من متهم را ندیده‌ام اما برادرم او را دیده است. ما خواهان قصاص هستیم. باید همانطوری که محمد حسین را کشته است، او را بکشند و به سزای عملش برسانند.

گفت‌و‌گو با متهم

27 ساله است و لیسانس حقوق دارد. بررسی صحت اظهارات اولیه متهم از سوی تیم تحقیق در حال بررسی است.

محمدحسین را از قبل می‌شناختی؟ نه، در حال عبور از خیابان بودم که او را منتظر دیدم و سوارش کردم.

چرا محمد حسین را به قتل رساندی؟ قصدم کشتن نبود.

پس چرا او را کشتی؟ زمانی که او را سوار کردم می‌خواستم به مدرسه ببرم و کمی پول از او بگیرم. او روی صندلی جلو نشست و چند آدرس به من داد. اما تمامی آدرس‌ها اشتباهی بود و به خودمان که آمدیم دیدیم که از شهر خارج شده‌ایم. از او پول خواستم اما او گفت پولی همراهش نیست. به همین دلیل با عصبانیت او را از ماشین پیاده کرده و به قتل رساندم.

اگر به خاطر پول بود چرا بچه را به خانه‌اش برنگردانی تا از خانواده‌اش پول بگیری؟ آدرس خانه را بلد نبودم.

خود بچه هم آدرس را بلد نبود؟ متهم سکوت می‌کند.

تحصیلاتت چیست؟ لیسانس حقوق دارم.

مجردی؟ بله با پدر و مادرم زندگی می‌کنم.

به فرار Escape فکر نکرده بودی؟ حتی یک درصد هم احتمال نمی‌دادم شناسایی و دستگیر شوم. برای همین نه به فرار فکر کردم و نه به صحنه‌سازی یا هر چیز دیگری.

پشیمانی؟ از مقام قضایی می‌خواهم کمکم کند و برایم تخفیف بگیرد.

سرنوشت تلخ دختر 5 ساله

 دختر بچه 5 ساله گلستانی قربانی مرد شرور همسایه شد.

مرد 40 ساله که ساکنان روستای «گری» از توابع «آق قلا» از رفتارهای جنون‌آمیز و شرارت‌های بی‌دلیلش به ستوه آمده بودند این بار در اقدامی وحشیانه «سلاله» کوچولو را که برای بازی به کوچه آمده بود، ربود و در انباری خانه به قتل رساند. بنا براین گزارش، صبح روز پنجشنبه 6 اردیبهشت 97 خانواده سلاله متوجه غیبت دخترک 5 ساله شدند.

جست‌وجو برای یافتن دخترک آغاز شد اما وقتی پس از 2 ساعت او را نیافتند موضوع به پلیس اعلام شد. همه همسایه‌ها به محض اینکه متوجه شدند سلاله گم شده به مرد 40 ساله‌ای که در همسایگی آنها زندگی می‌کرد و رفتاری غیرعادی داشت ظنین شدند اما وقتی از او در مورد بچه سؤال کردند خودش را به بی‌خبری زد.دقایقی بعد مأموران پلیس به محل حادثه رفته و مرد 40 ساله را برای تحقیق و بازجویی به اداره پلیس بردند. وی که در آغاز همچنان منکر اطلاع از سرنوشت سلاله بود سرانجام دو ساعت بعد در بازجویی‌ها لب به اعتراف گشود و راز جنایتی تلخ را فاش کرد.

این مرد که گفته می‌شود به مواد مخدر نیز اعتیاد دارد گفت: امروز حوالی ساعت 11 بود که این دختر بچه را دیدم پشت در خانه مادربزرگش ایستاده بود و در می‌زد. وقتی کسی در را باز نکرد جلو رفتم و گفتم بیا به خانه ما برویم تا مادربزرگت به خانه برگردد. بچه مخالفت کرد اما من که انگار دیوانه شده بودم بچه را بغل کردم و با عجله او را به خانه بردم. در انباری خانه دست و دهانش را بستم و سپس او را در یک گونی انداختم.

مأموران با شنیدن اعترافات مرد شیطان صفت بلافاصله به محلی که دخترک را مخفی کرده بود رفتند و پس از باز کردن گونی با جسد سلاله کوچولو رو به رو شدند. در حالی که به‌نظر می‌رسید ساعتی از مرگ دختر بچه گذشته باشد، پیکر وی به بیمارستان انتقال داده شد. پزشکان احتمال دادند دختر کوچولو بر اثر خفگی جان باخته باشد.پیکر بی‌جان قربانی حادثه با دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب آق قلا برای تعیین علت و زمان واقعی مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد. تحقیقات از متهم برای روشن شدن زوایای پنهان ماجرا ادامه دارد.

گفته‌های پدربزرگ سلاله

این پیرمرد روستایی که از حادثه قتل نوه‌اش بشدت شوکه شده گفت: قاتل سلاله فردی شرور است که مردم روستا از دستش عاصی بودند. وقتی فهمیدم بچه گم شده بلافاصله به این مرد مشکوک شدیم و احتمال دادیم کار او باشد که حدسمان هم درست بود. فقط‌ ای کاش زودتر متوجه می‌شدیم و به کمک نوه‌ام می‌رفتیم.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها