ارزیابی شما از اقدامات اخیر اروپا در تقابل با آمریکا با هدف حفظ برجام چیست و اصولا قانون مسدود کننده 1996 تا چهاندازه میتواند در حفظ برجام موثر باشد؟
در زمان ریاست جمهوری کلینتون اروپاییها خواستند استقلال خود را به رخ جهانیان بکشند و حتی برای تشکیل یک ارتش مستقل اروپایی خیز برداشتند اما در نهایت میز مذاکره را به جای ادامه تنش با آمریکا انتخاب کردند. نکته قابل توجه این مطلب است که این تنش میان اروپا و آمریکا در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون روی داد یعنی رئیس جمهوری که از حزب دموکرات بود و مواضع به نسبت معتدلی اتخاذ میکرد اما اکنون در زمانی هستیم که شخصی همچون ترامپ جمهوری خواه در کاخ سفید به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده نشسته که به تعبیر بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی شخصیتی دیوانه و خود بزرگ بین است و هر کاری از او بر میآید و به این آرامش و خونسردی مشهودی که در رهبران اروپایی در مقابل ترامپ دیده میشود نمیتوان امیدوار بود که اروپا قصد داشته باشد منافع کلان اقتصادی خود در آمریکا را به خطر انداخته و روابط میان خود و ایالات متحده را به چالش بکشد. اما از طرف دیگر در روزهای اخیر مشاهده کردیم که فرانسه و شخص امانوئل مکرون که به ظاهر دوست صمیمی اروپایی ترامپ محسوب میشود، عبارات تندی علیه سیاستهای کاخ سفید به کار میبرد و با چند درجه خفیفتر آلمان نیز همان رویه را دنبال میکند. بنا براین تصور میشود اروپا از فرصت پیش آمده پیرامون برجام و مساله ایران، به دنبال احیای هویت و جایگاه خودشان میگردند و سعی دارند منافع سیاسی خود را از قبال تنش میان تهران واشنگتن کسب کنند چرا که اگر اروپا در این برهه زمانی منافع اقتصادی خود را در اولویت قرار میداد با توجه به حجم گسترده معاملات و مبادلات اقتصادی میان اروپا و آمریکا، میبایست از سیاستهای آمریکا پیروی میکرد. در واقع رهبران اروپا سعی دارند طوری عمل کنند که دنیا به آنان همچون سگ دست آموز آمریکا نگاه نکند بلکه به عنوان یک قدرت تصمیم گیرنده و تاثیرگذار در تحولات بینالمللی دیده شود. در واقع تشکیل اتحادیه اروپا به این منظور بود تا کشورهای این قاره با پیشینه تاریخی استعماری که داشتند بتوانند بار دیگر به عنوان یک قدرت بزرگ پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد در جهان معاصر مطرح شوند. پس از جنگ جهانی دوم جهان حالتی 2 قطبی به خود گرفت اما پس از فروپاشی شوروی سابق درست در زمانی که آمریکا خود را تنها ابرقدرت جهان تصور میکرد نشانههایی از ظهور قطبهای جدید نمایان شد. و طولی نکشید که چین، روسیه، و اتحادیه اروپا سعی کردند تا به قطبهای قدرت نوظهور تبدیل شوند. کشور روسیه با رویکردی که ولادیمیر پوتین طی این سالها اتخاذ کرده به تدریج قدرت گذشته خود را بازیابی میکند و از طرف دیگر چین طی یک برنامهریزی دقیق تلاش دارد تا سال 2020 قدرت اول اقتصادی جهان شود و با وجود تحولات اخیر منطقه شبه جزیره کره و بحران موشکی کره شمالی، چین تلاش دارد تا زودتر از موعد مقرر جایگاه سیاسی و اقتصادی خود را بالا ببرد تا بتواند تاثیرگذاری بیشتری در منطقه شرق آسیا داشته باشد.
با وجود این به نظر شما اروپا تمایلی به مقابله با آمریکا در حمایت از برجام دارد و آیا میتوان پیشبینی کرد برای حفظ جایگاه خود حتی اگر شده به صورت نرم و دور از تنش در مقابل سیاستهای آمریکا ایستادگی کند؟
اگر بخواهیم صریح پاسخ بگوییم جواب آری است. یعنی این تمایل در رهبران اروپایی وجود دارد که برای حفظ جایگاه سیاسی و هویتی خود در مقابل سیاستهای کاخ سفید که از دید جهانیان سیاستی مبتنی بر زورگویی و عهد شکنی است ایستادگی کنند، اما این مقابله به صورت محدود صورت میگیرد. محدودیت این تقابل به این دلیل است که شرکتهای بزرگ اروپایی که هر کدام به طور مستقل دارای روابط گسترده تجاری با شرکتهای آمریکایی هستند، خارج از چارچوب قوانین کشورهای خود عمل میکنند و در نوع تعاملات خود با جهان از رهبران اروپا فرمان پذیری ندارند و منافع اقتصادی خود را در نظر میگیرند. در این میان شرکتهای کوچک و متوسط اروپایی میتوانند با کمک دولتهای خود در مقابل سیاستهای تحریمی آمریکا ایستادگی کنند که البته آن هم بستگی به عملکرد رهبران اروپا در آینده دارد که آیا به استناد قانون 1996 در مقابل آمریکا ایستادگی خواهند کرد یا خیر. طبق این قانون اگر شرکتهای اروپایی به دلیل مبادلات و معاملات تجاری با ایران توسط آمریکا جریمه شوند، اروپا نیز متقابلا شرکتهای آمریکایی را که در اروپا حضور دارند جریمه خواهد کرد.
آیا منافع مشترک اروپا و آمریکا مانند ناتو میتواند عاملی بازدارنده برای اروپا تلقی شود تا از تقابل با سیاستهای آمریکا عقب نشینی کند؟
اروپا در پی آن بود که بتواند یک نیروی مستقل نظامی برای خود داشته باشد اما ناتو برای این اقدام اروپا ممنوعیت و محدودیت ایجاد کرده است. با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا حتی کاخ سفید از ناتو به عنوان نوعی اهرم فشار برای اروپا استفاده میکند. چندی پیش ترامپ در سخنانی گفته بود که اروپاییها باید سهم خودشان را در هزینههای امنیت اروپا بپردازند. بنابراین اروپا به دلیل آنکه بخش عظیمی از هزینههای ناتو توسط آمریکا پرداخت میشود به نوعی بدهکار این کشور است و از این وضعیت راضی نیست. بر همین اساس اگر اروپاییها جدای از مساله برجام و موضوع ایران بخواهند با آمریکا مقابله کنند، شرایط فعلی موقعیت مناسبی برای آنان فراهم کرده است. در واقع اروپاییها به دنبال این هستند تا خرج خود را از آمریکا در مسائل بینالمللی جدا کنند و منافع خود را در نقاط مختلف جهان از جمله خاورمیانه، جدای از آمریکا پیگیری کنند. به تعبیر دیگر میتوان گفت در شرایط فعلی آمریکا به دنبال حفظ حیثیت بینالمللی خود به عنوان کدخدای جهان است و اروپا به دنبال حیثیت ملی خود در سایه هویت مستقل اروپایی است. پیگیری احیای جایگاه ملی بینالمللی اروپا خواست امروز رهبران اروپا است اما چنین خواستهای برای اروپا به طور قطع هزینههایی را در بر خواهد داشت و از همه مهمتر اینکه برای چنین خیزش بزرگی نیاز به اراده است و باید دید آیا رهبران اروپا چنین ارادهای را دارند تا به عنوان یک قطب قدرتمند، مستقل و تاثیرگذار در جهان امروز قد علم کنند یا نه. از ظواهر امر چنین برمیآید که کم و بیش این اراده میان برخی از رهبران اروپا در حال شکلگیری است. بر اساس آنچه که در روزهای اخیر شاهد بودیم رهبران اروپایی و به ویژه فرانسه و آلمان مواضع متفاوتی در مقابل رفتارهای مستبدانه آمریکا اتخاذ کردهاند. اتخاذ چنین مواضعی شاید به این دلیل است که رهبران اروپا میدانند که آمریکا نمیتواند به این رفتار خلاف عرف بینالملل خود ادامه دهد و دیر یا زود مجبور است از مواضع تند خود عقبنشینی کند.
به نظر رویارویی دیپلماتیک یا اقتصادی میان اروپا و آمریکا تا چهاندازه امکانپذیر است و در چه سطحی ادامه خواهد یافت؟
به طور قطع رویارویی اروپا و آمریکا اجتناب ناپذیر است و اگر در این میان تقابل دیپلماتیک اروپا و آمریکا گسترش پیدا کند، آمریکا مجبور به عقب نشینی خواهد بود چرا که از درون آمریکا جریانهای تاثیرگذار حاکمیتی آمریکا اجازه نخواهند داد ترامپ به رفتار خود ادامه دهد و به طور قطع با او برخورد خواهند کرد. پاییز امسال انتخابات کنگره آمریکا برگزار خواهد شد، بسیاری امیدوارند که حزب دموکرات اکثریت کرسیهای کنگره را تصاحب کند تا به عنوان یک عامل بازدارنده در مقابل ترامپ جمهوریخواه و یارانش وارد عمل شوند. در شرایط حاضر که ترامپ بدون توجه به قوانین و تعهدات بینالمللی هرکاری که بخواهد انجام میدهد تنها به این دلیل است که اکثریت کنگره از حزب جمهوریخواه و موافق سیاستهای او هستند و اگر این تغییر در کنگره روی دهد به طور قطع دیگر نمیتواند به رفتارهای خلاف موازین بینالمللی ادامه دهد. رویکرد ترامپ برخلاف رهبران گذشته آمریکا که سعی بر جهانی شدن آمریکا داشتند، رویکردی مبتنی بر ناسیونالیسم و ملیگرایی آمریکایی با چاشنی خودبرتربینی است که در بسیاری از موارد با منافع دیگران در تضاد قرار دارد.
ارزیابی شما از جایگاه فعلی آمریکا با توجه به رفتارهای ترامپ و بیتوجهی آن به تعهدات بینالمللی چیست؟
روندی که در آمریکا در جریان است به رغم آنکه چهرهای قلدر از آمریکا به رخ جهانیان میکشد اما در حقیقت قادر نیست در عرصه عمل واکنش قابل توجهی از خود نشان دهد. با وجود تمام تهدیدهایی که آمریکا علیه ملت ما داشته است و مقاومت ایران در مقابل این تهدیدها، میبینیم که آمریکا نتوانسته واکنش چشمگیری از خود نشان دهد. در چنین شرایطی که یک جبهه مقاومت علیه سیاستهای آمریکا از طرف ایران باز شده است اگر اروپا یک جبهه جدید در تقابل با سیاستهای ترامپ ایجاد کند به طور حتم آمریکا مجبور به عقبنشینی خواهد شد. شرایط فعلی جهان از هر نظر برای چنین اقدامی مناسب است و این بستگی به رهبران اروپا دارد که برای حفظ و تقویت جایگاه بینالمللی خود این فرصت را غنیمت شمرده و وارد عمل شوند. البته با توجه به همه این مطالب آنچه مهم است عملکرد اروپا در آینده است و تا مواضع اروپا در مقابل آمریکا در عرصه عملگرایی مشخص نشود نمیتوان به طور صریح و روشن آینده را پیشبینی کرد.
اشاره داشتید به باجخواهی آمریکا از اروپا پیرامون پرداخت هزینه بیشتر برای ناتو. این ادبیات مشابه همان ادبیاتی است که ترامپ برای کشورهای عربی به کار برده بود. به نظر شما ممکن است این رفتار ترامپ به جایگاه اروپا خدشه وارد کرده و سطح آنان را تا حد کشورهای مرتجع عربی تنزل داده باشد؟
این دو مقوله متفاوت از هم هستند. بحث عربهای منطقه خلیج فارس یک تفاوت عمده با اروپا دارد. در مساله اعراب، آمریکا میگوید برخلاف اینکه من هیچ تعهدی نسبت به شما ندارم آمدهام تا از شما حمایت کنم و شما باید هزینههای این حمایت را بپردازید. همانطور که قبلا هم ترامپ گفته است، کشورهای عربی همچون گاو شیردهی هستند که باید دوشیده شوند. اما در اروپا یک کار مشترک صورت گرفته است. یعنی یک پیمان مشترک به نام پیمان آتلانتیک شمالی تشکیل شده و کشورهای عضو باید حقالسهم خود را بپردازند. اروپا هم در واقع به تناسب آمریکا حقالسهم بسیار کمتری پرداخت میکند و آمریکا خواهان این است که اروپا سهم بیشتری را پرداخت کند. بنابراین شاید صورت قضیه شباهت داشته باشد به مساله اعراب اما در ماهیت تفاوت زیادی دارد. بزرگترین رویدادی که میتواند رخ دهد این است که کشورهای اروپایی بگویند که دیگر به ناتو نیازی ندارند و همانطور که پارلمان اروپا را تشکیل دادند و واحد پول خود را مشترک کردند، در اقدامی هماهنگ ارتش اروپا را تاسیس کنند و حساب امنیتی و نظامی خود را از آمریکا جداسازند. اگر چنین اتفاقی روی دهد میتوان گفت اروپا به سمت استقلال و تبدیل شدن به یک قطب قدرتمند جهانی گام برداشته است اما گمان میرود از چنین اتفاقی فاصله زیادی داشته باشیم.
با توجه به اینکه ماهیت ناتو و فلسفه وجودی ناتو دفاع از اروپا در مقابل اتحاد جماهیر شوروی بوده است آیا در شرایط فعلی و در زمانی که دیگر تهدید شوروی وجود ندارد امکان دارد اروپا ناتو را منحل و یک ارتش خالص اروپایی تشکیل دهد؟
در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این حرف مطرح شد. همانطور که شما اشاره کردید فلسفه وجودی ناتو مقابله با گسترش سوسیالیسم و نفوذ شوروی سابق در اروپا بود. با فروپاشی شوروی سوسیالیستی، برخی در اروپا این مساله را مطرح کردند که دیگر نیازی به ناتو نیست چون خطر شوروی از بین رفته است. اما در همان زمان برخی از کارشناسان و صاحبنظران آمریکایی تاکید داشتند که برای انحلال ناتو نباید عجله کرد و به همین دلیل این مساله مسکوت گذاشته شد. امروز که کشور روسیه با بازیابی قدرت خود در تلاش است جایگاه سابقش را به دست آورد، وجود ناتو برای برخی اروپائیان مشروعیت پیدا میکند به خصوص بعد از حوادثی که در سالهای اخیر پیرامون درگیریهای روسیه با گرجستان، مساله آبخازیا و اوستیایی و همچنین ضمیمه شدن شبه جزیره کریمه به کشور روسیه همه و همه نشان داد که روسیه ظاهرا برای اروپا هنوز هم حکم یک تهدید را دارد. حتی پیش از این حوادث وقتی آمریکا قصد داشت سایت موشکی خود را در مرز جمهوری چک و لهستان مستقر کند، روسیه با این اقدام آمریکا مخالفت کرد و تهدید کرد که موشکهای خود را به سمت آمریکا و اروپا هدفگیری خواهد کرد. مسائل و موارد متعددی به صورت دومینو از مخالفت روسیه با استقرار سایت موشکی آمریکا تا درگیری گرجستان، ماجرای اوکراین و اکنون بحث سوریه و حضور نظامی روسیه در این کشور بهانهای شد تا ناتو همچنان به عنوان نیروی حفاظت کننده اروپا برقرار باشد. این همان شرایطی است که کارشناسان آمریکایی پس از فروپاشی شوروی پیشبینی میکردند و بر اساس همین پیشبینی بود که با انحلال ناتو مخالف بودند. واقعیت این است که اروپا طعم تلخ جنگ را در تاریخ معاصر چشیده و هنوز آن را از یاد نبرده است. به همین دلیل آمریکاییها سعی دارند از این مساله برای تداوم حضور خود در اروپا به بهانه حفاظت از متحدین خود استفاده کرده و یادآوری کنند که برای بقای خود نیازمند کمک آمریکا در چارچوب ناتو هستند.
به نظر شما با توجه به تحولات سریع بینالمللی، آینده جهانی به کدام سمت خواهد رفت وجایگاه کشور ما در این عرصه چگونه خواهد بود؟
شرایط فعلی یک شرایط گذار است. یعنی دنیا به سمتی در حال حرکت است که از حالت تک قطبی و دو قطبی به سمت جهان چند قطبی حرکت میکند که این قطبهای قدرت یک تعادل و موازنه بهتری نسبت به گذشته در نظام جهانی پیدا میکند. در واقع امروز چهار قدرت و چهار قطب تاثیرگذار دنیا را میتوان مشاهده کرد. با وجود برتری قدرتی که آمریکا در حال حاضر دارد جهان امروز را جهان یک-چند قطبی میگویند به این معنی که یک آمریکا است در مقابل سه قطبی که در حال رویش و قد علم کردن هستند یعنی روسیه، چین و اتحادیه اروپا. در نتیجه در شرایطی بهسر میبریم که میتوان گفت جهان از حالت تک قطبی کاذب خارج شده و به سمت چند قطبی واقعی در حال حرکت است. با وجود چنین وضعیتی میتوان امیدوار بود که دوران گردنکشیهای آمریکا در جهان رو به اتمام است و البته تحولات سریع بینالمللی در آینده نزدیک تغییرات بزرگی را در جهان معاصر به همراه خواهد داشت که امیدواریم در این میان کشور ما بتواند به بهترین نحو ممکن منفعت خود را در قبال این تحولات به دستآورده و جایگاه خوبی در عرصه بینالمللی به دست آورد.