از جمله این حاکمان بی اعتنای سرزمین مظلوم و ستمدیده ایران «مظفر الدین شاه»، پنجمین شاه از دودمان «قاجاریه» و مُتوفای 1324 ق. و مدفون در شهر مقدس «کربلا»ست که همچون دیگر شاهان قاجار تمام هَمّ و غم خود را معطوف به شهوترانی و مسائل جنسی کرده بود؛ ...
تدبیر24»بزرگ ترین مشکل ممالک جهان سومی، حاکمان و دولتمردان آن ها هستند که
اسباب عدم توسعه و پیشرفت همه جانبه را در کشورهای خود با «ندانم کاری ها» و
«بی توجهی ها» رقم می زنند و در اثر آن ملت های بزرگ را با پیشینه عمیق
فرهنگی و معنوی از کمترین و ساده ترین حقوق فردی و اجتماعی محروم می کنند.
با تأسف فراوان نمونه آشکار آن کشور عزیزمان «ایران» است. هنگامی که
کشورهای اروپایی در حال رشد سرسام آور علمی بودند، در ایران حاکمانی زندگی
می کردند که جز شهوترانی و امیال نفسانی به فکر چیز دیگری نبودند، در حالی
که همتایان سیاسی آن ها در اروپا حتی اگر دارای صفت های ناپسند اخلاقی نیز
بودند، دست کم شرایط را برای پیشرفت کشور و اعتلای فرهنگ ملی خود فراهم می
ساختند.
از جمله این حاکمان بی اعتنای سرزمین مظلوم و ستمدیده ایران «مظفر الدین
شاه»، پنجمین شاه از دودمان «قاجاریه» و مُتوفای 1324 ق. و مدفون در شهر
مقدس «کربلا»ست که همچون دیگر شاهان قاجار تمام هَمّ و غم خود را معطوف به
شهوترانی و مسائل جنسی کرده بود؛ شخصیتی که در ظاهر دین مدار ولی در باطن
بر خلاف شرع و مذهب رفتار می کرد و به قول مشهور: «چون به خلوت می روند، آن
کار دیگر می کنند.»
«عبدالحسین خان سپهر»، روزنامه نگار و تاریخ نگار شناخته شده عهد
قاجاریه و معروف به «ملک المورخین» (م.1312 ش.)،کتابی به نام «مِرآت
الوقایع مظفری» نگاشته که به ثبت دقیق وقایع و رویدادهای زمان پادشاهی
مظفرالدین شاه از سال 1314 ق. تا زمان مرگ او یعنی سال 1324 ق. پرداخته و
بخش هایی از آن را نیز به شخص مظفرالدین شاه در زمان حیاتش پیشکش و تقدیم
نموده است.
اما آنچه به نظر می رسد، برخی فقرات این کتاب با ارزش در اختیار شاه
قرار نگرفته است زیرا در آن نکته هایی دال بر فساد های اخلاقی و بی کفایتی
های مظفرالدین شاه وجود دارد که برای همیشه در صفحات تاریخ ثبت و ضبط شده
اند.
عبدالحسین خان در بخشی از این کتاب خود نوشته است: «در پنجم رمضان
المبارك 1322ق. مظفر الدين شاه قاجار براى پيشخدمتهاى خود نقل مىكرد، كه
من سه چيز را در دنيا دوست مىدارم و ساير چيزهاى عالم پوچ است: خوردن،
شكار كردن و جماع كردن(عمل جنسی)!»[1]
ظاهرا شاه ایران در مسأله جنسی پای را فراتر نیز گذاشته بود، چنان که
عبدالحسین خان در بخش صفات ظاهری و باطنی او این مطلب را برای تاریخ ثبت
کرده است: «[شاه] شهوتپرست و صورتپرست است و به پسران و مردان زیبا محبت
زياد دارد و در عمل «لواط» بىاختيار است. چنانكه مىگويند در ايام
وليعهديش در «تبريز» شاگرد بنايى كه در عمارتش بنايى مىكرد و بَر و رويى
داشت دَرسِپوخت (به زور به اندرون برده است) و اغلب نوكرهاى خوبصورت خود
را ... .
چنانكه يكى از نوكرهاى مخصوص او «بقال اقلى» است به تركى يعنى «پسر
بقال» كه در جوانى به او رغبت كرد و او را پيشخدمت خود ساخت و آن عهد از
تمام نوكرهايش برترى يافت و از عشق او ديوانه بود و اين عمل شنيع در
«آذربايجان» شهرت كرد و پدرش «ناصر الدين شاه» در «طهران» شنيد و به او
نوشت كه او را بيرون نما! باز گوش نداد و ... .
اين شاه «قمار» نيز مىنمايد. از آن طرف مرد خيلى با اعتقادى است.
اعتقادش به خدا و پيغمبر(ص) و ائمه (عليهم السلام) به كمال است، مخصوصا به
سادات احترام فوق العاده [مى] گذارد... [بیماری] «بَواسير» نيز دارد. هر
سالى چند بار درد پا و درد دست مىكند كه قوه حركت ندارد. مىگويند اين
مرضهاى از قِبَل لواط است.» [2]
جالب است که عبدالحسین خان سپهر،
تاریخ نگارِ هم روزگار مظفرالدین شاه بعد از بیان عمل نامشروع و غیر
اخلاقی او و همچنین قمار بازی او، از وی تعریف و تمجید نیز می کند و او را
«مرد خیلی با اعتقادی» برمی شمرد، معلوم نیست بر این صفت«با اعتقاد بودن»
شاهنشاه ایران بخندیم یا بگرییم زیرا این نوع اعتقادات برای یک حاکم بیشتر
جنبه ظاهرسازی برای عوام الناس بوده و با وجود عملکردهای ناپسند و غیر شرعی
او به خوبی پیداست که اصلا ایمان و اعتقاد او عمیق و ریشه ای نبوده است.
بعد عبدالحسین خان در ادامه از بیماری بواسیر او- از انواع بیماری های
مقعدی - یاد می کند و به شکلی آن را به عمل لواط وی پیوند می دهد. هر چند
بیماری بواسیر می تواند دلایل فراوانی داشته باشد ولی تاریخ نگارِ یاد شده
خواسته غیر مستقیم و زیرکانه حالت «مفعول بودن» او را نیز برای مخاطبان خود
و آیندگان گزارش و القا کند.