بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۱۱۸۱۷۰
تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۵
ایفای بعضی نقش‌ها بیشتر شبیه راه رفتن روی لبه تیغ است به‌خصوص که آن نقش، منفی هم باشد. نقش بدمن‌ها هم البته درجه‌بندی دارد چون نقش یک بدمن که مثلا باعث بروز یک قتل یا حادثه می‌شود با بدمنی که یک مملکت درباره‌اش شناخت دارند و با جنایت‌هایش داغدار شده و سیاه پوشیده‌اند بسیار متفاوت است.

تدبیر24»ایفای بعضی نقش‌ها بیشتر شبیه راه رفتن روی لبه تیغ است به‌خصوص که آن نقش، منفی هم باشد. نقش بدمن‌ها هم البته درجه‌بندی دارد چون نقش یک بدمن که مثلا باعث بروز یک قتل یا حادثه می‌شود با بدمنی که یک مملکت درباره‌اش شناخت دارند و با جنایت‌هایش داغدار شده و سیاه پوشیده‌اند بسیار متفاوت است. بهانه نوشتن این جملات دیدار و گفت‌وگو با جوانی است که نقش یکی از منفورترین چهره‌های چند سال اخیر ایران را در یک فیلم سینمایی بازی کرده ‌است.

جوانی که می‌خواسته کمک کند تا ‌ماه کامل شود و فیلمی به سرانجام برسد که بی‌تردید یکی از مهم‌ترین وقایع‌نگاری‌های سیاسی سینمای ایران است. گفت‌وگو با آرمین رحیمیان بازیگر نقش عبدالمالک ریگی در فیلم «شبی که ماه کامل شد» حال و هوای خاصی داشت به‌خصوص که امین میری، مشاور لهجه و بازیگر نقش دایی نورالدین به‌عنوان نماد مردم مظلوم و مهربان بلوچ هم در این گفت‌وگو ما را همراهی کرد. از گفت‌وگوی طولانی ما درباره شبی که ‌ماه کامل شد، سیستان و بلوچستان، عبدالمالک و ایفای نقش منفی، متن زیر تلخیص شده‌است.

تجربه عجیب هنروری

رحیمیان: متولد 18دی‌ماه 72 و اصالتا بچه مشهد هستم. در دانشکده صدا‌وسیما فیلمسازی با گرایش فیلمنامه خواندم. از سال 90 به تهران آمدم و بازیگری را در آموزشگاه کارنامه پیگیری کردم. حسن فتحی مدیر آموزش ما شدند و خیلی به ما کمک کردند. در همان سال‌ها تئاتر را شروع کردم و دوست داشتم تصویر را هم تجربه کنم و خیلی جالب اینکه من در نخستین تجربه تصویری‌ام به اشتباه شدم هنرور. همه‌‌چیز اتفاقی بود و من بعد تماس از یک دفتر فیلمسازی سر از شهرک دفاع‌مقدس درآوردم. من تمام آن روز تلاش‌کردم که پشتم به دوربین باشد و از یک جایی پذیرفتم که این تجربه را مغتنم بدانم و کار را رها نکنم. در مسیر برگشت هم یک اسکناس 10 ‌هزار تومنی به من دادند برای این نقش سیاهی لشکر.

آرمین رحیمیان در نقش عبدالمالک ریگی

در پذیرش نقش عبدالمالک ریگی تردید نکردم

چطور حاضر شدید این نقش را بازی کنید؟ می‌دانید که عبدالمالک یکی از منفورترین بدمن‌های این سرزمین است.

رحیمیان: چرا که نه؟ من از طریق یکی از دوستانم که در یک اجرای تئاتر با هم هم‌بازی بودیم مطلع شدم و اصلا در جریان نقش نبودم. من با افتخار قبول کردم که بروم تست بدهم و هنوز نمی‌دانستم باید نقش عبدالمالک را بازی کنم. عبدالمالک یک خطبه دارد که دور آتش می‌خواند و من به همراه چند نفر دیگر این متن را تست دادیم. من یک ربع آن متن را تمرین کردم و بعد از اجرا کاوه سجادی‌حسینی خانم آبیار را صدا کرد تا کار من را ببیند. این اجرا چندبار و در چند روز تکرار شد تا روز نهایی که من با دو نفر دیگر متن را جلوی عوامل اجرا کردم. من دیگر فهمیده بودم که قرار است نقش عبدالمالک را بازی کنم. خانم آبیار به من و امین اعتماد کردند و ما هم تلاش کردیم تمام توان خود را به‌کار ببندیم. نکته مهم اینکه من لحظه‌ای برای ایفای این نقش تردید نکردم.

دستمزد عبدالمالک شدن

رحیمیان: من از دستمزدی که برای ایفای این نقش دریافت‌کردم بسیار راضی‌ام. حتی این مبلغ بیشتر از آن چیزی بود که من فکر می‌کردم. البته من برای دستمزد کار نکردم و حتی اگر با من قرارداد صفر هم می‌بستند من باز این فرصت را از دست نمی‌دادم.

درگیری با عبدالمالک

رحیمیان: من بعد از انتخاب شدن برای ایفای این نقش دست به‌کار شدم. هر متن و تصویری که راجع به او بود را خواندم و دیدم اما بزرگ‌ترین مشکلم با عبدالمالک این بود که او را نمی‌فهمیدم و هرچه بیشتر با شخصیت او آشنا می‌شدم این درک نکردن در من بیشتر می‌شد. تفکیک‌های شیعه و سنی که در کلام و رفتارش بود و تصمیم‌های جنایتکارانه‌اش را اصلا نمی‌فهمیدم. خانم آبیار تأکید داشت من خیلی زود در صحنه حاضر شوم و به همین دلیل من فروردین امسال رفتم چابهار و اینگونه توانستم بیشتر از مردم و محیط درباره نقشم تأثیر بگیرم

تحول؛ از عاشق‌پیشگی تا جنایت

سیر تحول عبدالحمید کمی عجیب نبود؟

رحیمیان : اتفاقا درست از زمانی که فائزه تصمیم به فرار می‌گیرد تحول عبدالحمید آغاز می‌شود. در فیلم فائزه می‌گوید: «چرا من‌و زندانی کردی؟» و او می‌گوید:«چون زنم می‌خواد فرار کنه.» این تحول از همین جا شروع می‌شود.

صحبت‌های عبدالمالک هم رویش تأثیر داشته‌است؟

رحیمیان: آن بخشی از ماجرا بوده و بعد از اقدام به فرار همسرش هم تشدید می‌شود. عبدالحمید بعد از آن موضوع فرار بسیار تحت‌تأثیر عبدالمالک قرار می‌گیرد و در جایی از فیلم اصلا اعلام می‌کند که کاش من عرضه داشتم و مثل عبدالمالک بودم. در اوایل فیلم او لوازم آرایش می‌فروشد و ساز می‌زند و حتی یک‌بار تلفنی هم به عبدالمالک می‌گوید اسم زن من را نیاور کثافت اما به مرور تغییر می‌کند.

شما می‌گویید روند تغییر عبدالحمید مشخص است اما این کاراکتر در فیلم 138دقیقه‌ای، تازه در دقیقه 130برای همسرش فائزه، مروارید می‌خرد. این کمی عجیب نیست؟

رحیمیان : نه او در یک دوراهی قرار دارد. او فائزه را می‌کشد چون می‌خواهد او را برای خودش نگه‌دارد. عبدالحمید ریگی آدم بسیار ساده‌ای بوده است و بعد از کشتن همسرش هم تقریبا دیوانه می‌شود و خیلی زود عبدالمالک او را از گروه اخراج می‌کند. او در اعتراف‌هایش گفته چون از عبدالمالک پول گرفتم دیگر نمی‌توانستم به او «نه» بگویم. حتی عبدالمالک هم یک مصاحبه دارد که در آن می‌گوید:« آه فائزه ما را گرفت.»

نقشی که مادر دوست نداشت

خانواده شما درباره این نقشی که بازی کردید؟

رحیمیان : اصلا دوست نداشتند من این نقش را بازی کنم. مادرم خودش رفته‌ بود و فیلم را دیده ‌بود و وقتی با ایشان تلفنی حرف زدم گفتند اگر بیایی مشهد می‌زنمت. یادم می‌آید من سر تماشای فیلم «درباره الی» همراه خانواده‌ام آرزو کردم که در فیلمی بازی کنم که تماشاگر مثل همان فیلم سرجایش میخکوب شود و گمان می‌کنم شبی که ماه کامل شد چنین تجربه‌ای باشد.

فیلم سفارشی و غوغای عدم‌حمایت

فیلم به نوعی فیلم سفارشی قلمداد می‌شود و تهیه‌کننده فیلم هم در نشست خبری جشنواره گفته بود ما این سوژه را مدنظر داشتیم تا سال قبل که کسی به ما گفت این سوژه را بسازید. نظر شما چیست؟

میری: اگر فیلم سفارشی است چرا شهرک دفاع‌ مقدس را در اختیار ما نگذاشتند ؟ چرا یک فشنگ به ما ندادند تا مجبور نباشیم از طریق یک فیلم دیگر جعبه مهمات بگیریم. ما قرار نبود 2‌ماه در بلوچستان باشیم. پلان‌های درگیری را می‌شد به جای چابهار در شهرک دفاع ‌مقدس گرفت اما این مساعدت نشد. حتی بنیاد فارابی اعلام‌کرد که از حمایت نکردن این فیلم پشیمان است.

رحیمیان: فیلم درباره تأثیر ایدئولوژی روی عشق است و حتی اگر بگوییم فیلم سفارشی بوده که نبوده، تماشاگر در 10دقیقه اول این چیزها را فراموش می‌کند. البته باید پذیرفت که چهره تندروهای مذهبی مثلا در فیلم «به وقت شام» خیلی کاریکاتوری و غیرقابل باوراست اما در شبی که ماه کامل شد خیلی واقعی‌تر به‌نظر می‌آیند.

رحیمیان: من خیلی راجع به عبدالمالک مطالعه کردم و در گام اول فهمیدم که اسمش از چهره‌اش بسیار مشهور‌تر است. خیلی‌ها وقتی عکس او را می‌دیدند می‌گفتند این بوده آن جانی خونریز؟ من هم تلاش کردم که همین زاویه را حفظ کنم. من باید یک آدم معمولی را از کار در می‌آوردم.

به وقت لهجه

میری: متولد اسفند 58 هستم و از سال 72 بازیگری در تئاتر را از زاهدان شروع کردم. سال 84 نخستین بار در «مختارنامه» جلوی دوربین رفتم و نقش یکی از شیعیان متعصب را بازی کردم که سانسور شد. البته سال بعدش هم نقش دیگری را در مختار بازی کردم. در سال 86 با حمایت‌های آرین ریسباف یک نقش کوتاه صحنه‌ای در جشنواره کارنامه بازی کردم که جایزه گرفت. تمرکزم روی تئاتر بود اما سریال هم بازی کردم.

«آیینه‌های رو‌به‌رو» ساخته خانم نگار آذربایجانی نخستین بازی من در فیلم سینمایی بود. در فیلم «امروز» آقای میرکریمی هم بازی کردم اما فیلم به نمایش درنیامده. «وقت بودن» ساخته جلیل سامان را بسیار بیشتر از سایر تجربه‌هایم دوست دارم.

از آبی مایل به‌صورتی تا انصراف هومن سیدی

میری: من یک اجرا داشتم در تئاتر «آبی مایل به‌صورتی» به کارگردانی ساناز بیان که در‌ آن نقش یک پیرمرد کرمانی را بازی کردم. ماجرا مربوط به بهمن پارسال است و خانم آبیار آنجا من را دیدند. کمی بعدتر دوستی به من زنگ زد و گفت برای مشاوره لهجه در یک فیلم سینمایی که کارگردانش خانم آبیار است آماده باش. بحث اصلی من این بود که سیستان و بلوچستان در فیلم بد دیده نشود و اگر اینطور باشد من نیستم اما خانم آبیار به من اطمینان دادند که فیلم در حمایت از قوم بلوچ است. البته به غیراز مشاور لهجه، نقش «دایی نورالدین» را هم به من پیشنهاد دادند و خلاصه قرار‌داد بستم. در فیلم سرخپوست هم مشاور لهجه بودم و ایمان امیدواری که گریمور هر دو کار بود خیلی زحمت کشید برای گریم دایی که پیرمردی با سن بالا بود.

من مدت زیادی روی لهجه و متن کار کردم. مثلا بعضی جملات حساسیت‌برانگیز بود در آن منطقه که تغییر کردند و بعد هم متون را با لهجه ضبط کردم و برای بازیگران فرستادم. نخستین متن به‌دست هومن سیدی رسید که قرار بود به جای هوتن شکیبا، نقش عبدالحمید را بازی کند اما بعدتر انصراف داد. پس از آن با هوتن شکیبا و خانم صدرعرفایی تمرینات را شروع کردیم. برای نقش عبدالمالک دو گزینه داشتیم که نمی‌توانستند لهجه را درست دربیاورند. خانم آبیار هم تاکید کرده‌ بودند که من لهجه بازیگر را تأیید کنم و به همین دلیل فراخوان دادیم و بازیگران زیادی آمدند تا بالاخره آرمین به‌عنوان اولویت دوم من در یک گروه چهارنفره انتخاب شد. در نهایت اما خانم آبیار گفتند که آرمین به‌خاطر چشم‌هایش این نقش را ایفا کند.

سرحد لهجه‌ها

میری: لهجه‌ای که در فیلم استفاده شده بلوچی سرحدی است. دایی نورالدین و غمناز چون قدیمی هستند با لهجه غلیظ‌تر صحبت می‌کنند. عبدالحمید و عبدالمالک چون جوان‌تر بودند لهجه‌هایشان فرق می‌کرد. عبدالمالک چون درس دینی خوانده ‌بود و فنون سخنوری را بلد بود لهجه کمتری داشت و در مستندهایی که از او هست هم او لهجه چندانی ندارد. حتی در تصاویر مستندی که عبدالمالک بلوچی صحبت می‌کند لهجه بلوچی سراوانی دارد چون همه فهم‌تر است و کلمات فارسی بیشتری دارد. واقعا کار سختی بود که با این‌همه گریم و در آن فضا، لهجه و حس را هم دقیق دربیاوریم و به همین دلیل معتقدم نقش‌ها در شبی که ماه کامل شد نقش‌های سختی بودند. جز اینها اما تأکید می‌کنم که اگر نقش عبدالمالک چه به لحاظ لهجه و چه حس درست از آب در نمی‌آمد فیلم از بین می‌رفت.

من عبدالمالک را دیده‌ بودم

گروه شما به منابع دست اول‌تری نسبت به آنچه موجود است دسترسی داشت؟

میری: ما نخستین بار اسم عبدالمالک ریگی را در حادثه تاسوکی شنیدیم. من خودم در حادثه تاسوکی تعدادی از رفقایم را از دست دادم. فیلم تاسوکی با جزئیات پخش شده ‌بود و البته الان این فیلم کامل در اینترنت نیست. من سال‌های 84تا 86 که اوج بحران عبدالمالک بود در زاهدان بودم. حتی عبدالمالک در زاهدان می‌آمد و می‌چرخید و در شهر فیلم می‌گرفت که بگوید قدرت دارد و ما از نزدیک شاهد این ماجراها بودیم. شخصی به نام آقای اصفهانی هم که در فیلم با ما همکاری داشتند اطلاعات خوبی در اختیار ما می‌گذاشتند اما به هر حال فیلم دراماتیزه شده ‌است و می‌خواهد بگوید نباید کارهای عبدالمالک را به پای بلوچ‌ها و طایفه ریگی بنویسیم. البته یک نکته مهم این است که نام او را نمی‌شود از تاریخ سیستان و بلوچستان حذف کرد چون در این استان اشرار زیادی بوده‌اند اما همه‌شان به‌اصطلاح با حکومت درگیر بودند اما عبدالمالک به مردم عادی هم رحم نکرد، بچه کشت و پیرمرد کشت، از طایفه خودش و از بلوچ‌ها خیلی‌ها را کشت و واقعا مردم از او می‌ترسیدند.

استان امن، مردم مهربان

میری: امنیت سیستان و بلوچستان واقعا برقرار است و اثبات این مدعا همین که یک گروه حدود 60نفره فیلمسازی 2‌ماه با خیال راحت در چابهار و زاهدان و کلات سرباز کار کردند. نزدیک‌ترین لوکیشین ما از چابهار 45دقیقه فاصله داشت و مثلا برای پلان کپرها 4ساعت رفتیم و 4ساعت برگشتیم. اینها نشان می‌دهد که این منطقه با تمام گرفتاری‌ها امن است. جالب‌تر اینکه همه می‌دانستند موضوع فیلم درباره عبدالمالک و خانواده‌اش است. حتی چند نفری از طایفه ریگی هم سرصحنه فیلمبرداری شدند و دغدغه آنها هم همین بود که چهره درستی از بلوچ و طایفه ریگی نمایش داده‌ شود. ریگی‌ها معتقد بودند که فیلم صادقانه است و مثلا نیامده در تیتراژش بنویسد تقدیم به مردم بلوچ و غیره... پلان قربانی‌کردن بزغاله در فیلم واقعا برای عوامل در منطقه پیرسهراب اتفاق افتاد. اهالی می‌خواستند تنها سرمایه‌های زندگی‌شان که همین بزغاله‌ها بودند را برای ما بکشند و کباب کنند که به اصرار ما و خانم آبیار منصرف شدند. این واقعیت بلوچ‌ها است، آنها سرشارند از صفا و مهربانی. خانم عرفایی برای اینکه مراسم آنها را ببیند و با آداب و رسوم بلوچ‌ها آشنا شود به عروسی‌هایشان می‌رفت و با آن مردم نشست و برخاست می‌کرد. هنگام مراسم عروسی در کپرها زن‌های بلوچ می‌خوانند و بچه‌ها می‌رقصند و در فیلم این نکات تصویر شده ‌است. قبل از شروع پروژه، خانم آبیار چندین‌بار به بلوچستان سفر کرده‌بودند تا تحقیقاتشان تکمیل شود و در این سفرها خیلی‌ها به ایشان گفته‌ بودند که کاش یک نفر فیلمی بسازد که سبب شود همه، ما را به شکل عبدالمالک نبینند. الان هم خیلی مشتاقیم تا فیلم هر چه زودتر در این استان اکران شود.

پاکستان ویزا نداد

بودجه فیلم چقدر بود؟

میری : مبلغ دقیق را نمی‌دانم و احتمالا آقای قاسمی هم دلخور می‌شوند که درباره این موضوع حرف بزنیم اما تا جایی که ما می‌دانیم حدود 4و نیم میلیارد تومان برای فیلم هزینه شده‌است. البته سفر به بنگلادش هزینه‌ها را بالا برد.

در پاکستان هم فیلمبرداری داشتید؟

یک‌بار نرگس آبیار با چند نفر دیگر در اسفند 96 به پاکستان رفتند و یکسری تصویر گرفتند اما بعد پاکستان به گروه ما ویزا نداد و به ناچار رفتیم بنگلادش، البته تصاویر در محله پاکستانی‌های بنگلادش گرفته شده ‌است.

بدمن‌های محبوب

محبوب‌ترین بدمن سینمایی شما کیست؟

رحیمیان: ژوکر. من عاشق ژوکرم.

میری: در ایرانی‌ها شعبان استخوانی سریال هزاردستان و عمروعاص سریال امام علی. در خارجی‌ها هم ژوکر.


برچسب ها: تدبیر24
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها