بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۲۲۴۰۰
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۸
فیودر لوکیانوف، رئیس شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه مقاله‌ای را با عنوان «روسیه و جهان پس از کریمه» منتشر کرد که در آن به تحلیل تحولات اوکراین و تاثیرات آن بر روابط بین‌الملل پرداخته است.
تدبير24: مهدی سنایی، سفیر کشورمان در مسکو و موسس گروه مطالعات روسیه دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران این مقاله را با ذکر مقدمه‌ای در صفحه فیس بوک خود منتشر کرد که به این شرح است: لوکیانوف که سال‌های طولانی است او را می‌شناسیم نویسنده و محققی برجسته است که دیدگاهها و تحلیل‌هایش در روسیه و جهان مورد توجه است. وی در واقع جانشین سرگئی لاراگانوف در شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه شد و همزمان سردبیر مجله "روسیه در سیاست" جهانی است که به دو زبان روسی و انگلیسی منتشر می‌شود.

نویسنده این مقاله معتقد است که پیوستن شبه جزیره کریمه به ترکیب فدراسیون روسیه در جهان واقعیت جدیدی به وجود آورد. روسیه زیر بار فشارهای متنوع غربی نرفته و بر خلاف رفتار خود در سال‌های 1990 و 2000 در آخرین لحظه عقب نشینی نکرد و تا آخر رفت. نویسنده گزینه‌های مختلف واکنش غرب و به ویژه آمریکا به رفتار روسیه را بررسی کرده و خاطرنشان می‌کند که آمریکا از یک سو، بر پایبندی به "نتایج جنگ سرد" تاکید می‌کند و از سوی دیگر، نمی‌خواهد که روسیه در شرایط تیرگی روابط با غرب به چین نزدیک شود و این رقیب واقعی آمریکا را تقویت کند. نویسنده معتقد است که اتحادیه اروپا که با روسیه روابط اقتصادی و بازرگانی گسترده‌ای دارد، بیشتر از همه از اعمال تحریم‌ها علیه روسیه ضرر خواهد کرد.

ژاپن هم که طی یک سال اخیر تلاش زیادی به عمل آورد که روسیه را به طرف خود جلب کند و نفوذ چین در منطقه را متعادل کند، آسیب می‌بیند.

به عقیده نویسنده، ایران در این میان به توسعه سریع روابط با روسیه امید بسته است: در حالی که در گذشته بی‌میلی مسکو به تشدید تنش در روابط با غرب مانع از این همکاری می‌شد، اکنون مسکو می‌تواند بدون توجه به دیدگاه غرب رفتار کند. نویسنده مشکلات در زمینه گسترش ناتو را پیش‌بینی می‌کند و نتیجه می‌گیرد که مساله اوکراین و کریمه به خودی خود مرکزیت ندارد اما تبلور تحولات ساختار سیاسی جهانی گردیده است.

لوکیانوف معتقد است، روسیه مسئولیتی را که از دو دهه قبل می‌خواست، اکنون به عهده گرفته است؛ هرچند ممکن است هزینه‌های زیادی بابت آن بدهد.

خلاصه مقاله به شرح زیر است: بالاخره این اتفاق افتاده است. مسکو با نادیده گرفتن همه خواهش‌ها، دعوت‌ها، هشدارها و تهدیدها، کریمه و سواستوپول را به ترکیب فدراسیون روسیه الحاق کرد. بسیاری از سیاستمداران، دیپلمات‌ها و مفسران غربی تا آخرین لحظه یعنی تا سخنرانی فوق‌العاده ولادیمیر پوتین در برابر نمایندگان پارلمان فدرال نمی‌توانستند باور کنند که چنین اتفاقی بیفتد. حتی هنگامی که در شبه جزیره کریمه یک همه پرسی که نتیجه آن از قبل روشن بود، در حال برگزاری بود، این فرضیه رواج داشت که رئیس جمهوری روسیه فقط درجه تنش را بالا برده و سعی می‌کند از اراده مردم کریمه به عنوان برگ برنده یک چانه زنی ژئوپلیتیکی استفاده کند.

این بی‌میلی به شناسایی واقعیت آشکار، ناشی از آن بود که اروپا و آمریکا از اواخر سال‌های 1980 عادت کرده‌اند که مسکو هر چقدر مقاومت کند، در آخرین لحظه «جلوی خط آخر» توقف کرده و مجالی برای سازش باقی بگذارد زیرا روابط با غرب ارزشی محسوب می‌شود که باید از آن مراقبت کرد. این امر به معنی تغییرات در روابط با شرکای شرقی هم هست؛ چرا که نظام جهانی ناظر بر وابستگی متقابل همگانی است.

جهانیان از روسیه نوین چگونه استقبال می‌کنند و قصد دارند با آن چگونه رفتار کنند؟ سعی می‌کنیم پاسخ این سئوال را بدهیم.

این قضیه حقیقت قدیمی را به اثبات رساند که «اگر نمی‌خواهی به سیاست خارجی بپردازی، سیاست خارجی به امور تو خواهد پرداخت.» واکنش دولت باراک اوباما به بحران اوکراین ضعیف بود. آمریکا طی مدتی به حرف‌ها و اقدامات نمایشی بعضی علاقمندان منفرد به پیشبرد دموکراسی نظیر ویکتوریا نولاند، معاون وزیر امور خارجه بسنده می‌کرد. واشنگتن از زمان هجوم جدید به ریاست جورج بوش که اواسط سال‌های 2000 سعی کرده بودند راه کی‌یف به ناتو را باز کنند، امیدوار بودند که درمرحله بعدی اتحادیه اروپا سرپرست اوکراین شود که ابتکار عمل به اروپا واگذار شود.

بدیهی است که برای واشنگتن اوکراین به خودی خود اهمیت ندارد ولی سابقه طغیان علنی علیه قواعد بازی که بیش از 20 سال پیش مقرر شد، امری نامطلوب است. همگرایی کریمه با روسیه، بارزترین نمونه انکار این قواعد است که تاکنون چنین چیزی مشاهده نشده است و حالا ایالات متحده باید مساله‌ای را حل کند که در آن چند شرط اساسی مطرح شده است.

اولا باید نشان دهد که ایالات متحده با بازنگری در نتایج جنگ سرد سازش نخواهد کرد.

ثانیا باید امکان تعامل عملیاتی با مسکو را که مانند سابق در مناطقی که واشنگتن منافع مهمی دارد، از نفوذ قابل توجهی برخوردار است، حفظ کرد.

ثالثا ایالات متحده ناگزیر باید این واقعیت را در نظر بگیرد که جدایی روسیه از غرب در بلند مدت موجب نزدیکی سریع روابط آن با چین خواهد شد که آمریکا چین را مهمترین حریف خود محسوب می‌کند. این واقعیت است که تشکیل ائتلاف روسیه با چین برای آمریکا فوق‌العاده نامطلوب است.

تلفیق این سه جهت‌گیری، معادله اقدامات آمریکا یعنی شدت و انعطاف پذیری تحریم‌ها را تعیین خواهد کرد. با توجه به این که ایالات متحده به روسیه کمتر وابسته است، انتظار می‌رود که واشنگتن به تحریم‌های قاطعانه مالی و اقتصادی دست بزند تا نشان دهد چه کسی در حقیقت امر اقتصاد جهانی را کنترل می‌کند.

اروپا تاکنون نشان داده است که به عنوان بازیگر میدان خارجی شکست سیاسی کامل خورده است و در عین حال به لحاظ اقتصادی به روسیه وابستگی متقابل قابل توجهی دارد. ممکن است اروپا به بزرگترین بازنده این جریانات تبدیل شود. در این شرایط اتحادیه اروپا از امیدها به دنبال کردن سیاست خارجی مستقل خود دست کشیده و به زیر چتر آمریکایی‌ها باز خواهد گشت. آلمان خطر خاصی احساس می‌کند زیرا بحران اوکراینی برای آلمان به یک نوع نمایش، اول به عنوان رهبر سیاسی و پیشگام حقیقی اروپا تبدیل شده است.

ژاپن هم بازنده دیگر این تحولات است. شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن طی یک سال حکومت برای برقراری روابط حسنه با ولادیمیر پوتین تلاش‌های فراوانی به عمل آورده است که این تلاش‌ها نتیجه داده و یخ در روابط دو جانبه شروع به آب شدن کرد ولی اکنون همه این تلاش‌ها به هدر می‌رود.

موضع ‌گیری چین طبق معمول نمونه حساب‌گری متعادل است. چینی‌ها می‌گویند: ما نمی‌توانیم رسما از مسکو حمایت کنیم زیرا از نظر حقوقی کار آن مشکوک است ولی ما علت رفتار روسیه را می‌فهمیم و آماده‌ایم از روسیه حمایت غیر رسمی و اقتصادی گسترده‌ای کنیم. بدون تردید پکن نمی‌خواهد که مسکو در نبرد بر سر اوکراین شکست بخورد زیرا این امر به معنی تقویت ایالات متحده حریف اساسی چین خواهد بود. چین با رغبت از امکانات فراهم آمده استفاده می‌کند تا چرخش روسیه به شرق را که کرملین اعلام کرده است، فعال‌تر بکند. چین امیدوار است که تا سال 2020 که رقابت راهبردی آن با آمریکا به احتمال قوی شکل نظامی و سیاسی پیدا خواهد کرد، روسیه چاره‌ای نداشته باشد جز این که از همسایه شرقی خود پشتیبانی کند.

جهان سوم با مقداری تعجب به این تحولات می‌نگرد ولی امیدوار است از این امر سود ببرد.

بعید است که جنگ سرد که در جریان آن قدرت‌های بزرگ وفاداری کشورهای دیگر را با سخاوتمندی تمام پرداخت می‌کردند، تکرار شود ولی بسیاری از کشورهای جهان سوم ظهور روسیه به عنوان نیروهای شدیدا مخالف غرب را برای خود امر جالبی می‌دانند.

در این رابطه اظهارات رئیس جمهوری آرژانتین جالب توجه است که از همه پرسی کریمه پشتیبانی کرد.

در این میان ایران وضعیت متفاوتی دارد. ایران به بسط و توسعه سریع روابط با روسیه امیدوار است که تاکنون بی‌میلی مسکو به تشدید روابط با غرب این روابط را محدود کرده است.

اگر روسیه بیشتر از گذشته با سیاست آمریکا و متحدانش مخالفت ورزد، تمام رنگ‌آمیزی خاورمیانه دگرگون خواهد شد. در واقع امکان تبدیل اعتبار جدید روسیه به سرمایه سیاسی فراهم شده است که این اعتبار در زمان مناقشه سوریه به خاطر اصول شناسی مسکو در این زمینه به دست آمده است. بسیاری از کشورهای عربی می‌خواستند بفهمند که آیا روسیه حاضر است در این منطقه نقش نیروی مقابل آمریکا را ایفا کند.

فعلا با وجود شدت احساسات متقابل، هیچ یک از طرفین تعلیق همکاری دراین زمینه را اعلام نکرده است.

ممکن است ناتو معنای جدید موجودیت خود را پیدا کند که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی از دست داده و هنوز به خود بر نگردانده است. بسیج ضد روسی که کشورهای اروپای شرقی بدان دعوت می‌کنند، می‌تواند برای مدت کوتاه به ناتو جان تازه‌ای بدهد. البته آن‌ها مانند سابق نمی‌توانند هزینه‌های دفاعی خود را بیش از حد بالا ببرند. لذا ممکن است کار به بیانات جنگ جویانه و حرکات سمبولیک ختم شود.

در این شرایط گسترش ناتو هم بعید به نظر می‌آید. در سال‌های 2000- 1990 این کار آسان بود زیرا اعضای جدید پیمان به ضمانت‌های واقعی امنیت احتیاج نداشتند. آینده جامعه مشترک‌المنافع، طرح‌های همگرایانه و سیاست‌ جمهوری‌های شوروی سابق، موضوع بزرگ دیگری است.

اگر جهان به هم بسته معاصر را در نظر بگیریم، باید به یک پارادوکس در برداشت از مساله کریمه اشاره کنیم. این مساله برای جهانیان حالت مرکزی ندارد ولی عصاره مسایل نظم جهانی شده است. روسیه در مرکز مسایل قرن 21 قرار گرفته است. نقش مرکزی گاهی مناسب‌ترین نقش نیست. کسی که در مرکز است، از هر طرف ضربه می‌خورد. ولی مسکو از اوایل سال‌های 1990 می‌خواست به این موقعیت جهانی باز گردد و حالا آرزوی آن برآورده شده است.


بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها