بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24
کد خبر: ۲۷۹۱۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۳
محمد مطلق
تدبیر24: صدا و سیما حلقه شادی والیبالیست ها را در پایان بازی با لهستان نشان نمی دهد، در لحظات حساس بازی ایران و آرژانتین وقتی 70 میلیون ایرانی از شوق به هوا می پرند، دوربین روی چهره تماشاچی های آرژانتینی فوکوس می کند و حرکات آهسته چشم ها و دهان ها را بارها و بارها تکرار می کند.

این وضعیت تا آنجا پیش می رود که وقتی تیم ملی در برابر بوسنی از حرکت بازمی ایستد، روز بعد یک جمله در تحلیل های عامیانه دهان به دهان می چرخد:" گفته بودند ببازید چون از شادی مردم ترسیده بودند!" این گفته تا حدودی شبیه همان گزاره ای است که سال ها پیش درباره هسته های گزینش در محافل عمومی عنوان می شد:" اگر زیبا باشی یا به زیبایی ظاهری ات برسی شانسی برای قبولی نداری" یا اینکه" خودت را به نفهمی بزن پی ببرند که چیزی بلدی رد می شوی!"

از دوستی ورزشی نویس که همراه تیم ملی به برزیل رفته بود پرسیدم با آن بازی درخشان مقابل آرژانتین چرا باختیم؟ گفت "خیلی ساده است؛ بازیکنی که در آخرین بازی لیگ دو کیلومتر دویده و در دو بازی جام 24 کیلومتر، معلوم است که برای بازی سوم بدنش گوش به فرمان مغزش نیست" اما چرا تحلیل عمومی به سمت و سوی دیگری می رود؟ آیا واقعا شادی برای صدا و سیما و افراطیون پدیده هراس انگیزی است که مردم را به چنین قضاوتی وامی دارد؟ به اعتقاد من بله.

خرد ورزی، شادی و زیبایی سه پدیده ممنوع و هراس انگیزی است که نه تنها افراطیون ما را در طول تاریخ آزرده بلکه مکاتب تندرو دنیا نیز از این سه مفهوم بنیادین بشری در رنج بوده اند و اگر بگوییم همه ایدئولوژی آنها در مبارزه با این مفاهیم خلاصه شده، بی راه نگفته ایم. در این میان شادی که خود نتیجه چند احساس متفاوت از جمله آزادی، فردیت، امنیت و رفاه نسبی است، آنقدر اهمیت دارد که برخی از تئوریسین ها خندیدن را شیوه ای از مبارزه مدنی دانسته اند.

مائوئیسم، پروتستانیزم، وهابیت، داعشیزم و... اگرچه در بنیان های فکری هیچ تناسبی باهم ندارند اما دغدغه ذهنی هر کدام همچون دیگری ستیز با خرد و زیبایی و شادی است و اینکه هر یک خود را تنها نسخه شفابخش و ناب و بی پیرایه می انگارند. مائو معتقد بود کمونیسم روسی در نهایت کمونیسم آمریکایی و امپریالیستی است. او می گفت این ها اگر راست می گویند، چرا کاخ های تزاری را خراب نمی کنند؟ مگر می شود در کاخ زیبا و چشم نواز کرملین نشست، ستایشگر هنر و معماری تزار بود و ادعای حکومت توده ها و زحمتکشان پرولتاریا را داشت؟ نخستین دستور او نیز در چین برای رسیدن به کمونیسم ناب مارکسیستی، پس از کشتار میلیونی و عمل به تئوری "انقلاب خون می خواهد" خراب کردن کاخ ها، آثار باستانی و ادبیات امپراتوری پیشین بود؛ ستیز با زیبایی.

وهابیت هم با آثار باستانی، شکوه و زیبایی بناهای اسلامی و هرآنچه که زیباست از جمله زن سر عناد دارد و به همین نسبت با خرد ورزی و پرسشگری نیز می جنگد تا آنجا که امروز هرچه به ذهن خود فشار می آوریم نام یک اندیشمند عربستانی یادمان نمی آید؛ بیابانی سوزان و برهوتی از اندیشه.

کمیته های اخلاقی و باورپرسی کلیسای پروتستان نیز که شرح آن در وجدان بیدار اشتفان تسوایک روح آدمی را می آزارد و مجروح می کند همین دلمشغولی ها را داشت؛ زدودن تزئینات کلیسا و تفتیش کمد لباس زنان و شمارش چین ها و اندازه گیری شکاف ها و سنجش یراق آلات بر اساس بخشنامه های اخلاقی و اینکه مبادا کسی درحال دعای شام بر سر میز غذا لبخندی زده باشد، شیشه های رنگی و نقوش زیبا بنده ای را از عبادت غافل کرده باشد، مبادا مسیح در راهبری گله اش به سوی بهشت از ما راضی نباشد!

مائوئیسم یورش علیه کمونیسم برای رسیدن به کمونیسم ناب، پروتستانیزم یورش علیه مسیحیت با سودای رسیدن به مسیحیت ناب و وهابیت یورش علیه اسلام به بهانه رسیدن به اسلام ناب بود؛ حمله و یورش حاشیه علیه متن.

حاشیه چگونه می اندیشد

حاشیه نمی اندیشد و تهی بودن خویش از خرد و زیبایی و شادی را با "وفاداری ریاکارانه" یا " تعصب خشن" جبران می کند. حاشیه از فرهنگی پدر سالار و عبوس می آید، با زیبایی بیگانه است، از استعداد تهی است و برای برون رفت از پایگاه اجتماعی اش نمی تواند به هنر، تحصیلات، سرمایه پدر و یا صبر برای آموختن حرفه ای تکیه کند. حاشیه که مماس با خلافکاران حرکت می کند، برای پرتاب شدن یکباره در میانه متن و ارتقای پایگاه اجتماعی اش، به ریاکاری به عنوان میانبری مطمئن چنگ می زند. اما حاشیه ها وقتی پیش آمدند و تبدیل به گفتمان غالب شدند- نظیر آنچه در تاریخ طولانی استبداد در ایران شاهدش هستیم- و حاشیه تبدیل به متن شد، دو اتفاق مهم افتادنی است:

1- خشکاندن ریشه های زیبایی و خرد و شادی چون این مفاهیم را متعلق به پایگاه فکری و اجتماعی خود نمی دانند، همواره به آن رشک ورزیده اند، با آن جنگیده اند و به همان نسبت گسترش آن را تهدیدی برای خود پنداشته و می پندارند.

2- تولید زیبایی، خرد و شادمانی بدلی به این دلیل که برای گسترش اندیشه خود دقیقا به این مفاهیم نیازمند هستند.

از واکاوی تاریخی بگذریم، صدا و سیما نمونه ای بی نقص برای این بحث می تواند باشد از انتخاب مجری و نوع پوشش گرفته تا دکوراسیون برنامه ها. این عناصر از یک سو باید زیبا باشند، از یک سو مطابق بخشنامه ها. از یک سو ایجاد شادمانی کنند از یک سو به خنده غیر حلال دامن نزنند. از یک سو بازتاب اندیشیدگی باشند و از یک سو در اندیشه ای غور نکنند. نتیجه این تعارض جانفرسا تولید مفاهیم و عناصری بدلی است که نه می تواند مخاطب را جذب کند و نه اعتماد و اشتیاقی در او برانگیزد.

گفتمان احمدی نژادی که گفتمان حمله حاشیه علیه متن بود، در همین راستا به تولید بدلیجات در ابعاد گسترده پرداخت. دانشگاه نمونه ای عالی و پایلوتی برای تولید بدلیجات بود؛ دانش بدلی، استاد بدلی، دانشجوی بدلی و... او که با شعار " چگونه می شود در کاخ سعدآباد نشست و به فکر مردم رنج دیده بود" و با پوشیدن لباس رفتگران به قدرت رسید، تمام انرژی خود را برای مبارزه با همین سه مفهوم به کار برد. در گفتمان احمدی نژادیسم "تخصص" معادل بدترین فحاشی ها بود و کار کارشناسی در یادداشت هایی خلاصه می شد که در طول مسیر داخل اتومبیل نوشته می شدند.

گفتمان اعتدال نقطه مقابل افراطی گری است و تاکید بر خرد ورزی و شادی.همان گفتمانی که امروز بسیاری آن را پوششی برای براندازی تفسیر می کنند. یادمان نرود افراطی گری (رقیب اعتدال در انتخابات 92) با زمینه ای که طی 8 سال گذشته برای رشد و بالندگی آن فراهم شد اکنون 4 میلیون رای دارد. آیا افراطی گری در جامعه ایران در حال رشد و گسترش است؟ وظیفه جامعه مدنی برای پاسداری از ارزش های انسانی چیست؟ جامعه مدنی ایران چگونه باید با افراطی گری خرد ستیز مواجه شود؟ مسئولیت ما در قبال رایی که داده ایم چیست؟ چگونه باید از پرسشگری، خرد ورزی، شادی، امید، آزادی، امنیت و زیبایی حراست کرد؟ این ها پرسش های بنیادینی است که هر یک از ما باید به شکلی جدی با آن مواجه شویم.
برچسب ها: تدبیر24
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۴
1
0
بسیار عالی بود. درد اصلی جامعه همین است . آنها با خردورزی و زیبایی و شادی مردم ...و روی اعصاب مردمند و تولید ...کرده اند.
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها