بالاخره گروه ائتلاف به سرکردگی آمریکا تصمیم گرفتند تا مواضع گروههای افراطی، بهویژه داعش را از راه حمله هوایی بمباران کنند و در این چندروز طی چند حمله، بخشهایی از خاک کشور سوریه و عراق مورد حمله قرار گرفت و ضمن اینکه خساراتی به گروه داعش وارد کرده، عدهای غیرنظامی نیز کشته و زخمی شدند و خساراتی بر این دو کشور وارد شد.
تدبیر24: بالاخره گروه ائتلاف به سرکردگی آمریکا تصمیم گرفتند تا مواضع گروههای افراطی، بهویژه داعش را از راه حمله هوایی بمباران کنند و در این چندروز طی چند حمله، بخشهایی از خاک کشور سوریه و عراق مورد حمله قرار گرفت و ضمن اینکه خساراتی به گروه داعش وارد کرده، عدهای غیرنظامی نیز کشته و زخمی شدند و خساراتی بر این دو کشور وارد شد. از آنسو در دو کشور آمریکا و انگلیس تظاهرات علیه جنگ صورت گرفت و مردم نفرت خود را از جنگ ابراز کردند. در اینجا سوال این است که با حمله نظامی، خطر و خسارت و خیانت این گروههای افراطی و تروریستی تا چه میزان کاهش مییابد؟ آیا میتوان جریانی را که باعنوان اسلام در میان برخی رخنه و افراد مختلفی را از قلب اروپا بهسوی خود جذب کرده است و پارهای از کشورهای گروه ائتلاف با پول و سلاح آنها را از پیش تقویت کردهاند، با بمباران هوایی از ریشه خشکاند؟ نمونه بارز آن حضور نظامی کشورهای بزرگ در افغانستان است؛ تا به حال هزاراننفر غیرنظامی اعم از زن و کودک در این کشور یا با حملات تروریستی طالبان و القاعده یا با هدفگیری اشتباه نظامیان، آمریکا و پیروانش، در آتش جنگ خاکستر شدهاند. باز این اشتباه در کشور سوریه و عراق در حال تکرارشدن است. تعداد تلفات غیرنظامی در این حملهها تا چه میزان خواهد بود، نمیدانیم؛ ولی تاکید نگارنده که کمی سر در آستین سیاست دارد این است که راه رهایی مردم خاورمیانه و کشورهای اسلامی از گروههای بهاصطلاح اسلامی، حمله نظامی کشورهای بزرگ و ائتلاف برخی کشورهای اسلامی با آنان نیست. برای درمان این درد بزرگ ممکن است راههای گوناگونی پیشنهاد شود، اما تا دو اتفاق مهم در منطقه نیفتد، بعید به نظر میرسد که بتوان جلو افراطیگری دینی را در جهان اسلام گرفت:
1- ضرورت ائتلاف و اتحاد سران کشورهای اسلامی، بهویژه کشورهایی مانند ایران، عربستان، مصر و ترکیه و داشتن یک استراتژی واحد در مورد سیاستهای منطقه. پرواضح است که دخالتدادن ایدئولوژیها در سیاست خارجی و خاردارکردن مرزهای قومی و فرقهای و دعواهای از این جنس بر سر مسایل کلان کشور، بزرگترین خطر برای منطقه است. جنایاتی که در غزه اتفاق افتاد یکی از عوامل عمده آن، اختلافات قومی و فرقهای بود که در کشورهای اسلامی وجود داشت. چرا ایران و مصر بیش از سهدهه است ارتباط دیپلماتیک باهم ندارند؟ تفاهم کشورهای اسلامی بر سر مسایل سیاست خارجی گره خیلی از مسایل داخلی را میگشاید و خیلی از مشکلات اقتصادی کشورها را حل میکند و فقر، گرسنگی و تورم که بلای خانمانسوز است کمتر میشود. این عقده و ناراحتی در میان جوانان منطقه وجود دارد که چرا اینهمه صادرات نفت و چرا اینهمه گسترش فقر؟ طبیعی است که مشکلات اقتصادی و بیتوجهی به شکمهای گرسنه راه را برای هر اعتراضی باز میکند. زمینه نفوذ داعش در عراق از کجا پیدا شد؟ چرا دولتهای مرکزی را مقصر ندانیم؟ چرا دولتهای غربی بهجای فروش سلاح به کشورهای اسلامی و سپس حملههای نظامی برای ازبینبردن تروریستها و گروههای افراطی، به زیرساختهای منطقه کمک نمیکنند؟ در هرسال تا چه میزان از پول این ملتها هزینه تسلیحات میشود؟ بنابراین دولتهای منطقه چرا نباید در کنار هم باشند؟ این جنگ سرد میان برخی از کشورهای عربی و منطقه تا کجا باید ادامه داشته باشد؛ مگر اسلام بر اساس وحدت کلمه بنا نشده است؟ مگر قرآن به ما نگفته است: ولا تفرقوا. چرا باید اعتقادات قومی و مذهبی به عرصه سیاست راه یابد و رابطه دو کشور اسلامی را گسسته کند؟
پیامبر اسلام در بدو ورود به شهر مدینه با نوشتن پیماننامه، نشان داد که میتوان با همه ادیان همزیستی مسالمتآمیز داشت.
2- ائتلاف و اتحاد علمای دین، اعم از شیعه و سنی، برای نشاندادن قرائت درست از اسلام. اگر تمامی علمای اسلام در کنار هم، اسلام توام با خشونت و آدمکشی را محکوم کنند و به مسلمانان، بهویژه جوانان، بیاموزند که در جهان امروز که بحث حقوق آدمیان مطرح است باید قرائتی رحمانی و مسالمتآمیز از اسلام داشت، جایی برای رشد و قرائت خشن از اسلام نمیماند. شعار اولیه ادیان ابراهیمی صلح و زندگی آدمیان در کنار هم است. جنگ در ادیان اگر تشریع شده برای دفاع از کیان جامعه دینی و در برخورد با متجاوز است. چرا برخی عالمان دین در این عصر به فروعاتی چسبیدهاند که بر اختلافات دامن میزند؟ چرا باید اعتقادات خاص فرقهای در رسانههای عمومی مطرح شود؟ سب و طعن و لعنکردن به کسی روا نیست. مشترکات انسانی اینقدر زیاد است که جایی برای اختلافات نمیماند. عالمان دین در یک شورای فقاهتی و اجتهادی در ایران، عربستان و مصر که هرازچندگاهی باید تکرار شود، میتوانند جلو رشد این گروههای انحرافی را بگیرند. چرا باید بهخاطر اختلافاتی که هیچ ریشهای در دین ندارد، ساکت نشست و شاهد رشدونمو گروههایی بود که کمترین ارتباطی با اسلام ندارند و از آنسو سران سیاست با کشورهایی ائتلاف کنند که راه چاره را، برای نابودی آنان، در حمله نظامی ببینند؟ ایکاش روشی که مرحوم آیتالله بروجردی در تقریب مذاهب میان قم و قاهره برقرار کرد، باقی مانده بود. قرائت خشنی که از سوی برخی به نام دین، ارایه میشود نتیجهای جز برخوردهای خونین از سوی برخی متحجران ندارد. ما بدون اینکه دست از اصول خود برداریم میتوانیم قرائتی از اسلام در این عصر داشته باشیم که تمام آیینها در کنار هم با حفظ حقوقشان زندگی کنند و کسی بهخاطر اعتقادش از حقی محروم نباشد و پایبند به دستوری باشیم که امامعلی (ع) در نامه به مالک، به همه سران سیاست و متولیان دین داد: «مردم دو دستهاند، یا برادر دینی تو هستند یا در خلقت با تو مساویاند.» ادای حقوق هر انسانی بر تو واجب است. با بهکارگیری این اصل نه راهی برای رشد گروههای خودسر و افراطی میماند و نه ضرورت ائتلاف و انهدام و ریختن بمب بر خاک کشورهای اسلامی که آثار زیانبارش سالها برای مردم مظلوم و بیگناه خواهد ماند.