بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۴۶۳۷۵
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۰
موضوع توسعه سیاسی و علی الخصوص بحث احزاب همواره نقل محافل اهالی فکر و اندیشه بوده است. در واقع همواره این پرسش مطرح بوده که چرا در ایران احزاب واقعی وجود نداشته و اگر هم بوده به چه دلایلی سرنوشت نامیمونی داشته‌اند.
تدبیر24:موضوع توسعه سیاسی و علی الخصوص بحث احزاب همواره نقل محافل اهالی فکر و اندیشه بوده است. در واقع همواره این پرسش مطرح بوده که چرا در ایران احزاب واقعی وجود نداشته و اگر هم بوده به چه دلایلی سرنوشت نامیمونی داشته‌اند. بسیاری بر این باورند که تنها مانع موفقیت احزاب در ایران فقدان توسعه سیاسی بوده و اینکه دولت‌ها در مفهوم کلان خود همواره مخالف احزاب بودند و اجازه ندادند که احزاب جدی و مستقل در کشور پا بگیرند. شاید در حال حاضر هم در فضای سیاسی تا حدودی مبتلا به این وضعیت باشیم که برخی جریانات خیلی با تحزب و فعالیت‌های حزبی چه در انتخابات و چه به صورت کلی موافق نیستند اما باید در نظر داشت که این امر می‌تواند ریشه در بی اعتمادی به احزاب به دلیل برخی عملکردهای آن‌ها داشته باشد.

عدم توسعه سیاسی و پارادوکس عینی

اما برای بررسی عدم توسعه سیاسی باید به تاریخ تحولات ایران معاصر رجوع کنیم. نخستین نطفه‌های فعالیت‌های حزبی در ایران به بیش از یکصدسال پیش برمی‌گردد، یعنی به دوران مشروطه و انجمن‌هایی مانند انجمن آذربایجان، عراق، ارامنه، بازار و .... هرچند پس از کودتای محمدعلی شاه، احزاب و تشکل‌های سیاسی تحمل نشدند و تنها مقطعی که به احزاب و تشکل‌های سیاسی اجازه فعالیت داده شد یعنی حاکمیت آن اندازه مقتدر نبود که جلوی آنان را بگیرد در 12 سال بعد از رضاشاه بود، در فاصله سقوط رضاشاه تا کودتای 28 مرداد که حزب توده، و حزب دموکرات ایران به وجود آمد. این موضوع یعنی اینکه زمانی که فضا اجازه بدهد به سرعت فعالیت‌های حزبی هم در ایران شکل می‌گیرد. اما بعد از 28 مرداد تا 22 بهمن 57 که دوره اختناق و دیکتاتوری بود فقط احزاب حکومتی مانند رستاخیز، ملیون، ایران نوین و حزب مردم مجاز بودند فعالیت کنند که مردم نیز به آنان توجهی نمی‌کردند.‌


به گزارش ندای ایرانیان، اگر این دیدگاه که تنها دلیل عدم موفقیت احزاب را در نبود توسعه سیاسی خلاصه می‌کند بپذیریم، با تجربه دوران اصلاحات پس از انقلاب اسلامی یعنی حد فاصل سالهای 76 تا 84، که تا حدودی فضای مناسب سیاسی به وجود آمد و احزاب موثری هم تشکیل شد، با پارادوکسی عینی مواجه می‌شویم. چرا که با وجود این احزاب، اما ارتباط آن چنان مطلوبی در خور کارکردهای اصلی احزاب، میان جامعه و آن‌ها شکل نگرفت.


محرومیت احزاب از چاشنی زمان

پس بنابراین نمی‌توان گفت همه گناه متوجه دولت‌ها در مفهوم کلان خود و عدم توسعه سیاسی است.بلکه نهادینه شدن فعالیت‌های حزبی مسئله‌ای است که به زمان هم احتیاج دارد. متاسفانه احزاب همواره از این زمان محروم بوده‌اند و خیلی به آنان زمان داده نشد. اگر در یک بازه زمانی طولانی حزبی بتواند فعالیت داشته و به تدریج نهادینه شود و کم کم نیرو پیدا کند آن وقت می‌توان انتظار داشت که مانند کشورهای توسعه یافته در ایران هم فعالیت‌های حزبی نقش موثری در رشد جامعه و کشور داشته باشند.

احزاب بالا به پایین

به نظر می‌رسد یکی از دلایل دیگر عدم موفقیت تحزب در ایران این است که احزاب در سطوح کلان مدیریتی به وجود آمده و سپس می‌خواهند به سمت جامعه بروند، یعنی شکل گیری آن‌ها از بالا به پایین است. در واقع در ایران زمانی که احزاب تشکیل شدند همه از بالا یعنی توسط ارکان قدرت، چهره‌ها و شخصیت‌هایی بوده که به شکلی درون حاکمیت بودند مانند حزب جمهوری اسلامی، کارگزاران سازندگی و ... که حاصل این گونه احزاب در حقیقت وابستگی به قدرت می‌شود و زمانی که آن حزب در قدرت نباشد دیگر نمی‌تواند به کارکرد مؤثر خود ادامه دهد. در حالی که روش درست این است که یک حزب و تشکل سیاسی از پایین و در بطن جامعه و بدون ارتباط با حاکمیت شکل بگیرد، نیرو جذب کند و آنان را آموزش دهد تا پله پله به سطوح بالای قدرت برسد.

فقدان تحولات بنیادین در فرماسیون اجتماعی

از سوی دیگر از یک فاکتور بسیار مهم دیگر نیز که مانعی بر سر راه موفقیت تحزب در ایران بوده نمی‌توان غافل شد و آن فقدان تحولات بنیادین در فرماسیون اجتماعی است. به هر حال در رابطه با فرماسیون اجتماعی باید گفت ما در جامعه‌ای بودیم که از نظر توسعه سیاسی و اقتصادی، آن روند و روالی که در جوامع مغرب زمین و توسعه یافته پیدا شد، در جامعه ما شکل نگرفت. در جامعه ما بورژوازی، طبقه متوسط جدید به معنای تام و تمام خود به همراه ملزومات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌اش و طبقه اقتصادی که مستقل از حکومت باشد به وجود نیامد. همه چیز به لحاظ اقتصادی در دست حکومت بود. این‌ها قطعاً موانع بسیار مهمی بر سر راه تحزب بوده و هستند.

تقابل سنت و مدرنیسم

از طرفی تقابل سنت و مدرنیسم هم بر ناکارآمدی احزاب در ایران تابه‌حال تأثیر بسیار قابل‌توجهی داشته است. جامعه ما تا همین دهه 80 جامعه‌ای سنتی بوده و یا به عبارتبهتر تازه جامعه ما در حال گذار از سنت به مدرنیسم است. حال‌آنکه تحزب پدیده‌ای کاملاً مدرن می‌باشد. پس مسلم است که یک جامعه سنتی در مقابل پدیده‌ای نوین و مدرن حالتی تدافعی نشان می‌دهد. این تقابل به طور قطع در تاریخ معاصر از علل ناکارآمدی احزاب به شمار می‌رود. نباید فراموش کنیم که جامعه ما یک جامعه سنتی بوده و آن قدر که تا به حال نهادهای سنتی در بسیج کردن مردم نقش داشتند، احزاب و تشکل‌های سیاسی به خصوص در شهرستان‌ها نتوانستند نفوذ آن چنانی در لایه‌های اجتماعی پیدا کنند.


پس به نظر می‌رسد احزاب در عصر حاضر جهت ایجاد سرمایه اجتماعی مؤثر برای خود باید تمرکز و اهم تلاششان را بر روی تأثیر مستقیم و مؤثر بر روی فرماسیون اجتماعی قرار داده و در مرحله گذار فعلی جامعه ایرانی از سنت به سوی مدرنیسم، نقشی تعیین کننده برای پایین آمدن هزینه‌های مترتب بر آن ایفا نمایند.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها