بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24
کد خبر: ۴۶۹۶۸
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۶
زیباترین خاطرات زندگی هر فردی در جایی ویژه از قلبش جای دارند که هر وقت دلش از سختی روزگار می‌گیرد، به آنها رجوع می‌کند و آرام می‌شود.
تدبیر24: عزت‌الله انتظامی اظهار داشت: زیباترین خاطرات زندگی هر فردی در جایی ویژه از قلبش جای دارند که هر وقت دلش از سختی روزگار می‌گیرد، به آنها رجوع می کند و آرام می‌شود.
 
وی افزود: من هم در این حکایت، جای ویژه و بسیار خاصی را به یکی از بهترین خاطرات زندگی‌ام در این سال‌ها که از خدا عمر گرفته‌ام قرار داده‌ام، جایی که هر وقت به خاطره‌ام رجوع می‌کنم، قلبم متبرک و نورانی می‌شود. یادش به خیر! سال‌ها پیش برای حضور در فیلم «شب» رسول صدرعاملی به مشهد الرضا(ع) رفتم و طی مدتی اقامت در این شهر مقدس و البته زیارت حرم امام رضا(ع)، ایفاگر نقشی متفاوت در فیلمی با محوریت زیارت امام هشتم(ع) بودم.
 
انتظامی بیان کرد: بازی من در آن سن و سال و دشواری‌های سالمندی، بدون عنایت و محبت امام رضا(ع) محقق نمی‌شد و من آن لحظات را به‌نور این امام مهربان طی کردم.
 
اما خاطره جالبی از آن روزها در ذهنم نقش بسته: یکی از روزهای تصویربرداری در حرم، پس از چند ساعت کار، مشغول استراحت بودم که صدای محزونی توجهم را جلب کرد. برگشتم، پشت سرم را نگاه کردم، جوانی حدوداً ۳۰ساله بود که با تلفن همراهش به بیماری امید شفای امام رضا(ع) می‌داد.
 
مدام تکرار می کرد: «من گوشی رو گرفتم مقابل ایوان طلا. با آقا حرف بزن. درد دل کن. مطمئن باش که صدای تو رو از پشت تلفن می‌شنوه و جواب می‌ده». آن جوان به مخاطب پشت تلفن می‌گفت: «گوشی رو بده به علیرضا.» و بعد از چند دقیقه، صدای ریز و بی‌رمق پسربچه‌ای را که گویا بیمار بود از آن طرف خط شنیدم که می‌گفت: «الو! عمو! گوشی رو بده به امام رضا(ع)».
 
صدای هق‌هق گریه‌های عمو بود که به برادزاده‌اش می‌گفت: «عزیزم! گوشی رو به آقا دادم. خودت باهاش حرف بزن». این خاطره هنوز هم برایم تکان‌دهنده است و اطمینان دارم که آقا در هر شرایطی جواب می‌دهند، چرا که خودم نیز سال‌ها پیش برای پسرم که در برلین تصادف کرده بود نذر کردم که اگر خوب شد، شب‌های عید به زیارت امام رضا(ع) بروم و شکر خدا پسرم خوب شد.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها