نباید فراموش نمود تمامی موضع گیری هایی که در عالم سیاست و سیاست ورزی از سوی گروه ها و احزاب اتخاذ می شود همگی نمودی از اهداف و اولویت هایی است که این گروه ها یا احزاب نه اشخاص خاص، در تقابل و یا تعامل با دیگر گروه ها و جریان های فکری اتخاذ کرده و در یک اکران عمومی در سطح جامعه بازنمایی می کنند.
اما در کشور ما برخلاف آنچه در دنیای سیاست مرسوم بوده و به عنوان یک عرف رفتاری شناخته می شود فرد را نماینده آن جریان فکری قلمداد می کنند و در جهت گیری های خود بر علیه اشخاص ورای توجه به افکار و عقاید شخصی و حزبی آن، چیدمان ادبیات انتقادی، یا تحسینی و یا تخریبی خود را در لابلای زندگی خصوصی فرد مورد نظر جستجو می کنند که این خود آفتی است بس سنگین بر پیکره ذهن و فکر انسان های آن جامعه، چرا که در سمت و سو دادن به افکار و جهان بینی جامعه بر اساس نحوه تفکر خود به موقعیت ها و افراد مورد نظرش کمک خواهد کرد.
امروزه سخنان انتقادی و یا تخریبی گاه و بیگاه در قبال شخصیت های سیاسی کشور و نظام همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی نه از روی تامل و تفکر و نه بر مبنای معادلات رفتاری در عرصه سیاست بوده بلکه همگی از یک بغض درونی یک جریان بر عناد با یک شخص نه یک جریان فکری حاصل شده است؛ در واقع نوعی هاشمی فوبیای حاد در میان اصحاب سیاست در طیف های مخالف ایشان در ایران شکل گرفته است که از هرگونه ابزاری برای تخریب سود می جویند. اما از این نکته نباید غافل بود که با توجه به حاکم بودن این نوع از ادبیات و قاعده عرفی در فضای سیاسی کشور، این فوبیایِ فوبیا متدیک همواره در یک دور تسلسلی از گروهی افراد به افراد دیگر شیفت خواهد نمود بطوریکه آنان که امروز بر برج نقد و تخریب آرمیده اند روزی بر بالین نقد و تخریب دیگران قرار خواهد گرفت.
مع الوصف اگر اعتدال را در محور آیت الله هاشمی تفسیر و تعبیر کنیم آنچه را که به سهولت در خواهیم یافت این خواهد بود تمامی نقدهای موجود و انجام گرفته برآیت الله هاشمی نه بر معنای شخص ایشان بوده بلکه بر مبنای اعتدال می باشد که بر افروخته گشتن دگماتیسم خِرد کُش و تخریب گر موثر بوده است چرا که این اعتدال آیت الله هاشمی است که هاشمی را مغضوب آنها ساخته است.
در واقع می توان گفت اگر جزم اندیشی را در تخریب مبنا قرار دهیم آنگاه در خواهیم یافت میزان اعتدال بصورت یک مقطع زمانی برای جامعه امروزین ما با یک معیار و در یک مقیاس واحد به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی معنا می یابد؛ پس این تعصب و غرض ورزی های غیر علمی در باب گفتمان های تخریبی بر علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی، تماما بغضی است از میانه روی و اعتدال که نماینده آن ایشان قلمداد می شود؛ این بغض، بغضی است که از حب افراط حاصل می گردد.
مخلص کلام با توجه به آنچه در ساختار کلامی و رفتاری منتج می شود در کشور ما همگی دارای اساسی فردی و گاها صنفی می باشد که مخاطره منافع فردی یا محفلی است بر جریان نقدها و تحسین ها و یا افراط و تفریط های رفتاری و کرداری ما تاثیر گذار بوده و ما را از رسیدن به سر منزل حقیقی در فضای سیاست نه سیاسی کاری که امروزه ما گرفتار آنیم دور خواهد نمود؛ و این تنها با یک اصل بنام اعتدال چاره خواهد شد و اعتدال در جوهره اعتدال راستین به خود، فکر، ذهن و ... میسر می گردد.