بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: ۴۸۲۴۲
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۰
    تدبیر24:  وقتی به زندگی روزمره و اتفاقات گوناگونی که برایمان پیش می آید دقت می کنم، می بینم که روزگار ما آدمها به مانند یک پازل است. شاید بپرسید چرا پازل؟ این یادداشت را تا انتها مطالعه کنید تا پی به منظورم ببرید! اکثر ما انسانها در زندگی، تلاشها و زحمات زیادی می کشیم تا به زندگی ایده آل خود برسیم اما با این وجود و در پی آن، در یک یا چند مورد برنده شده و اما در دهها و شاید صدها مورد بازنده می شویم. براستی چرا با این که در زندگی اینهمه کوشش می کنیم، و خود را به آب و آتش می زنیم باز هم در مواردی درجا زده و گاه نیز به عقب برمی گردیم؟ چرا این زحمات، گاه نیست و نابود می شود و همچنان در زندگی درگیر و درمانده ایم؟ با این همه تلاش و کوشش که در کسب و کار خود انجام می دهیم و به پیشرفتهایی می رسیم و گاه مبالغ زیادی نیز به دست می آوریم، اما باز هم درگیریها، فشارها و هزینه های زندگی ما بسیار زیاد است! بی گمان این نابسامانیها علتهایی دارد که ما را بدین جا رسانده که اگر خواهان درمان و نجات از آنیم، بهتر است علتهای آن را بیابیم. شاید یکی از علت های آن خود ما باشیم. باید به درون خود برگردیم و منشاء آن همه ناکامی را بیابیم و عمیقا شروع به درست کردن و رفع علتهایی که منشأشان خودمانیم نماییم. بگذارید ساده تر بگویم. وقتی برخی از بداخلاقیها و کژرفتاریها در افراد یک جامعه شیوع پیدا می کند و این رفتارها گسترش می یابد، نابسامانیها و ناراحتیهایی را به دنبال دارد که همگان را با خود درگیر می کند. به عنوان مثال: میوه فروشی به جای دو کیلو میوه، یک کیلو و هشتصد گرم تحویل مشتری داده و پول دو کیلو میوه را دریافت می کند و یا میوه ای با کیفیت پایین را می فروشد. همان میوه فروش به نانوایی می رود و نانوا نانی به او می دهد که یا وزن کمتری دارد و یا برای بالا رفتن و ماندگاری بیشتر، افزودنیهای غیر مجاز به نان اضافه کرده است؛ به داروخانه می رود و به جای داروی اصلی، داروی تقلبی به او می دهند؛ به سوپری می رود و مواد لبنی حاوی مواد غیر مجاز و غیربهداشتی (مثلا حاوی روغن پالم) تحویل می گیرد. به بیمارستان می رود و هزینه بیشتر از چیزی که باید را از او می گیرند؛ به پمپ بنزین می رود و هزینه 50 لیتر بنزین را می پردازد ولی به جای 50 لیتر، 47 لیتر بنزین وارد باک می شود و به همین منوال در تولیدات کشاورزی، دام، طیور، صنعتی، تجاری، مسایل فرهنگی، سیاسی، هنری، اداری و... این روند زنجیروار ادامه دارد. و به این ترتیب میوه فروش زرنگ! دریافت کننده دهها فروش و رفتار از نوع خودش است. در حقیقت این نمونه از فروشندگان و ارائه دهندگان کالاها و خدمات، سعی در فریب دادن مشتری و کم کاری و شانه خالی کردن از دادن خدمات لازم و صحیح به افراد و جامعه دارند و به خاطر دست یافتن به سود بیشتر، به خیال خود! زرنگی می کنند. خدایا اگر اسم این کار زرنگی است، پس چرا این همه آدم زرنگ دائما می بازند؟ چه باید کرد، به کجا باید رفت؟ جواب این است، به همین جا... به خودمان. باید به خودمان برگردیم و رفتار و زندگی خود را مرور کنیم و اگر جایی از آن را در تضاد با راستی و درستی می بینیم، آن را تغییر دهیم تا جامعه را جای بهتری برای زندگی نماییم. در حقیقت ما سر دیگران کلاه نمی گذاریم؛ ما به خودمان ظلم می کنیم. با کم فروشی، با تقلب، با دروغ، به خود و عزیزانمان لطمه می زنیم. و بدین روش نه تنها درد همدیگر را کم نمی کنیم, بلکه برای خود و دیگران نیز درد ایجاد می کنیم. چه بسا اگر این طرز فکر در آحاد جامعه همه گیر شود و افراد بخواهند از راه غیر اصولی و غیر اخلاقی به موفقیت برسند ممکن است به ظاهر موفق شوند اما در جاهای دیگر از جامعه نیز افراد همانند آنها شکل گرفته است که کلاه بر سر آنها می گذارند و آنها نیز در جاهای دیگرمی بازند.که این بازنده شدن تنها شامل هزینه های مالی واقتصادی نمی شود و با خود مشکلات و هزینه های فرهنگی، روانشناختی، اجتماعی(خانوادگی، تحصیلی،سلامت، امنیت و...) را نیز در پی دارد. البته پر واضح است که همه مردم یک جامعه، چنین طرز فکری ندارند و بسیارند کسانی که با راستی و درستی روزگار می گذرانند؛ ولی منفعت طلبی برخی افراد دیگر به آنها نیز زیان می رساند به قول معروف " تر و خشک با هم می سوزند". شاید بپرسید چرا در ابتدای این یادداشت از پازل نام بردم؛ هر یک از افراد و رفتارهایشان به مثابه تکه هایی از پازل هستند و اگر به درستی در کنار هم قرار گیرند اجتماعی سالم به وجود می آید و سود آن به همه خواهد رسید. اما اگر ما افراد جامعه به درستی انجام وظیفه ننماییم، نهایتا جامعه ای درست شکل نمی یابد و زیان آن به خودمان و تمامی نفرات اجتماع می رسد. کم کاری و تقلب هر یک از ما مانند این است که یک قسمت از پازل گم شود و یا در جای درست خود قرار نگیرد. پس برای کامل کردن پازل زندگی، صداقت و درستکاری تک تک افراد جامعه نیاز است. این موضوع از خرد تا کلان، فرد تا اجتماع، محله تا جامعه جهانی و بین المللی و در همه زوایای زندگی مصداق دارد. بدانیم قوانین حاکم بر جهان هستی محکم و استوار بر جای خود ایستاده اند و هریک حکم خود را اجرا کرده و جهان را رهبری می کنند. و هر عملی عکس العملی دارد و هیچ راه فراری از آن نیست؛ چه ما آنها را قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم. طبق همین قوانین، قرار گرفتن در قطب منفی، نتایج منفی را به دنبال دارد و همسو شدن با قطب مثبت، پلکان صعود و تعالی را هموار می سازد. پس ای انسانها بیاییم از خودمان شروع کنیم و این مساله را با دیگران درمیان بگذاریم که هر کس آغازگر درستی و صداقت در رفتار خود باشد تا در نهایت، نتیجه مثبت آن شامل خود و دیگران گردد. آری هر حرکت با دوام از یک نقطه کوچک آغاز می گردد و نهایتا به جایی گسترده و بزرگ خواهد رسید. بازنگری در گفتار، رفتار و کردار فردی و اجتماعی باعث تغییرات اساسی در جامعه خواهد شد.
منبع: روزنو
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها