تدبیر24: رضا بردستانی - برخورد ساده انگارانه با بازداشت معاون اجرایی رئیس دولتین نهم و دهم آن قدر دردآور است که هیچ گونه تحلیلی را به خود راه نمیدهد. برخی سکوتها و برخی جا خالی دادنها و برخی تجاهلها مردم را به اندازه کافی مبهوت و عصبانی کرده است اما این ساده انگاری ریشه در انفعال یا تسلیمبودن ندارد بلکه ریشه در واقعیتهایی دارد که میدانند و دم نمیزنند! بقایی به طور قطع یکی از مهرههای شاخص در دولت عدالت محور بوده که حالا با هزاران حرف و حدیث، در بند و بست قانون و عدالتی که هشت سال و اندی!
از آن دم میزدند گرفتار شده است. سر و کله آن لیست کذایی که سالها در جیب کاپشنی
جا خوش کرده بود، کم کم دارد خودش را آفتابی میکند لیستی که همه میدانستند دست همه هست الا احمدینژاد و اما آن چه فعلا دیده شده بازداشت سه نفری است که در لحظه سخنرانیهای آتشین«معجزه هزاره سوم» لبخند به لب و شادی بر چهره داشتند.
این روزها و در سالی که همه در تلاش صندلیهای سبز بهارستان هستند حتی آنان که هیچ شانسی ندارند! پایداری ها، تندروها و حتی اصولگرایان در بدترین حالت ممکن و در سختترین لحظاتی که به آرامش نیاز داشتهاند، دچار یکی دیگر از آن دست چالشهایی شدهاند که تا مدت ها باید به رفع و رجوع آن بپردازند. اما این مسئله به همین مقدار ختم نخواهد شد. بررسی جایگاه رحیمی از یک سو و تاثیرگذاری بقایی از سویی دیگر ابهامی بزرگ ایجاد میکند که این دو ضلع منتظر ضلع سومی هستند تا طول و عرض هشت سال گذشته در برخی بخشها برملا شود یا این معجون مختلفالاضلاع تا مدتها دچار کشف و شهود خواهد شد؟ در این که چرا بقایی آری و چرا دیگران نه! تحلیل هایی می تواند ارائه شود اما آن چه در نخستین برخورد در شکلی ساده مورد بررسی باید قرار گیرد پاسخ به یک سوال مهم و اساسی است؛ بین آن حرف معنادار رئیس دولت قبلی مبنی بر خط قرمز بودن برخی اشخاص در روزگاری نچندان دور و بازداشت دو تن از نزدیک ترین یاران احمدینژاد در روزهایی که بهارستاننشینان عوض شده اند چه ارتباط معناداری میتواند وجود داشته باشد؟ بررسیهای قضایی؟ ملاحظات سیاسی؟ ابهام هایی حل ناشده یا چیزهایی دیگر؟ ذهن پرسشگر جامعه اکنون در برابر فضایی غبارآلود با مرور هشت سال شعار عدالت طلبی و ادعاهای آنچنانی به نقطه ای رسیده است که اگر نتواند به پاسخهایی که می خواهد دست پیدا کند ممکن است دست به گمانه زنی هایی آسیبزننده زند و این برای آینده سیاسی احزاب حامی احمدینژادی و خود احمدی نژادی ها اساسا ویرانکننده است. در این واقعیت که بقایی را نمیتوان یک شخص دانست کوچکترین شکی وجود ندارد اما در این که او را آخرین حلقه از یک جریان بنامیم یا آغازی بر حرکتهای عدالت خواهانه هنوز دچار تردیدهایی جدی هستیم! مصاحبه هایی تند و تیز و شاخ و شانه کشیدن هایی جالب توجه وقتی به بازداشت یکی از افراد تاثیر گذار در دولتین نهم و دهم منتهی می شود انسان را ناخودآگاه به سمت و سوی بررسی مسئولیت هایی می کشاند که بقایی آن ها را
دارا بوده است. این وظیفه رسانه و شخص نیست اما بررسی های میدانی می تواند آدرس هایی مشخص از جریاناتی هدایت شده را برملا سازد. جریاناتی هدایت شده که علاوه بر مهندسی جریان خاص بیشترین چالش های بین المللی را برای نظام و انقلاب به وجود آورده اند تا آن جایی که شاید بتوان بین عبارت«دلالان تحریم» و«جریان انحرافی»و این بازداشت های اخیر ارتباطی معنا دار ایجاد کرد .
اقتدار نظام و اقتدار قوه قضائیه این روزها مردم را
بیش از همیشه امیدوار ساخته است اما این اقتدار می تواند باعث امیدواری بیشتری نیز شود. آن چه این روزها مردم را هوشیارتر از همیشه کرده است پدیدار شدن اصلی ترین ضلع(ضلع سوم!)یا معرفی اضلاع تاثیرگذار در رشد فسادهای سیستمی در داخل دولت احمدی نژاد است دولتی که با فروش نفت 100 دلاری می توانست برای این روزهای تحریم، ذخیره هایی آرامش بخش بر جای گذارد نه معاون اول و معاون اجرایی بازداشت شده و دچار اختلاسهای میلیاردی!