تدبیر24: مجید ابهری رفتارشناس - از نگاه رفتار شناسی هنری، در بسیاری از کشورها ، موسسات هنری ، رسانه ها یا نهادهای فرهنگی برای تولید محصولات خود از بخش های صنعتی ، اجتماعی و اقتصادی کمک مالی می گیرند و این گونه واحدها نیز برای رشد و تعالی صنعت سینما و تلویزیون کمک های قابل توجهی می نمایند در عوض بر اساس عرف سینمایی در تدوین سناریو ، کارگردان یا نویسنده به شکل منطقی و نامحسوس موجب تبلیغ تولیدات یا نام حامی مالی می شود.
اسپانسر در تمام دنیا چه در ورزش و چه در سینما ، جایگاه ، روش مشخص و تعریف شده ای دارد ، متاسفانه در کشور ما این حرکت نیز به بیراهه کشیده شده و افراط در تبلیغ حامیان مالی باعث کمرنگ شدن داستان یا ورزش می گردد، مثلا در میادین ورزشی مانند فوتبال، لباس ورزشکاران تبدیل به تابلوهای تبلیغاتی می گردد هر طرف پیراهن برای تبلیغ یک سازمان ، محصول یا موسسه اختصاص می یابد حتی گاهی اوقات آستین ها و شلوار نیز برای تبلیغ مورد استفاده قرار می گیرد آنچنان که روحیه سلامت ، نشاط و اهداف همدلی در ورزش کمرنگ شده و بعضا گم می شود.تبلیغ به صورت محدود در این گونه مواقع ،در حاشیه میادین یا پوشاک ورزشکاران ، امری عمومی و معمول است اما در جامعه ما مشمول زیاده روی می گردد آنچنان که ممکن است باعث انحراف تمرکز تماشاچیان و یا ورزشکاران گردد.
اخیرا در صنعت سینما و سریال نیز ویروس تبلیغات وارد شده و این عرصه نیز به میدان تبلیغات بازرگانی تبدیل شده است در بعضی از سریال ها ، مخصوصا در مناسبت های خاص، تبلیغات محصولات یک واحد تولیدی و نام آن ، آنچنان گسترده و پررنگ می شود که حتی اگر تمام بودجه تولید هم از طرف این گونه موسسات پرداخت شده باشند باز تا این حد نباید مورد زیاده روی قرار گیرد.
در ماه مبارک رمضان شاهد گوشه ای از زیاده روی در تبلیغ اسپانسرها بودیم. هیچ کس با جلب حمایت در راستای تقویت و بهبود کیفیت محصولات فرهنگی مخالفتی نداشته بلکه آن را مورد حمایت نیز قرار می دهد اما باید این حرکت به خاطر تاثیر روانی ، نامحسوس و کمرنگ باشد که مخاطب، فیلم و سریال را با ابزار تبلیغات اشتباه نگیرد.
برجسته نمودن نام یک محصول چه در تابلوهای مختلف در طول تهیه سریال و چه در به کار بردن نام آن از نگاه رفتارشناسی ، باعث نتیجه معکوس و آزردگی و خستگی مخاطبان می گردد . سریال پایتخت با آنکه یکی از محصولات مورد قبول در ماه مبارک رمضان بود آنچنان غرق در تبلیغات یک محصول شده بود که محتوا و موضوع برنامه تحت الشعاع قرار گرفته بود. مردم از خود می پرسند پس این بودجه های صدا و سیما در چه زمینه هایی هزینه می شود؟ اگر مدیران تولید با پذیرش اسپانسر دریافت خود را از تلویزیون یا نهاد فرهنگی کاهش داده و یا اصولا پولی نمی گیرند موضوع جداگانه ای می باشد اما سوال اساسی این است چه نهاد و سازمان یا بخشی در تلویزیون و سینما ناظر بر مدیریت پذیرش حامیان مالی ،شکل و نحوه مطرح نمودن آنان در طول برنامه می باشند؟
اگر چنین سامانه ای وجود ندارد و این حرکت به اراده و مدیریت دست اندرکاران فیلم یا سریال
قرار داده شدهاین درآمد چگونه محاسبه شده و به دست چه کسانی می رسد ؟
سوال دیگر اینکه آیا موسسات یا سازمان هایی که از نظر قوانین و مقررات فاقد استانداردها ، مجوزها و محدودیتهای قانونی و رسمی هستند، می توانند اسپانسر یک برنامه باشند؟ این سوال از آن جهت مطرح می شود که بسیاری از مخاطبان ، مطرح شدن نام یک موسسه مالی یا یک تولید و محصول در تلویزیون و سینما را نشانه رسمیت و جایگاه قانونی و محکم آن قلمداد میکنند یا بر صحت و سلامت محصول اعتماد می نمایند که در این صورت نیز باید نهادهای متولی بر کیفیت مسئله و نکات گفته شده نظارت کنند. در حقیقت آنچنان آشفته بازار حامیان مالی به وجود آمده که مخاطبان به درستی نمیتوانند تشخیص دهند که آیا سریال های تبلیغاتی هستند که به نمایش در می آیند و یا اینکه تبلیغات تجارتی میباشند که در قالب سریال ها به نمایش در می آیند. تفکیک و مرزبندی این دو دیدگاه باعث تقویت مدیریتو سازماندهی کاربرد اسپانسرهای مالی در حمایت از محصولات و تولیدات فرهنگی خواهد شد.