بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۵۶۷۷۹
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۳
  تدبیر24:  بدون شک تصویر «علی ملاقلی پور» در میانه‌ی میدان فوتبال ستارگان جهان و ستارگان ایران، مهم‌ترین تصویر خبری روز گذشته‌ی رسانه‌های کشور و شبکه‌های اجتماعی بود. تصویر فیلمسازی که در سودای استیفای حق به زعم خویش پایمال شده‌اش و شاید تبلیغ فیلم مهجور مانده‌اش، در حرکتی آنارشیستی، وارد زمین بازی فوتبال پربیننده‌ی عصر جمعه شد و بدین ترتیب نخستین «جیمی‌جامپ» سینمایی ایران را به نام خود ثبت کرد!
 
نام فیلم «قندون جهیزیه» به کارگردانی «علی ملاقلی پور» فرزند فیلمساز فقید سینمای ایران -رسول ملاقلی پور- از آنجا سر زبان‌ها افتاد که لیست فیلم‌های پذیرفته شده در جشنواره‌ی سی و سوم فجر اعلام شد و نامی از این فیلم در آن لیست نبود. اعتراضات «علی ملاقلی پور» هم به جایی نرسید و مخاطبان کنجکاوی که دوست داشتند نخستین اثر فرزند کارگردان جنجالی و دوست داشتنی سینمای ایران را ببینند، به موعد اکران فیلم حوالت داده شدند.
 
به هر حال جشنواره‌ی سی و سوم فجر با مشتی فیلم «هنر و تجربه» کسالت آور و پرمدعا که قصه‌گویی را دون شأن خود می‌دانستند، تمام شد و حتی برخی از خسته‌کننده‌ترین این آثار همچون «مردی که اسب شد» روی سن رفتند و جایزه گرفتند! همان فیلم‌هایی که در هنگام اکران‌شان در سالن برج میلاد، بر سر ترک صندلی‌ها میان مخاطبین رقابت در گرفته بود!
 

 
اما کمی بعد، در اتفاقی  تعجب‌برانگیز «قندون جهیزیه» در بخش بین‌الملل جشنواره‌ی فیلم فجر پذیرفته و برای نخستین بار اکران شد. فیلمی که به هیچ وجه داعیه‌ی بین‌المللی بودن و جشنواره‌ای بودن نداشت و قرار بود مخاطب داخلی را سرگرم کند، در جشنواره‌ی کم رمق بین‌المللی فجر برای صندلی‌های خالی اکران شد و همگان را با این سوال مواجه کرد: «آیا فیلم شریف و قصه‌گو و سرگرم‌کننده‌ی «علی ملاقلی‌پور» از به اصطلاح فیلم‌های پرمدعای ژانر دولتی هنر و تجربه‌ی جشنواره‌ی سی و سوم ضعیف‌تر بود که بیرون ماند؟ آیا «قندون جهیزیه» از فیلم‌هایی مثل «بهمن» و «دو» و «بوفالو» ضعیف‌تر بود؟»
 
البته «قندون جهیزیه» تنها فیلم اولی نبود که برای «مردم» و نه «جشنواره‌های اروپایی» ساخته شد و از گردونه‌ی رقابت جشنواره‌ی فیلم فجر بیرون ماند. چنانکه فیلم «۳۶۰ درجه» (به کارگردانی «سام قریبیان) هم به جرم سرگرم کننده بودن و شباهت به فیلم‌های «هالیوودی» از دید هیئت انتخاب «انتلکتوئل مآب» جشنواره، محکوم به حذف شد و بیرون ماند تا آثار کشدار و پرمدعای «ضد مردمی» که تحمل‌شان حتی برای یک ربع روی پرده سخت است، به اسم سینمای هنری و تجربی در جشنواره‌ی فجر انقلاب که به استقبال مردم و صف‌های طویل مردمی‌اش می‌نازد، جولان دهند.
 

 
به هر حال ماه‌ها گذشت و گذشت تا رسید به موعد اکران «قندون جهیزیه». «علی ملاقلی‌پور» که در فیلم نخستش سعی کرده برای «مردم» و درباره‌ی «مردم» -آن هم از نوع کارگری‌اش- فیلم بسازد و چشم به کمک هزینه‌های اعطایی فلان جشنواره‌ی حقوق بشری فلان کشور اروپایی ندارد و قرار نیست با «گرنت‌»ها و «فاند»های هلندی‌ها و فرانسوی‌ها و ایتالیایی‌ها روی فرش قرمز ژست «مکش مرگ ما» تحویل دوربین رسانه‌ها دهد، حالا خودش مانده و حوضش. نه مثل فیلم‌های «هنر و تجربه» پول سینماها را برایش پرداخت می‌کنند که با خیال راحت اکران شود و نه کسی برای او اعلان و پوستر و تراکت و تیزر مجانی از پول بیت‌المال منتشر می‌کند. مدیران هم که چون او برای سینمای ایران جایزه‌ی بین‌المللی نیاورده، فعلاً کاری با او ندارند. بالاخره به قول آقای «ایوبی» دنیا سینمای ایران را با آثار «هنر و تجربه» می‌شناسد. پس زنده باد «هنر و تجربه»؛ مرگ بر سینمای سرگرم کننده! مردم باید عادت کنند به دیدن فیلم‌های بی‌قصه و ضد قصه‌ی عمیق که قرار است مشکلات بشری را حل کنند! مردم باید سلیقه‌ی خود را ارتقا دهند!
 

 
البته «ملاقلی‌پور»‌ها همیشه قربانی نگاه «فرانسوی‌» موسیوهای پشت پرده‌ی اداره‌ی سینمای ایران بوده‌اند. یک زمانی «تارکوفسکی» و «آندره وایدا» را به عنوان آمال سینماگر دهه‌ی شصت سینمای ایران معرفی می‌‌کردند و غایت موفقیت یک فیلم را در قربت به سینمای نئورئالیسم و موج نوی فرانسه می‌دانستند و در نتیجه، «رسول ملاقلی‌پور»ها پشت در می‌ماندند و فریاد «آوینی‌»ها بر علیه سینمای مثلا متفکر و در واقع متفرعن به جایی نمی‌رسید، حالا هم دوره‌ی بایکوت نسل جدید فیلمسازان سرگرمی‌ساز از نسل همان «ملاقلی‌پور»هاست که باید پیش پای مقلدین «بلاتار» و «میشائیل هانکه» و «تئو آنجلوپلوس» و «کن لوج» قربانی شوند. اصلاً چه معنا دارد که در دوران «پایان باز» و «سینمای پسا اصغر فرهادی»، پایان یک فیلم امیدوارکننده باشد؟ چه معنا دارد که فیلم اجتماعی کنایه بار حکومت نکند؟ نه! اصلاً قابل تحمل نیست!
 

تبلیغ خودجوش و خیابانی فیلم «قندون جهیزیه» در خیابان توسط «علی ملاقلی پور»
 
حقیقت این است که «نسل سوخته»‌ی سینمای ایران در این روزها، نسل فیلمسازانی هستند که شیر و خرس و نخل برای مدیریت‌ها به ارمغان نمی‌آورند، اما از شکست تجاری فیلم‌شان ضرر می‌کنند. فیلمسازانی که نگاهی هم به گیشه دارند و اگر فیلم‌شان نفروشد و ضرر بدهد، ممکن است دیگر نتوانند تا سال‌ها روی صندلی کارگردانی یک فیلم بنشینند. نه مثل لشکر کارگردانان «هنر و تجربه» که شمار مخاطبان فیلم‌های‌شان از یک گزارش یکی از سایت‌های خبری هم کمتر است و عین خیال‌شان نیست که هیچ، مشغول کلید زدن دومین و سومین فیلم‌شان هستند! همان‌ها که فیلم می‌سازند تا فقط سفر کردن به اروپا را هم تجربه کنند...
 
حالا «علی ملاقلی‌پور»‌ها احساس تنهایی می‌کنند؛ همان طور که «حمید نعمت‌الله»‌ها دارند بهای مستقل بودن را می‌دهند. همان طور که «مصطفی کیایی»‌ها در اکران غریب می‌مانند و... و در چنین مواقعی، یک شائبه‌ی درست یا نادرست مثل اعطای سالن‌های فیلم «قندون جهیزیه» به فیلم «محمد رسول الله» کافی است تا «ملاقلی‌پور»های بایکوت شده را عصبانی کند و به وسط زمین فوتبال بکشاند.
 

 
«جیمی جامپ» دیروز «ملاقلی‌پور» هر چند زیبنده‌ی یک هنرمند نبود، هر چند شاید برای وجهه‌ی ایران خوب تمام نشد، هر چند شاید نوعی انفجار آنارشیستی بود که معقول و منطقی به نظر نمی‌رسید و شیطنت‌های کودکانه را به ذهن تداعی می کرد، اما هر چه بود، نمادی از شکستن بغض فروخورده‌ی سینمای مستقل و بایکوت شده‌ی ایران بود که چشم به عنایت جشنواره‌های خارجی و مدیریت‌ها ندارند.
 
«علی ملاقلی‌پور» شایسته‌ی ملامت است که با حرکتی یادآور جنبش‌های چپ رهایی‌بخش قصد استیفای حقش را وسط یک مسابقه‌ی فوتبال دارد، اما بیشتر از او مدیران از فرنگ برگشته شایسته‌ی ملامت هستند که سی و پنج سال است به جای فیلم ساختن برای «همین» مردم، می‌خواهند آنها را به زور سوبسید و تخفیف، عادت به «فرهیخته بودن» دهند و در همین راه، سینمای مستقل مردمی را بایکوت کرده‌اند. اصلاً راستی چه کسی گفته که مثلاً دیدن فیلم‌های «هنر و تجربه» نشانه‌ی فرهیختگی است و دیدن یک کمدی شریف اجتماعی مثل «قندون جهیزیه» نشانه‌ی عوامی‌گری؟ جرم مردم چیست که از سینما سرگرمی می‌خواهند؟ اگر این سینمای ظاهراً تجربی نسخه‌ی شفابخشی بود چرا در موطن خود، فرانسه هم حتی نتوانست توفیقی داشته باشد و قافیه‌ی اکران را این چنین قاطع به هالیوود واگذار کرد؟ آیا وقت آن نرسیده که سینمای ایران الگوی خود را از سینمای پرتبختر و غرق تفرعن و البته ورشکسته‌ی اروپا تغییر دهد؟ آیا نوبت توجه کردن به سینمای قهرمان محور امیدوارانه‌ی قصه‌گوی سرگرم کننده نشده است؟
 

 
 
به هر حال، هر چند حرکت دیروز «ملاقلی‌پور» جوان، به بهانه‌ی اعتراض علیه فیلم «محمد رسول الله (ص)» انجام شد، ولی قطعاً این اعتراض عقبه‌ی مفصل‌تری داشت که محدود به همین چند روز اخیر نمی‌شود. از همین رو، به نظر می‌رسد اگر روند فعلی در توجه بی‌حد و حصر به سینمای هنر و تجربه ادامه داشته باشد و فیلمسازان غیر مردمی این گونه‌ی مدیریت پسند از سینما، دائم بر صدر بنشینند و بی‌خودی قدر ببینند، قطعاً سینماگران جوان مستقلی که برای مردم فیلم می‌سازند، بیشتر به سمت آنارشیسم رفتاری و حرکات افراطی سوق داده خواهند شد.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها