بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25
کد خبر: ۵۷۶۹۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۰
احمدپورنجاتی :
صدا و سیما به عنوان یک رسانه ملی کارنامه قابل قبولی در زمینه گسترش فرهنگ اعتدال نداشته و بالعکس در برهه‌هایی نقش بسیار فرساینده و تخریب کننده‌ای از خود بروز داده است که البته از طریقه سیاسی مدیران این رسانه نشات گرفته است
تدبیر24:معصومه ستوده: این روزها بحث زیادی در مورد اینکه اعتدال چیست در گرفته است؟ بسیاری از کارشناسان سیاسی تلاش دارند تا اعتدال را به عنوان گفتمان غالب جامعه مطرح کنند اما در برابر عده‌ای هم اعتقاد دارند که اعتدال گفتمان نیست و بیشتر روش‌های به کار گرفته شده را مورد توجه قرار می‌دهد که نشانی از افراط و تفریط نداشته باشد. همین موجب شد تا با احمد پور نجاتی مصاحبه‌ای داشته باشیم. رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم در مصاحبه خود با کمیته اطلاع رسانی دومین همایش ملی اعتدال با عنوان «زن، اعتدال و توسعه» ابراز امیدواری می‌کند که اعتدال درگیر چرخه معیوب اشتراک لفظ نشود. 

* یکی از دغدغه‌های موجود این است که گفتمان اعتدال را چطور می‌توان در درون کشور نهادینه کرد؟ 
در این مجال قصد من مناقشه در مورد این موضوع نیست که آیا می‌توان اعتدال را گفتمان دانست یا خیر. 


*حالابه نظرشما می‌توان اعتدال را گفتمان دانست؟
اتفاقا من هم می‌خواهم به این موضوع اشاره کنم. آیا اعتدال یک گفتمان است یا اینکه شیوه و خط و مشی برای تحقق اهداف مورد نظر. نظر من این است که اعتدال گفتمان نیست و نیازی وجود ندارد که در مورد این واژه و گفتمان بودن یا نبودن آن بحث کنیم. از دید من اعتدال اهمیت  زیادی دارد کمااینکه جامعه ما ازمنظر فرهنگی و کنش‌های اجتماعی و فردی اعتدال بهره‌مند شده است. به همین دلیل از این موضوع که اعتدال گفتمان است یا خیر صرفنظر می‌کنیم. 


*چه بسترهایی لازم است تا اعتدال در جامعه گسترش پیدا کند؟
برداشت من این است که مهمترین پیش‌نیاز نهادینه شدن هر هنجاری در جامعه از جمله هنجار اعتدالی در روش اجتماعی این است که نوعی تفاهم مفهومی در مورد آن نظریه در گستره جامعه و بخصوص در بخش اندیشه‌ورز جامعه ایجاد شده باشد. یکی از مهمترین مشکلات در تحولات اجتماعی در طول تاریخ گذشته، گرفتارشدن در چرخه معیوب اشتراک لفظ است. زمانیکه یک واژه توسط خواص جامعه به کار برده می‌شود. بین خواص و قشر اندیشه‌ورز از نظر مفهومی برداشت‌های مختلفی در مورد این واژه ایجاد می‌شود. از سوی دیگر در جامعه نیز چنین عارضه‌ای مشاهده می‌شود که در نهایت آثار مثبت آن واژه را کاهش می‌دهد. در سالهای اخیر اعتدال  بیشتر مورد تاکید قرار گرفته و دولت یازدهم به صورت مشخص اعتدال را به عنوان رویکرد خود انتخاب کرده است. با وجود انکه اصلاح‌طلبان هم در این راستا با این شعار همنوایی لازم را انجام داده‌اند،اما هنوز اعتدال تعریف مشخصی ندارد. آیا اعتدال را می‌توان مفهوم معدل‌گیری بین دو عدد صفر و صد دانست که در واقع نوعی میانه‌گیری است یا اینکه اعتدال به مفهوم سازش در برابر ناملایمات و فشارهای و ناتوانی‌ها است؟ آیا میانه‌روی نوعی حرکت گام به گام و لاک‌پشتی برای رسیدن به هدف است؟ ایا اعتدال به مفهوم نادیده گرفتن آرمان‌ها است که رسیدن به آن نیازمند قدم‌های سخت و طاقت فرسا است یا اینکه مفهوم دیگری دارد. آیا اعتدال مفهومی اخلاقی دارد که در اینصورت در حوزه اخلاق فردی باید آن را مورد توجه قرار داد. اگر این موضوع در حوزه اخلاق فردی مورد توجه قرار بگیرد جامعه معتدل خواهد شد. سوال دیگر این است که آیا اعتدال باید در ساختار سیاسی جامعه مورد توجه قرار بگیرد تا در جامعه ساری و جاری شود. این پرسشها بعد از انجام توافق که نیازمند گفتگوهای بیشتری است، می‌تواند ساختار نهادینه‌سازی وخط و مشی اعتدال را جامعه روشن می‌کند. 


*رویکرد اعتدال را در چه بخش‌هایی می‌توان مورد بررسی قرار داد؟
موضوع اعتدال را می توان در سه عرصه مشخص و مهم به مثابه یک هدف ملی مورد توجه قرار داد تا به تدریج بتواند الگوی متفاوت از یک جامعه باورمند به اعتدال را به تصویر بکشد. عرصه اول که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است عرصه حاکمیتی است. اگر در هر موضوع دیگری ما به این اعتقاد داشته باشیم که در گام نخست در یک فرایند طولانی فرهنگ‌سازی باید تحولات مورد نظر اتفاق بیفتد و بعد این تحولات در سطوح ساختار سیاسی جامعه مشاهده شود، باید گفت که در این مورد با توجه به شرایط سیاسی موجود در کشور و قطبی شدن شرایط که متاسفانه در سالهای اخیر شدت بیشتری پیدا کرده است،می‌توان گفت که باید اولویت را برای تحول اعتقادی به راس مخروط سیاسی جامعه دادو در نهایت باید اجازه داد که اداره‌کنندگان جامعه از خودشان شروع کنند. در این عرصه امکان دارد که این چالش پیش روی ما قرار بگیرد که تمام این ساختار در اختیار دولت نیست و این سخن بسیار درست است. با توجه به اینکه دولت مبتکر این ایده بوده و از سویی دولت و قوه مجریه در ساختار سیاسی جامعه جایگاه بسیار مهمی دارد ،به همین دلیل می‌تواند کارهای بزرگی را این حوزه انجام دهد.بهتر است تا مسئله سنجش علمی و کارشناسانه علل و عوامل عدم اعتدال در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات عملی دستگاه اجرایی دولت در اولویت قراربگیرد. این عرصه نیازمند مسئله‌شناسی است تا مشخص شود تا به چه دلایلی رویکردهای غیراعتدالی در دستگاه اجرایی اجرا می‌شود. برخی از این بررسی‌ها متوجه سیاست‌گزاری‌ها و برخی اقدامات صورت گرفته است. این نکته به عنوان نهضت سنجش در تمام سطح باید مورد توجه قرار بگیرد. 


*یعنی عملکردها را از منظر اعتدال مورد بررسی قرار دهد؟
بله. شاید مجال این نباشد که موضوع به صورت مصداقی‌تر مورد بررسی قرار بگیرد اما می‌توان این موضوع را در وزارت‌خانه‌ها مورد بررسی قرار داد. به طور مثال دو وزارتخانه علوم و بهداشت که متولی حوزه اموزش عالی کشور هستند می‌توانند با سنجش علمی و کارشناسانه وضعیت اعتدال را در مجموعه خودشان مورد بررسی قرار بدهند. در این صورت به این نتیجه می‌رسند که تصمیمات اتخاذ شده در همه بخشها اعم از بخش‌های آموزشی و اجرایی به موارد بسیار مهمی دارای انحراف  از شاقول و شاخص سنجش اعتدال است. همه این موضوعات سیاسی نیست بلکه موضوعات کلان را مورد توجه قرار می‌دهد. به طور مثال اگر توسعه کمی مراکز اموزشی یا تصمیم‌گیری که در مورد رشته تحصیلی و چه بسا تعداد دانشجویان انجام می‌شود، شما متوجه می‌شوید که در این مورد اشتباهاتی رخ داده است. امکان دارد که در این حوزه دچار افراط یا تفریط شده باشید . زمانی که میزان خروجی دانش‌آموختگان ما در کشور با بازار کار تناسبی ندارد و فارغ التحصیلان دچار بیکاری آشکار وپنهان می‌شوند این حکایت از آن دارد که برنامه‌ریزان رویکرد غیر اعتدالی را در پیش گرفته‌اند. در این حوزه موضوع بسیار حساس و ظریف می‌شود. در همین  دو وزارتخانه  می‌توان نوع رفتار مدیران دانشگاهی را با فعالیت‌های فوق‌برنامه‌ای دانشجویان را رصد کرد در بسیاری از موارد  با نوعی برخورد افراطی یا تنگ‌نظرانه مواجه بودیم یا برخوردهای تفریطی که خارج از حوزه اختیارات بوده است. نکته دوم در عرصه اول این است که سازوکارهایی برای اصلاح عملی رویکردهای غیراعتدالی درنظر گرفته شود. به این منظور برای پایش رفتارهای اعتدالی باید سازوکاری تدوین شود تا به صورت مستمر عملکرد دستگاه را بررسی کند تا مشخص شود تا این دستگاه در کجا رفتار غیراعتدالی رخ داده است. البته این کار نباید به صورت موردی و بدنبال گلایه افکارعمومی یا رفع نابسامانی‌ها صورت بگیرد.  


*گروه‌های مرجع در کدام قسمت قرار می‌گیرند؟
عرصه دوم عرصه خواص بوده و گروه‌های مرجع نه به دلیل اینکه الگوهای موجه  قابل قبول را برای جامعه تعریف کرده و مورد قبول جامعه است بلکه نقشی که در نظریه‌پردازی موضوع خواهند داشت بسیار مهم است. از این دو مقوله مهمتر،با نوع رفتار درونی خودشان با یکدیگر می‌توانند برای جامعه الگو سازی کنند . به عبارت دیگر این الگوهای مرجع که از نظر سلیقه سیاسی با یکدیگر متفاوت باشد وقتی در ارتباط با یکدیگر حتی از مواضع مختلف یک الگوی اعتدالی را ارائه می‌دهد به طور ضمنی می‌تواند جامعه را به یک الگوی مطلوب متمایل کنند. اما اگر این اتفاق رخ ندهد و جامعه مشاهده می‌کند که داعیه‌داران دانش ونظریه‌پردازی در جامعه توان یک برخورد مناسب با یکدیگر راندارند. در این شرایط دیگر نمی‌توان از عامه مردم توقعی داشت. به همین دلیل عرصه دوم یعنی عرصه خواص از اهمیت زیادی در نهاینه‌سازی فرهنگ اعتدال برخوردار است. 


*این اهمیت به دلیل نقش آنها در نظریه‌پردازی است ؟
بله. این بخش با وجود توانمندی در پردازش موضوع ، دست بازتری درتوسعه فرهنگ اعتدال دارد. به همین دلیل با تولید مفهومی فرهنگ اعتدال می‌تواند کمک بسیار بزرگی بکند. یادمان باشد که مقصود از نظریه پردازی ، مفهوم‌سازی و تفسیر مفهوم اعتدال صرفا شعار اعتدال سر دادن نیست. متاسفانه ما شاهد بودیم که گاه اعتدال به مثابه یک چماق و ابزار زد و خورد از سوی برخی از جریانات سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. یعنی برخی به عنوان ناسزای سیاسی  به جای اینکه به جریان رقیب انتقاد کنند و مثلا بگویند که شما سازشکار هستید به آنها می‌گفتند که شما میانه‌رو بوده و اعتدالی هستید. این شیوه،شیوه نادرستی است به همین دلیل باید درسطح خواص جامعه که افکار عمومی برای آن احترام قائل بوده و وجود انها را به مثابه فیصله بخش برای تصمیم گیری فکری و عملی قبول دارد باید خودشان نخستین عاملان به افکار عمومی باشند. در همین عرصه خواص و گروه‌های مرجع نیازمند سازوکارهای پایش و داوری هستند. اگر یک شخصیتی که به عنوان یک کنشگر سیاسی و اجتماعی مواضعی را پیرامون هر موضوعی اتخاذ کرده و در مورد مسائل مختلف در جامعه اظهار نظر می‌کند از محدوده اعتدال در جامعه خارج بشود باید یک سازو کار موجه و مقبول تاثیر گذار، پیش‌بینی شده باشد که به این فرد تذکر بدهد و این تذکر مورد قبول قرار بگیرد. این تذکر به عنوان ضمانت معنوی  اجتماعی مورد قبول قرا ر بگیرد ازنظر اینکه افکار عمومی هم متوجه این رفتار می‌شود. در این صورت فرد این رفتار را تکرار نکند. به طور شفاف جامعه ما نیازمند یک هیئت منصفه خواص در جامعه است. منظور من این نیست که باید سازمانی به وجود بیاید بلکه باید سازوکاری ایجاد شود. در این صورت اگر هر صاحبنظری از محدوده اعتدال در اظهارنظر و نوع رفتار اجتماعی خارج شود مورد تذکر قرار می‌گیرد. این سازو کار در حال حاضر وجود ندارد کما اینکه به صورت قبیله‌ای یک قبیله از خطای فرد وابسته به خود دفاع کرده و اگر همان خطا در قبیله سیاسی دیگر اتفاق بیفتد. آن قبیله، قبیله مورد نظر را مورد حمله قرار می‌دهد. این رویکرد نشان می‌دهد که یک بام و دو هوا است و اعتدال خوب است به شرط اینکه در مورد خود آنها به کار برود. عرصه سوم عرصه عوام جامعه است. در این عرصه یکی از پیچیده‌ترین و در عین حال ارزشمندترین عرصه‌های تحقق فرهنگ اعتدال است که با توجه به ویژگی‌های فرهنگ ایران نمی‌توان برای آن رابطه تقدمی و تاخری قائل شد. به عبارت دیگر نمی‌توان گفت که ابتدا باید در دو عرصه دیگر اعتدال به وجود بیاید تا بعد جامعه معتدل شود. ولی حقیقت مطلب این است که عرصه عمومی جامعه مانند بسیاری از جوامع شرقی نگاهش به آن دو عرصه است یعنی  بالا و پایین رفتن هنجارهای اجتماعی را می توان با تغییراتی که در آن دو عرصه اتفاق می‌افتد سنجید. نوعی رابطه تابع و متغیر وجود دارد.  به عبارت دیگر مردم به خط و مشی مدیران خود حرکت می‌کنند. این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت. با این حال مستقل از دو عرصه دیگر می توان در عرصه عمومی کارهایی را انجام داد که بخش مهم و اساسی آن باید در عرصه رسانه رخ بدهد. رسانه به مفهوم گسترده‌تر از آن چیزی است که معمولا تصور می‌شود. به عبارت دیگر فراتر از روزنامه‌ها و صدا و سیما است. گمان می‌کنم که تمام واسطه‌های پیام‌رسانی در جامعه ما شامل نشریات ومطبوعات و صدا و سیما و تریبون‌های عمومی و شبکه گسترده برای انتقال مفاهیم دینی حتی موضوعات پرورشی و ...همه مشمول اطلاق واسطه فرهنگ‌سازی و رسانه قرار می‌گیرند.


*به نظر شما رسانه‌های ما اعتدال را به تصویر می‌کشانند؟
اگر بخواهم از موضع نقادانه وضعیت وجود را بررسی کنم باید بگویم که عرصه رسانه‌ای ما به این مفهوم گسترده بسیار اندک تجلی‌گاه فرهنگ اعتدال است. یک بخشی از آنها تولید کننده مفاهیم افراطی و غیراعتدالی هستند. گروه دیگر به نابسامانی فرهنگی در جامعه و تند و تیز کردن و قطبی کرد جامعه و صفر و صد کردن و تزریق مطلق‌گرایی کور و متناسب با هدف‌های آشکار و پنهانی که دارند ، به این موضوع دامن می‌زنند. این گروه، فضای افکار عمومی را شبیه یک چانه خمیر در دست خود شکل می‌دهند. گاه در قالب چهره خشن و غیر معتدل این کار را انجام می‌دهند. رسانه‌های بسیار اندکی وجود دارند که به صورت مستمر و پایدار در برابر موج‌های افراطی یا تفریطی مقاومت کرده و بر حرکت اعتدالی پایمردی کنند. 


*وضعیت رسانه ملی را در این حوزه چطور ارزیابی می‌کنید؟
بدون قضاوت فله‌ای می‌توان گفت که صدا و سیما به عنوان یک رسانه ملی کارنامه قابل قبولی در زمینه گسترش فرهنگ اعتدال نداشته و بالعکس در برهه‌هایی نقش بسیار فرساینده و تخریب کننده‌ای از خود بروز داده است که البته از طریقه سیاسی مدیران این رسانه نشات گرفته است. این مسئله در برخی از نهادهای نظام هم مشاهده شده است همچنانکه در مجلس هم شاهد بودیم که به این شیوه نادرست دامن زده و به جای کمک کردن به تحکیم فرهنگ اعتدال جامعه را دچار نوعی اغتشاش ذهنی کردند. اینها مسائلی است که اگر توان حل آن را ندارند لااقل می‌توانند از موضع نقادانه،یک فضای نقد اعتدالی را به وجود بیاورند. با طرح این  موضوع ، نوعی اجماع اجتماعی در مورد بد بودن و ناپسند بودن به روشها ایجاد  شده و موجب می‌شود تا شیوه‌ها و روش‌های غیرمعتدلانه دچار انزوا شوند کما اینکه اندکی شده است. شما باید به این نکته توجه کنید که فرهنگ سازی از جنس پروسه بوده و بسیار طولانی مدت است. به همین دلیل نظام آموزشی ما با تاکید بر وجوه پرورشی از دوره‌های ابتدایی مدارس به این موضوعات توجه ویژه بکند.  در همه عرصه‌های آموزشی ما این موضوع به عنوان یک مزیت مورد توجه قرار بگیرد تا اگر قرار شد هویتی برای ایرانیان تعریف شود و پسوندی برای ایرانی‌ها استفاده کنند گفته شود که ایرانی‌ها انسان‌های معتدلی هستند. به نظرم باید این چشم‌انداز را متصور شد. امکان دارد که فردی بگوید که بهتر است که ایرانی‌ها را با صفت انقلابی بودن و شجاع بودن بشناسند. من مخالف سایر صفات نیستم اما برجسته‌سازی وجه اعتدالی در حال حاضر بزرگترین خدمتی است که هویت ایرانی در عرصه ملی و گستره جهانی به آن نیاز دارد.   

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
بیرنگ
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۴
0
0
اعتدالی که شما نشان دادید فروش ناموس وطن به آبنبات تلخ است
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها