چگونگی نگرش و تصور اجتماعی هر فردی ناشی از نوع، کیفیت و روش آموزشوپرورشی است که وی در گذر زندگی فردی و اجتماعی کسب کرده، از آن تأثیر پذیرفته و الهام گرفته است.
تدبیر24 :علی مندنیپور-از آغاز پیدایش زندگی اجتماعی و آنگاه که انسان قادر به ارتباط با دیگر افراد جامعه به شکلی متفاوت از دیگر موجودات شد، برای پاسداشت و نگاهداشت میراث فرهنگی بهجایمانده از پیشینیان، ناچار از انتقال دستاوردهای خویش به نسلهای بعدی بوده است. در جریان این فرایند، بر مبنای نیاز و تحتتأثیر شرایط خاص در هر جامعه، شاهد تنوع و نوآوری در شیوههای انتقال تجارب گذشتگان بوده و در چنین فضایی است که پدیدهای به نام آموزشوپرورش شکل میگیرد. اگر چنین پدیدهای شکل نمیگرفت، از پیشرفت و ترقی در روشها، علوم و فنون پیچیده و فرایندهای اجتماعی که امروز شاهد آن هستیم اثری نبود. مفهوم آموزشوپرورش در هر جامعهای با نظام اجتماعیاش، پیوندی معنادار داشته و اهداف آموزشوپرورش بهناچار با خواستهها و نیازهای آن جامعه ارتباط پیدا میکند. چگونگی نگرش و تصور اجتماعی هر فردی ناشی از نوع، کیفیت و روش آموزشوپرورشی است که وی در گذر زندگی فردی و اجتماعی کسب کرده، از آن تأثیر پذیرفته و الهام گرفته است. برشهای دورههای تحصیلی، به بخش اصلی خمیرمایه زندگی اجتماعی شکل میدهند. به این معنا که جامعه از راه آموزشوپرورش، شهروندان خود را برای پذیرش هنجارها (Norms) و ارزشهای موجود فرهنگ خودی آماده کرده و بهاینسان اجتماعیشدن را در آنها پدید میآورد. امروزه اجتماعیکردن دانشآموزان از راه آموزشهای مدرسهای بر مبنای نظامهای اجتماعی- فرهنگی تغییر یافته است. آموزشوپرورش در دنیای امروزی از آن حالت ساده و کارکردهای قبلی مدرسه خارج و دستخوش دگرگونیهای بنیادی شده بهگونهای که در جامعههای پیشرفتهتر آموزشوپرورش رسمی، جایگاه درخور و شایستهای را کسب کرده است. در همین راستا دوره آموزش منظم افزایش یافته و در چنین حالوهوایی است که آموزشوپرورش در معنای وسیع خود از کودکی تا بزرگسالی، حلقه نظارت اجتماعی را دربر میگیرد؛ نظارتی که اگر به صورت درست و در پروسه زمانی مناسب و در مکان متناسب و با روشهای اصولی و علمی و در قالب استاندارد روز صورت گیرد، کجرفتاریها و ناهنجاریها در جامعه به کمترین میزان خواهندرسید.
در چند دهه گذشته، گسترش سریع جایگاه آموزش در تمامی سطوح در کشورهای درحالتوسعه و رشد، آموزش دبیرستانی و بالاتر با سرعت مشابه آن در کشورهای صنعتی بر اهمیت این مقوله افزوده است. با آگاهی کامل به نقش سترگ و زندگیبخش آموزشوپرورش در پیشبرد هدفهای ارزشمند جامعه، نظام آموزشوپرورش ما آنگونه که درخور و شایسته نام و نشانش بوده، در انجام رسالت بزرگ و انسانساز خویش نشان نداده است. طرفه آنکه، در سه دهه گذشته توقع و انتظاری که از ایجاد تغییر و دگرگونی در حوزه آموزشوپرورش میرفته و میرود حاصل نشده. افت تحصیلی در تمامی دورهها؛ از ابتدایی تا عالی، نارضایتی قشر شریف معلم از وضعیت معیشت، ازجمله این کاستیهاست. کمبود امکانات، کمبود نیروهای کارآزموده علاقهمند و باانگیزه، کمبود فضای آموزشی و نامتناسببودن فضاهای آموزشی موجود با نیاز روز، کمتوجهی به مسائل بهداشتی مدارس، کمبود تجهیزات آموزشی، آزمایشگاه، کتابخانه و مسائلی از این دست نیز از جمله کاستیهاست. کمبود مشاور تحصیلی، مددکار اجتماعی و متخصصان روانشناسی و روانکاوی در میدان عمل و در نتیجه عدم هدایت درست و بنیادی دانشآموزان به سمت رشتههای مورد نیاز آینده کشور، نبود پیوند سازنده و واقعی بین اولیا و مربیان، عدم مطابقت دقیق رشتههای تحصیلی مورد نیاز و نیز محتوای کتابهای درسی در ارتباط با نیازهای آتی جامعه و بازار کار با عنایت ویژه به شرایط موجود روز دنیا در امر آموزشوپرورش، توجهنکردن به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی مناطق مختلف در تنظیم تقویم تحصیلی متناسب نیز حتما نیازمند تجدیدنظر است. در یک جمله آموزشوپرورش باید هموغم خویش را به کار گرفته تا کارکرد واقعی و راستین خود را به دست آورده و از عهده انجام وظیفه خطیر و سازنده خویش که همانا پرورش درست جسم و جان شهروندان است برآید. کاری نکند که این نظریه «ایوان ایلیچ»، اندیشمند بزرگ و معاصر، در امر آموزشوپرورش در کتاب معروفش «جامعه بیمدرسه» در سرزمین ما معنا پیدا کند: «آموزش که مقصود از آن پروبالدادن به استعداد و قریحه انسان بوده است، امروز مغلوب خصایص فرعی خود، بالارفتن از پایگاههای اجتماعی مشاغل آب و ناندار شده است».