طبیعی است مدیران کشور اگر بخواهند در محدوده کار خود گره روی گره بزنند و سعی در گشودن گرهها نداشته باشند و دائم استخوان لای زخم بگذارند، این سختی و مشکلات بهقول کلام حق، اضعاف مضاعف میشود.
تدبیر24:سیدمصطفی هاشمیطبا-در برخی از نوشتههایی که از این قلم چاپ شده، اذعان کردهام اداره کشور کاری پیچیده و چندبعدی است و به دلایلی که جای صحبت آن در این مختصر نیست، شاید سختتر از سایر کشورها باشد؛ اما دلیل اصلی آن را میتوانم «محدودیت منابع و بالابردن سطح توقع مردم توسط سیاستمداران» ذکر کنم.
طبیعی است مدیران کشور اگر بخواهند در محدوده کار خود گره روی گره بزنند و سعی در گشودن گرهها نداشته باشند و دائم استخوان لای زخم بگذارند، این سختی و مشکلات بهقول کلام حق، اضعاف مضاعف میشود.
در میان همه سازمانها و وزارتخانههای دولتی، کار ورزش- هرچند بسیار پراهمیت است- شاید سهلترین باشد و به دليل عملکرد آن مسئله حادی در کشور ایجاد نمیشود. نه مثل نفت است که با قطع آن درآمد کشور سقوط کند، نه مثل آب و برق که نبود آن ولوله ایجاد کند، نه مثل بهداشت و درمان که با سوءجریان فغان بیماران و خانواده آنها به آسمان برود و نه مثل وزارت اقتصاد و دارایی که بیپولی آن باعث گرسنگی حقوقبگیران و اختلال در بدهبستانهای دولتی شود و خلاصه هرکدام از وزارتخانهها و مؤسسات را در نظر بگیریم، تبعات سوءمدیریت و مشکلات تبعی آن مقایسهکردنی با وزارت ورزش نیست. نه آنکه ورزش بیاهمیت باشد و در تربیت و رشد انسانها تأثیر نداشته باشد؛ اما بر فرض آنکه تیمهای ورزشیمان در جهان شکست بخورند؛ کمااینکه در بسیاری از رشتهها همیشه شکست میخوریم و ادارات کل ورزش ما منفعل بشوند (شبیه به حالت کنونی) در روند اجرائی کشور حادثهای ایجاد نمیشود؛ اما میبینیم بهجای آنکه از این امتیاز استفاده شود و با تصمیمات درست و حسابشده کار را بر ریل هموار، بگذارند، دائما با تصمیمات و دستورات یا نبود هدایت صحیح، ایجاد تنش میشود و دائما میخواهند پای رئیسجمهور را وسط معرکه بکشند.
برخورد وزارت ورزش با فدراسیونها اصلا بر یک روال و منطق نیست. میدانیم که طبق قانون، اساسنامه فدراسیونها باید در هیأت دولت تصویب شود و حکم رئیس فدراسیون پس از انتخابات توسط وزیر ورزش صادر شود، بهجز فدراسیون فوتبال که پس از تعلیق و سپس اساسنامه جدید و رفع تعلیق نیازی به صدور حکم توسط وزیر ندارد. (اساسنامه مصوب ٤/١٠/٩٠ مجمع عمومی و تأییدشده از سوی فیفا و ابهام در تصویب هیأت وزیران!)
وزارت ورزش دائما انتخابات فدراسیونها را عقب و جلو میکند و از سرپرستی استفاده کرده و پس از انتخابات گاهی تا یکماه یا بیشتر حکم رئیس فدراسیون را صادر نمیکند و هیچ دلیلی هم براي آن نمیآورد؛ اما درباره فدراسیون فوتبال کار جالبتر است.
از سال ١٣٩٠ که اساسنامه جدید تصویب شده همهساله مجمع فدراسیون تشکیل میشود و وزیر ورزش در آن اجلاس حاضر میشود. آیا وزیر ورزش که در چهار یا پنج اجلاس مجمع شرکت داشته، نمیدانسته که اساسنامه به تصویب دولت نرسیده است؟ و آیا در وزارتخانه کسی نبوده که این را بداند. واقعیت آن است که همه آن را تصویبشده میدانستهاند تا اینکه در سال ٩٤ بحث تصویبنشدن آن در دولت مطرح شد و نظرات متفاوتی اعلام شد و درنهایت گفته شد که وزیر، قبل از مجمع این اساسنامه را به تصویب هیأت وزیران خواهد رساند؛ اما چنین نشد و مجمع هم تشکیل شد و وزیر در آن شرکت کرد. آیا وزیر در یک مجمع غیرقانونی میتواند شرکت کند؟
صدالبته که پاسخ این سؤال منفی است؛ اما وزیر با علم به تصویبنشدن در دولت به مجمع پای میگذارد؛ زیرا تمهیداتی اندیشید که حضورش غیرقانونی نباشد! و این تمهیدات چنین بود؛ تجاهل و سکوت در برابر دعوتنامههای ارسالی که براساس اساسنامه ٤/١٠/٩٠ صورت گرفته و حضور براساس اساسنامه قبلی که فیفا به آن اعتراض داشت! و بههمیندلیل هم پس از انتخاب آقای تاج بهعنوان رئیس فدراسیون، برخلاف رویه تأخیری درباره سایر انتخابات، بلافاصله حکم انتصاب آقای تاج از سوی وزیر امضا و صادر شد؛ یعنی میخواستهاند بگویند که این مجمع قانونی و حسب اساسنامه قدیم تشکیل شده و وزیر هم حسب همان اساسنامه و با اتکا به آن حکم انتصاب صادر کرده است (گویا براساس همان اساسنامه حکم انتصاب هم غلط است و حداکثر تنفیذ انتخابات باید باشد). این درست عین شترمرغ است، هم در مجمع شرکت شود و هم حسب اساسنامه قدیم حکم صادر شود، یعنی مجمع حسب اساسنامه قدیم تشکیل شده است!
آقای تاج هم بهقول همشهریان اصفهانی لاپوشانی کرده و موضوع را در سکوت برگزار کرد وگرنه باید ضمن تشکر از حسننیت وزیر در نامهای اعلام میکرد که این حکم با اساسنامه تطبیق ندارد و متن حکم هم غلط است. بههرحال این سؤال موجود است که آقای تاج از سوی مجمع انتخاب شده یا توسط وزیر منصوب شده است!
در آستانه المپیک هم به طور دائم برخی مربیان و مدیران فدراسیونها و ورزشکاران حرفهایی میزنند و هیچ فکری برای آنها نشده است. درست است که فدراسیونها مؤسسات عمومی غیردولتی هستند و از لحاظ قانونی مستقل هستند، اما مگر این را وزارت ورزش قبول دارد؟ از سال ٨١ هم شمشیر داموکلس بالای سر آنان است که برکنار میشوید و جای رئیس، سرپرست میگذاریم. دخالتهای وزارت در فدراسیونها بسیار فراتر از آن است که نتواند بر آنها مدیریت کند. مثالهای مختلفی از نبود ورود شفاف و صادقانه به مدیریت فدراسیونها وجود دارد که در این مختصر نمیگنجد؛ اما آیا میتوان بیتفاوت بود؟
چگونه است که وزارت باوجود ورود به موضوع «کارلوس کیروش» نمیتواند آن را حلوفصل کند و این مربی بهحق یا ناحق به زمین و زمان ناسزا میگوید، مدیر ورزشگاه آزادی را «دشمن تیمملی مینامد»، ورزشگاه دستگردی را قبول نمیکند و زمینی بدون رختکن و امکانات را قبول میکند و سرپرست بخش «ایفمارک» فدراسیون فوتبال را که از سوی رئیس فدراسیون منصوب شده، حاکم تقلبی مینامد. اگر وزارت حرفهای ایشان را قبول دارد، رئیس مجموعه آزادی را که دشمن تیمملی است، باید برکنار کند و اگر خواستها و حرفهای مربی تیمملی را که خطابش در حقیقت وزارت ورزش است غیرمعقول میداند، بهصراحت و روشنی آن را بیان کند و درباره این مسئله تدبیر کند. تدبیر را برای چه موقع گذاشتهاند؟
خوشبختانه همانطور که ذکر کردم، از قِبل این مشکلات وزارت ورزش، در مدیریت کشور خللی وارد نمیشود و حداکثر تیم ملی فوتبالمان به جام جهانی راه پیدا نمیکند اما اگر این مسائل در سایر وزارتخانهها بود، چه اتفاقی میافتاد؟