بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25
کد خبر: ۶۵۰۷۴
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۴
تدبیر24 :اگر مخالفان نمی‌خواهند شرایط مخاطره‌آمیز ایران را درک و فرصت‌ گذار را به حسن روحانی و دولتش بدهند، موضوع آنهاست. اما در سالروز انتخاب روحانی و یکسال مانده به پایان دور اول و شروع دور دوم و حضور او در عرصه سیاست رسمی ایران باید گفت «روحانی یک فرصت داخلی و بین‌المللی کم‌نظیر است اما نه فرصتی دائمی».
متین مسلم در یادداشت خود در «خبرآنلاین» می‌نویسد: رابطه تاریخی نزدیک و عاطفی میان مردم آلمان و کنراد ادنائر وجود دارد. آدنائر به عنوان یک فرصت و گزینه ملی، پس از پایان جنگ عالم‌گیر دوم تا سال 1963 ،مکررا (5 بار) به صدراعظمی آلمان غربی برگزیده شد. از سه زاویه فاشیزم اجتماعی، نازیسم سیاسی و ویرانی اقتصادی، کنراد در ايجاد دولت وحدت ملی و آنچه دمکراسی خاص و پیشرو آلمانی توصیف شده نقش محوری و تاریخی خاصی ایفا کرد. او معتقد بود راه برون‌رفت از آنچه که در برابر آلمان قرار دارد در گرو اتحاد میان سه عنصر توسعه‌خواه ملی «دولت، ملت و گروه‌های اجتماعی» است.

اما اقدامات کنراد در نجات اقتصاد آلمان در کنار 2 موضوع «ایجاد روح همبستگی ملی و اقناع عمومی برای توسعه کشور» شاید در مرتبه دوم اهمیت قرار داشته باشد. او با دو شعار «ما یک ملت هستیم» و «فرصت چندانی نداریم» جامعه را متحد به سمت جلو هدایت کرد. ادنائر بی‌شک مصون از اشتباه نبود اما در مرتبه نخست، اعتمادی ملی که با شایستگی از آن برخوردار بود، موجب شد چندین‌بار به صدر اعظمی اننخاب شود و در مرتبه ثانی مخالفانش با درک شرایط، مخالفت با او را اولا به مخالفت با آلمان تبدیل نکردند، ثانیا در حساس‌ترین برهه تاریخی آلمان، در کنار او قرار گرفتند. نه به این دلیل که الزاما با کنراد «همدل» بودند بلکه به این اعتبار که «کشور مهم است نه قدرت» با آدنائر «همراه» شدند. از هر زاویه‌ای که مایل هستید به موضوع نگاه کنید اما واقعیت آن است که آلمان محصول یک چنین گذشت سیاسی، وجدان کاربردی ملی و نهایتا قضاوت منصفانه مردمی است.

تاریخ در قضاوت و اخذ نتیجه از آن اشتباه نمی‌کند

از این جنبه قضاوت در باره حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران بسیار دردآور و همراه با تامل است. تا آنجا که مردم ایران مربوط می‌شود به نظر می‌رسد آنها به اندازه کافی در همراهی و همدلی با دولت او کار خود را انجام داده و در بدترین برهه مسئولیتی دولت‌های ایران از سال 1949 با دولتی که تنها میراث ماندگارش اقتصادی ویران است احساس همدلی و همراهی لازم را می‌کنند. به هیچ وجه معتقد نیستم رئیس‌جمهور حسن روحانی مصون از هرگونه کوتاهی و خطاست. شاید که نه! حتماً و ضرورتاً بهتر بود او در کسوت یک سیاستمدار واقع‌گرا و نواندیش با قدرت و جدیت بیشتری ظاهر می‌شد (اینها همان خصلت‌هایی هستند که او را در ژوئن 2013 برای مردم ایران جذاب کرد).

روحانی باید مشکلات به ارث رسیده، جاری و آینده خود را به یک درک مشترک کارگشای قابل هضم عمومی تبدیل می‌کرد اما چرا این کار را نمی‌کند؟ نمی‌دانم! ولی ما با سه چرایی و ابهام روبرو هستیم:

اولا، به درستی نمی‌دانیم روحانی با چه محدودیت‌های درون‌ساختاری روبروست. بدون شناخت این موانع قضاوت درباره «روحانی به مثابه یک پدیده مدرن» در ساختار قدرت بسیار مشکل است.

دوم، چرا با وجود ناکارآمد کردن روحانی (یا ناکارآمدن جلوده دادن او)، این سیاستمدار واقع‌گرا نزد مردم ایران به عنوان یک موضوع ناتمام که باید تکمیل شود، همچنان گزینه ترجیحی اول است؟ اکبر هاشمی رفسنجانی که قدرتمندترین حامی او تلقی می‌شود می‌گوید «مردم به خوبی می‌دانند روحانی با چه شرایطی روبروست و او را تنها نخواهند گذاشت».

سوم، مخالفان دولت چرا به قیمت توقف توسعه کشور یا به آشوب کشاندن شرایط اجتماعی و سیاسی (مانند بحران‌های دیپلماتیکی) آنهم در حساس‌ترین موقعیت تاریخی ایران، ابایی از برخورد و به زمین زدن دولت و شخص روحانی ندارند؟ دلیل آن چیست؟ در حالی که حداقل در حد خود روحانی از شرایط کشور مطلع هستند.

فرض کنیم حسن روحانی زمین خورد! جدای از قضاوتی که تاریخ در قبال او خواهد کرد، آنهم با توجه به شرایط مخاطره‌آمیز جنگی و فروپاشی اقتصادی و اجتماعی ایران در سال 2013 که کشور را تحویل گرفت و قبل از آن در دوره ماجراجویی خطرناک مانند محمود احمدی‌نژاد، سوال این است در این صورت کشور و جامعه ایرانیان در برابر چه شرایطی قرار خواهند گرفت؟ که به جامعه آرمانی مخالفان تبدیل شده و آن را تبلیغ می‌کنند؟ محمدجواد ظریف شخصیت محوری و جذاب مخالفان برای تخریب، دیروز در پارلمان ایران خطاب به مخالفان گفت «آیا شرایط 3 سال پیش را فراموش کرده‌اید؟"

اکنون در رابطه متقابل مردم ایران و حسن روحانی تنها با 2 گزینه روبرو هستیم.

1- رئیس‌جمهور حسن روحانی باید واقعیت مشکلات و موانع پیش روی خود در توسعه اقتصادی و سیاسی کشور را با مردم ایران در میان بگذارد و سطح انتظارات عمومی که از سوی مخالفان در حال ارتقاء دادن نامتوازن و طلبکارانه است تعدیل کند؛ لاجرم چاره‌ای جز این ندارد.

2- به باور من، حسن روحانی یک پروژه ناتمام ملی در جامعه ایرانی است که باید در انتخابات ریاست جمهوری 2017 تکمیل شود. ضمن آنکه او یک طرف متعهد و قابل اتکا در نگاه و نزد جامعه بین‌المللی است.

اگر مخالفان او نمی‌خواهند یا نمی‌توانند (یا هر دو) شرایط مخاطره‌آمیز ایران را درک و فرصت‌ گذار را به حسن روحانی و دولتش بدهند، البته موضوع آنهاست. اما در سالروز انتخاب روحانی و یکسال مانده به پایان دور اول و شروع دور دوم حضور او در عرصه سیاست رسمی ایران، باید به صراحت گفت و معترف بود که «روحانی یک فرصت داخلی و بین‌المللی کم‌نظیر است اما نه فرصتی دائمی».
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها