بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۶۶۹۶۵
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۸
در هفته‌های اخیر دو اصطلاح وارد ادبیات سیاسی کشور شده است. اصطلاح نخست «عبور از روحانی» است. در این مدت از دوستان زیادی پرسیدم که کدام چهره اصلاح‌طلب این موضوع را مطرح کرده؛ اما ریشه خاصی پیدا نکرده‌ام.
تدبیر24:  احمد شیرزاد-در هفته‌های اخیر دو اصطلاح وارد ادبیات سیاسی کشور شده است. اصطلاح نخست «عبور از روحانی» است. در این مدت از دوستان زیادی پرسیدم که کدام چهره اصلاح‌طلب این موضوع را مطرح کرده؛ اما ریشه خاصی پیدا نکرده‌ام. مشخص است که اين اصطلاح ساخته و پرداخته رقبای اصلاح‌طلبان است؛ درست مانند دوران اصلاحات که «عبور از خاتمی» از سوی یک دانشجو مطرح شد؛ اما صدها بار جناح راست آن را در سر ما زد که تندروهای شما به دنبال عبور از رهبر جریان اصلاحات هستند. اصطلاح دوم، «چک سفیدامضا» است. اینکه نباید چنین چکی را به دست آقای روحانی داد! همه می‌دانیم در دنیای انسانی که همه ما امکان خطا و لغزش داریم، اساسا چک سفید‌امضا را نباید به دست هیچ‌کس داد. مسئله اینجاست که حمایت از آقای روحانی به معنای تأیید همه مواضع فعلی یا مواضع او تا آخر عمر نیست که تعبیر به چک سفید شود؛ اما وقتی جریانی از حمایت قاطع از یک نامزد سخن می‌گوید؛ یعنی ترجیح قطعی خود را بیان می‌کند و دکتر روحانی ترجیح قطعی اصلاح‌طلبان و ترجیح قطعی همه جریان‌های سیاسی دلسوز کشور به‌جز یک گروه خاص پرسروصدا در میان اصولگرایان است. روشن است که حمایت قاطع از افراد یا یک جریان سیاسی، حق انتقادکردن یا نظر متفاوت داشتن را از هواداران سلب نمی‌کند. این دیدگاه که هر چه بکنیم یا نکنیم، روحانی رأی می‌آورد؛ پس نیازی به حمایت جدی تشکیلاتی از او نیست، ‌پذیرفتنی نخواهد بود. به طور خلاصه آقای روحانی بدیلی در دوره آینده ندارد؛ اما این به معنای حمایت‌نکردن از ایشان نیست. اصلاح‌طلبان نه امکانی برای حضور جدی‌تر برای دوره آینده دارند و نه مصالح ایجاب می‌کند که مقابل ایشان نامزدی معرفی کنند. ممکن است برخی در دل خود رؤیاهایی داشته باشند؛ اما فراموش نکنیم در دوره گذشته که دکتر عارف نامزد اصلاح‌طلبان بود، ترجیح این جریان به سمتی رفت که از روحانی حمایت کنیم. همان استدلال‌ها کماکان سر جای خود باقی است؛ اما در جبهه مقابل هم برخی طیف‌ها به طور رسمی، متحد و مؤتلف دولت هستند. بین طیف خاص ضد‌دولت نیز هیچ نامزد جدی‌ای برای به‌‌صحنه‌آوردن دیده نمی‌شود. در انتخابات سال ٨٤، یک طیف خاص از دو سال قبل، احمدی‌نژاد را به عنوان یک پدیده در شهرداری و دقیقا برای ریاست‌جمهوری به صحنه آورده بود. در دوره گذشته نیز از یک‌سال‌و‌اندی قبل بسیاری از ناظران با توجه به آب‌و‌تاب‌دادن نشریات بسیار زیاد طیفي خاص به مذاکرات بی‌حاصل هسته‌ای، احتمال مصرف‌داخلی‌داشتن آن برای انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم را پررنگ می‌دانستند و همان هم شد. امروز و در فاصله ٩ ماه مانده تا انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم هرچه به اکناف و اطراف نگاه می‌کنیم، جناح راست پدیده خاصی به عرصه نیاورده است. چهره‌هایی مانند جلیلی، قالیباف یا محسن رضایی ممکن است به عرصه بیایند؛ اما بسیار بعید است نتیجه متفاوتی نسبت به گذشته بگیرند و چنته جریان خاص، کاملا از نامزد رأی‌آور تهی است. حال این سؤال مطرح است که آنان چه می‌کنند و ما چه کنیم؟ کاری که جریان خاص انجام می‌دهد، تضعیف روحانی و تضعیف مشارکت عمومی است. شاید برخی کاندیداهای قومیتی، اقوامی را برای ریزش آرای روحانی به صحنه بیاورند تا نه‌تنها مانع بالارفتن آرای او از مرز ٢٠ میلیون شوند؛ بلکه رأی ١٩‌میلیونی دوره قبل را نیز بتراشند. رئیس‌جمهورشدن روحانی با ١٢ میلیون رأی یعنی از فردای انتخابات دوازدهم، تیرهای بلا را می‌توان به سوی او نشانه گرفت! 

اتفاقات اخیر در ماجرای خلف وعده برخی افراد در ماجرای فراکسیون امید مجلس یا عملکرد برخی منتسبان به دولت و اعضای کابینه، اما‌و‌اگرهایی را برای برخی هواداران اصلاحات به‌ویژه نیروهای جوان‌تر به وجود آورده است. در توضیح به آنها باید گفت بر اثر فضای مسمومی که همان طیف خاص در کشور ایجاد کرده است، ایران از به‌کارگیری بخش درخور‌توجهی از نیروهای شاخص و توانای اجرائی خود به‌ویژه در مدیریت میانی محروم شده است. امروز وقتی یک رئیس دانشگاه قرار است انتخاب شود، با وجود اینکه شخصیت‌های متعدد محبوب و دارای صبغه اجرائی در آن دانشگاه حاضر هستند؛ اما متأسفانه انتخاب به تعدادی کم محدود می‌شود. همه‌جا به‌همین‌صورت است. این مدیران و استادان توانمند اما با خشوع، تواضع و کرامت، از کسانی که فعلا فضا برای آنان مهیاست، حمایت می‌کنند. مشکل اینجاست که ناگهان امر بر افرادی که فعلا فضا برای آنان مهیاست، مشتبه می‌شود که گویی مادر روزگار بهتر از آنان نزاییده است! این مسئله آثار سیاسی خود را به بار آورده و شازده‌هایی در این میان پدید می‌آیند که فکر می‌کنند توانایی ویژه‌ای دارند. اصلاح‌طلبان حتما در فضای مناسب‌تر، خیلی کارهای متفاوتی می‌توانستند انجام دهند؛ اما ما درحال‌حاضر صادقانه باید اعتراف کنیم بخشی از شرایط ما شرایط قدرت نیست که با نیروهای شاخص، توانمند و محبوب خود وارد صحنه‌های مختلف شویم؛ حتی در مجلس ششم هم که اوج اقتدار اصلاحات بود، نیروهایی داشتیم که به جای مراقبت از حریف باید مراقب گل‌به‌خودی آنها می‌بودیم؛ پس برخی اتفاقات فعلی، امر تازه‌ای نیست و با لحاظ‌کردن مجموع شرایط، وارد این صحنه شده‌ایم.
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها