بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۷۶۰۲۰
تاریخ انتشار: ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۰
تدبیر24 »«رجل به معنای انسان سیاسی است». این را زهرا ‌نژاد بهرام، فعال حقوق زنان و عضو شورای مرکزی انجمن روزنامه‌نگاران زن ایران می‌گوید. او که پیش از این کتاب موانع مشارکت سیاسی زنان در ایران را نوشته، معتقد است: «جامعه ما مردسالار نیست، بلکه پدرسالار است و اطاعت از بزرگی با اطاعت از جنسیت پیوند خورده است». نژاد بهرام که دکترای علوم سیاسی‌اش را از دانشگاه لندن گرفته، شورای شهر را یک پارلمان محلی می‌داند که در ساختار سیاسی تعریف می‌شود و رفتارش کاملاً سیاسی است. نامزد پنجمین دوره انتخابات شورای شهر تهران اعتقاد دارد: «مردم در یک شهر متصلب حرکت می‌کنند. هیچ کس در این شهر حس خوب زندگی را برای خودش معنا نمی‌کند. همه وقتی به سطح شهر می‌آیند در بحران ترافیک و تنش‌های رفتاری قرار می‌گیرند. این آهن‌آلات است که با فرد سخن می‌گوید و حتی در معماری شهری رویکرد انسان‌مدارانه دیده نشده است».

به‌طور کلی چه موانعی برای مشارکت سیاسی زنان ایرانی در سیاست وجود دارد؟ آیا شرع اسلام منعی در این زمینه برای زنان قائل است؟

به موضوع زنان را باید از زوایای مختلفی نگاه کرد. اما آن زاویه‌ای که من روی آن تمرکز کرده‌ام، مشارکت سیاسی است. یعنی بحث قدرت و اینکه زنان در آن بازی اجتماعی که دارد صورت می‌گیرد نقش‌آفرینی‌های متعددی داشته باشند. زنان در این عرصه فرصت‌های محدودی داشتند تا بتوانند در جایگاه تصمیم‌گیری قرار گیرند؛ یعنی در جایی که باید بخشی از ایده‌ها و دیدگاه‌های خود را عملیاتی کنند. اهمیت این موضوع برای من پیوند خورده بود با اینکه آدمی مذهبی بودم و رویکرد دینی داشتم، همچنین مسئله انقلاب و باورهای من به آن و تحولاتی که انقلاب در ساخت فکری من به‌وجود آورده بود و ارتباط قلبی و جدی به‌عنوان یک زن مسلمان ایرانی و انقلابی داشتم. 14 ساله بودم که انقلاب شد و از همان زمان پیوندهای من با انقلاب و اسلام خیلی مستحکم و جدی بود. وقتی من در راه‌پیمایی‌ها و درگیری‌ با نیروهای رژیم گذشته شرکت می‌کردم، هیچ وقت این بحث مطرح نبود که من زن هستم. من هم ساعت 12 شب در خیابان لاستیک آتش می‌زدم و برادر و همسایه من هم این کار را می‌کردند. این تفاوت‌ها را من خیلی نمی‌دیدم. اما به‌مرور زمان خصوصاً بعد از تحولاتی که جنگ به‌وجود آورد این‌ موضوع بیشتر قابل رؤیت بود.

واقعه‌ای به نام جنگ کشور ما را درگیر خود کرد و رفتارهای معارضین مانند جنگ‌های مسلحانه منافقین، ‌اقدامات جدایی‌طلبانه در بخش‌های مختلفی از کشور، مسیر تحولات انقلاب را که مبنایی به نام جمهوریت، آزادی و مشارکت مردم فارغ از جنسیتشان داشت، دچار چالش کرد که دلایلش هم قابل تأمل است. جنگ نیروی انسانی مردانه می‌طلبید، همچنین نیاز به حفاظت بیشتر از خانواده و زنان داشت. چون اولین کسانی که در جنگ خسارت می‌بینند و هزینه می‌دهند زنان هستند؛ کما اینکه ما نیز در کشور خود هزینه‌های جدی در این زمینه پرداخت کردیم. این موارد منجر به این شد که اتفاق متفاوتی در مجموعه روند جمهوریت کشور به‌وقوع بپیوندد و یک نوع تفکیک جنسیتی ایجاد شود. وقتی که درس می‌خواندم، کار می‌کردم و وارد تشکیلات سیاسی می‌شدم باید فاصله خودم با مردها را حفظ می‌کردم. هیچ وقت نباید اسم قدرت را می‌آوردم، نباید می‌گفتم می‌خواهم مدیر شوم و شایستگی‌های خود را نشان بدهم. نمی‌شد بگویم من این توانایی را دارم و شما این فرصت را به من بدهید؛ بلکه همیشه به‌عنوان کارشناس مطرح بودم.

وقتی که به دانشگاه رفتم و مراحل دوم و سوم دانشگاه را طی کردم، علاقه‌ام به علوم سیاسی یک مسئله بارز بود. چون من فرزند انقلاب بودم و به‌رغم اینکه رشته تحصیلی‌ام در دبیرستان علوم تجربی بود، اما رشته علوم انسانی را به‌خاطر علاقه‌ام به علوم سیاسی انتخاب کردم. تمام مقاطع تحصیلی من علوم سیاسی بود. من همیشه با این چالش بیشتر روبرو می‌شدم که آیا نظر اسلام است که زنان مشارکت سیاسی در سطح قدرت نداشته باشند؟ واقعاً این نظر اسلام است که زنان نتوانند پست‌های مدیریتی ارشد این کشور را در دست بگیرند؟ من که یک زن مسلمان هستم، با توجه به این چالش چگونه می‌توانم مسیر فکری آینده خود را تعریف کنم؟ دسترسی به منابع تئوریک مدرن از یک سو و تعلقاتم به دین اسلام در سوی دیگر. دوستانم در حوزه دانشگاهی می‌گویند  تو بایاس،(سوگیری)  ذهنی داری و می‌خواهی هر طوری که هست اسلام را تطهیر کنی و بگویی اسلام هیچ مسئله‌ای ندارد؛ واقعیت هم این‌گونه بود.

این مسئله در ذهن من بود اما تلاش کردم که از آن فاصله بگیرم اما همچنان هست و این یک واقعیت است؛‌ چون تعلق من به اسلام بیشتر از تعلقم به خودم است. مطالعه بیشتری کردم و لایه‌های بیشتری از اسلام را با توجه به متون مدرنی که در اختیارم بود بررسی ‌کردم. حتی من استفتا کردم و به شریعت پناه بردم. اصول دین و سیره پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) را نگاه می‌کردم و از آن فکت‌هایی را آورده بودم. رفتار حضرات خدیجه، زهرا، زینب و معصومه(س)، همگی دال بر مشارکت سیاسی و تلاش‌های جدی آن‌ها در عرصه قدرت بود. همه این موارد را نگاه کردم و باز فکر کردم که نقش مراجع تقلید در این موضوع خیلی مهم است و حکم نهایی را برای رفتار سیاسی، اجتماعی و فردی ما مراجع می‌دهند. از حدود 7 نفر از مراجع بزرگ استفتا کردم. آن زمان بیشتر مراجع وب‌سایت داشتند و من از آن‌ها سؤال کردم که آیا از نظر شرعی زن می‌تواند رئیس جمهور شود؟ بعضی از مراجع به‌صورت کامل پاس ندادند، برخی اصلاً‌ پاسخ ندادند و بعضی‌ها گفتند این در کتاب‌های استفتای ما آمده، بعضی‌ها هم گفتند که خیر، از نظر شرعی مسئله‌ای ندارد اما بستگی به این دارد نظام سیاسی و قانون سیاسی کشور چه چیزی را تعریف کند.

این‌ها اتفاقاتی بود که مرا بیشتر با این مسئله عجین می‌کرد که موضوع قدرت چیزی نیست که اسلام آن را مورد توجه قرار نداده باشد. اسلام، تفاوتی برای این قضیه نمی‌گذارد و آنچه که تفاوت‌ها را ایجاد می‌کند، خوانش‌های ما از اسلام است. وقتی حضرت زهرا(س) را در اوج سیاستمداری و زندگی سیاسی می‌بینیم که می‌آید و از حق شوهرش دفاع می‌کند و این تعامل بین خودش و شوهرش وجود دارد، بیانگر این است که آن‌ها اسلام را زیر پا نگذاشتند؛ زیرا از منتسبین اصلی به اسلام هستند. اولین مردی که بعد از پیامبر(ص)،  اسلام آورد امیرالمؤمنین(ع) بود و اولین زنی که اسلام آورد حضرت خدیجه(س) بود که خود منشأ قدرت بود. ایشان قدرت اقتصادی در اختیارش بود و زنی بود که با پولش توانست حمایت اقتصادی و سیاسی لازم برای نشر اسلام را فراهم کند. اگر پول نداشت، مشارکت نداشت، در حوزه اقتصادی دانش نداشت و اگر قرار بود پشت پرده بنشیند و فقط زندگی خانوادگی خود را اداره کند، این پول از کجا به‌ دست می‌آمد و اسلام می‌توانست نشر پیدا کند؟ این‌ها همه فکت‌هایی بود که بیان می‌کرد اسلام مغایرتی با مشاکرت سیاسی زنان در عرصه قدرت ندارد. این به من یک استحکام فکری و روحی داد و امروز اگر راجع به مشارکت سیاسی و دسترسی زنان به قدرت صحبت می‌کنم، متکی به یک پشتوانه دینی است که شدیداً به آن ارادت دارم و به آن علاقه‌مندم.

درباره اینکه چه موانعی وجود دارد باید بگویم که مانعش اسلام نیست. همه می‌خواهند این را ثابت کنند اما صراحتاً می‌گویم مانعش اسلام نیست. کشور اسلامی و جامعه اسلامی با اسلام فاصله دارد. عربستان هم می‌گوید کشوری اسلامی است؛ پاکستان و اندونزی هم این ادعا را دارند. کشورهای اسلامی زیادند اما اسلام متفاوت با این‌هاست. اسلام نظر منفی نسبت به قدرت برای زنان ندارد؛ پس مانع مشارکت سیاسی زن در دسترسی به قدرت نیست. هر کدام از ملت‌ها با توجه به بینش و روش خود رفتارهای سیاسی و خوانش‌هایی دارند. در پاکستان زنی را داریم که نخست‌وزیر آن کشور می‌شود و در بنگلادش رئیس قدرت یک زن است. آن‌ها هم کشورهای اسلامی هستند پس چرا در آنجا اینکه زنان نباید به قدرت دسترسی داشته باشند، معنا ندارد؟

شما رجل سیاسی را چگونه تعریف می‌کنید؟

از نظر من رجل، فرد سیاسی است و در واقع فارغ از زن و مرد است؛ یک عبارت خنثی است که مؤید این است که یک فرد سیاسی که جامع‌الشرایط است این قابلیت را دارد که بتواند در ریاست جمهوری ثبت‌نام کند، مورد ارزیابی قرار بگیرد، مردم او را بشناسند و تصمیم بگیرند به او اعتماد کنند یا خیر. حتی متن مذاکرات مجلس خبرگان در آن دوره مؤید این است که برخی از نمایندگان اصرار داشتند که از عبارت مرد مسلمان به‌عنوان ویژگی‌های رئیس‌جمهور استفاده شود. آنجا بحث می‌شود و کلمه رجل انتخاب می‌شود که کلمه‌ای عام در زبان عربی است و به‌معنای این است که هر کسی فارغ از جنسش می‌تواند شرکت کند. باید بین جنس و جنسیت هم تفاوت قائل شد، جنسیت نقشی است که جامعه به من داده است اما خداوند انسان را در دو جنس زن و مرد آفریده است. رجل به معنای انسان سیاسی است. این نکته خیلی مهم است.

بنابراین یکم اینکه اسلام مانع نیست و دوم اینکه خوانشی که ما از اسلام می‌کنیم ممکن است مانع ایجاد کند، کما اینکه ایجاد کرده است. مورد سوم رفتارهای فرهنگی‌-اجتماعی جامعه ماست که به درون خود جامعه برمی‌گردد؛ مانند حاکمیت نگاه پدرسالارانه در طول سال‌های متمادی در این کشور. معتقدم جامعه ما مردسالار نیست، بلکه پدرسالار است و بین این دو تفاوت قائلم. مردسالاری جنسیت‌زدگی است اما پدرسالاری با نقش بزرگی همراه است. ما در جامعه‌مان از گذشته‌های دور می‌گوییم احترام بزرگتر را حفظ کن، وقتی بزرگتر می‌آید پایت را جمع کن و... . بزرگتر فارغ از زن و مرد بود، مثلاً خواهر بزرگ من نباید برایم چای بیاورد. مفهوم بزرگی در لایه‌های گوناگون جامعه ما نهادینه شده است. ما یک جامعه کاملاً روستایی بودیم که زندگی شهرنشینی بر ما عارض شد. در یکصد سال گذشته تجربه شهرنشینی را داشتیم و روزبه‌روز هم این شهرنشینی دارد تقویت می‌شود اما مفاهیم شهرنشینی که شامل بحث حقوق شهروندی است،‌ هنوز برای بازتولید، نشر و تثبیت جای دارد. آنچه که ما از گذشته آوردیم، محو نشده و آمده لباس شهری به تن کرده است. یعنی همان مفهوم بزرگی که در روستاها و روستا-شهرهای ما وجود داشته، که به‌دلیل کبر سن ایجاد می‌شده، در شهر هم بازتولید شده است.

در بسیاری از روستاها این مشاهده می‌شود که مثلاً می‌گویند «هر چه که ننه بگوید». معمولاً پدرها سن بیشتری از مادران دارند، وقتی پدر حضور نداشته باشد این مادر است که نقش بزرگی را به‌عهده می‌گیرد. این اطاعت از بزرگی با اطاعت از جنسیت پیوند خورده است. در واقع اطاعت از بزرگی یک مفهوم رایج در فرهنگ جامعه ایرانی بوده که به مرور زمان این بزرگی با مسئله جنسیت مردانگی پیوند خورده است. برای همین مفهوم پدرسالاری در جامعه ما وجود دارد. در مفهوم پدرسالاری هم موضوع جنسیت مردانه و هم بزرگی مورد توجه قرار می‌گیرد. در بسیاری از موارد فرد بزرگ نیست اما چون مرد است، هویت، جایگاه و نقش پیدا می‌کند. همین عامل فرهنگی و اجتماعی باعث می‌شود که زن از منابع ثروت –که خود جزیی از منابع قدرت محسوب می‌شود- فاصله بگیرد. زر و زور از منابع قدرتند. زور قدرت فیزیکی و زر قدرت اقتصادی است. این دیدگاه باعث می‌شود زنان در حوزه اقتصادی کمتر مشارکت داشته باشند. اگر اسلامی بودن مد نظر است باید توجه کنیم که حضرت خدیجه(س) در تولید ثروت سرآمد دوره خود بوده است. حضرت زهرا(س) با داشتن فدک و مجموعه‌ای اقتصادی که در اختیار داشته سرآمد جامعه اسلامی در آن زمان بوده است. اما زنان ما به دلیل فرهنگ ایرانی مدام از تولید ثروت فاصله گرفته‌اند. لذا یکی از فاکتورهایی که می‌توانستند به‌واسطه آن به قدرت نزدیک شوند، از آن‌ها دور شده است. از بحث فیزکی و زور هم فاصله‌ داشتند و به دایره سیاست هم نزدیک نبوده‌اند؛ لذا از این منابع هم محروم بوده‌اند. به‌همین علت فاصله و شکاف عمیقی بین قدرت سیاسی و جامعه زنان ایجاد شده است. یعنی ما نیمی از جامعه را در دسترسی به قدرت کنار گذاشتیم و فقط برای نیمی از جامعه قدرت را تعریف می‌کنیم اما از آن نیمه که کنار گذاشته شده‌اند می‌خواهیم نیمه دیگر را حمایت کنند و البته هیچ مشارکتی نداشته باشند. اگر بخواهیم موانع مشارکت سیاسی زنان در جمهوری اسلامی را مطرح کنیم؛ باید اشاره کنیم به خوانش‌ها و رفتارهای سیاسی جامعه ایرانی که به خوانش‌ها و برداشت‌هایی از اسلام با زوایای فکری جامعه ایرانی پیوند خورده و منجر به دور ماندن زنان از قدرت شده است. زنان در این عرصه دارند تحولات لازم را در جامعه ایجاد می‌کنند و به‌دنبال کسب قدرت حرکت می‌کنند.

در حوزه مدیریت شهری هم با عدم حضور جدی زنان روبرو هستیم. مدیریت شهری هر چند تابع ساخت سیاسی است اما با آن تفاوت‌هایی دارد. چرا زنان از عرصه مدیریت شهری دور مانده‌اند؟

بحث مدیریت شهری را در ساخار قدرت تعریف می‌کنم؛ ساختار قدرت لایه لایه است. جامعه سه بخش دارد؛ خانواده که بخش خصوصی است، حوزه سیاسی که بحث قدرت است و بخش جامعه عمومی که نهادهای مدنی، تشکل‌های مردم‌نهاد و... در آن وجود دارند. جامعه سیاسی در کشورهای ما به این صورت شده که عرصه عمومی مدام در حال کوچکتر شدن است. خانواده سر جای خود مانده چون حوزه کاملاً خصوصی است. عرصه عمومی با نشر حوزه سیاسی مدام در حال کوچکتر شدن است. لذا تمام نهادهایی که درون عرصه عمومی وجود دارند مانند آنچه مدیریت شهری می‌نامیم، عملاً در عرصه سیاسی تعریف می‌شود چون خیلی از عرصه عمومی فاصله گرفته است. قدرت سیاسی دارد همه جای این جامعه را می‌گیرد. این به‌طور مشخص در ارتباط با جامعه خودمان است.

اگر بخواهم یک تقسیم‌بندی کلی داشته باشم؛ باید بگویم ‌در سلسله‌ مراتب مدیریت هر جا که فرد بتواند تصمیم بگیرد و نقشی در تصمیم‌گیری داشته باشد، آنجا موضوع قدرت است. موضوع قدرت هم یک کالای کم‌یاب، جدانشدنی، دوست‌داشتنی و اثرگذار است.

چرا در سال‌های اخیر که زنان به سمت نقش‌آفرینی بیشتر حرکت کرده‌اند، در حوزه مدیریت شهری اثرشان را نمی‌بینیم؟

در دوره اصلاحات شوراهای دو سه شهر، شهرداران خود را از بین زنان انتخاب کرده بودند. مثلاً در خاطرم هست که شهردار املش یک خانم بود. اما یک نکته مهمی وجود دارد، اینکه موضوع شهرداری‌ها و مدیریت شهری فاصله‌اش از قدرت کلان سیاسی جامعه زیاد است و در مراتب کوچکتری قرار می‌گیرد. در این مراتب هم حضور زنان کمتر است. در مجلس قبلی تنها 9 نماینده زن حضور داشتند. بیشترین تعداد نمایندگان زن در دوره پنجم بود که 13 نماینده زن در مجلس بودند؛ در مجلس ششم که مجلس اصلاحات بود چه تعداد نماینده زن داشتیم؟ این‌گونه نیست که بشود گفت چرا زنان در این لایه قدرت حضور نداشتند؛ فرصت برای حضور آن‌ها بسیار محدود بوده است.

من مدیریت شهری را در سلسله مراتب قدرت تعریف می‌کنم و اگر ریاست جمهوری در سلسله مراتب قدرت اول محسوب می‌شود، شورای شهر و مدیریت شهری در جایگاه پنجم است. لذا اینجا هم بحث قدرت مطرح است، هر جا که بحث قدرت باشد موضوع سیاست است. چون اساساً مسئله سیاست قدرت است. پس باید این مسئله سیاسی را در چارچوب سیاست تعریف کنیم. در این چارچوب رایزنی، مطالبه، چانه‌زنی و فشار مطرح می‌شود. تأکید می‌کنم که در سیاست معتقد به گفت‌وگو هستیم، منظور ابزارهای زر و زور نیست. چون در سلسه مراتب قدرت تعریف می‌شود باید فرد ارزیابی داشته باشد، گفت‌وگو کند، لابی تشکیل دهد، مطالباتش را از طریق جامعه مدنی و رسانه نشر دهد، افراد حامی خود را بیابد و لابی‌های مشترک ایجاد کند و... . زنان می‌خواهند در این عرصه ورود پیدا کنند. در کل بسته قدرت و سیاست کشور حضور زنان چقدر بوده که بگوییم در مدیریت شهری حضور کمتری داشته‌اند؟

حالا یک تغییر ایجاد کرده‌ایم، در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی 18 زن انتخاب شدند. این یعنی مردم به زنان اعتماد کردند، زن‌ها را به‌عنوان نیروهایی که می‌توانند حضوری تأثیرگذار داشته باشند باور کردند که می‌توانند نمایندگی آن‌ها را به‌عهده بگیرند اعم از اینکه مخاطبشان مرد باشد یا زن. آن‌ها در این عرصه ورود کرده‌اند و اکنون دارد پارلمان شهری تعریف می‌شود. پس در مسیر سیاست و دسترسی به قدرت در حوزه مدیریت شهری هستیم. وقتی در مجلس 18 منتخب زن داشتیم، انتظار این است در شورای شهر حداقل 8 زن حضور داشته باشند.

تمام تلاش زنان حوزه فکری من که اصلاح‌طلبی است برای این بود که سهمی داشته باشند. چون همه معتقد به جبهه و روش واحد در اصلاح‌طلبی هستیم. معتقدیم ما نمایندگان و نخبگان مان را در مجمعی گرد هم می‌آوریم که آن‌ها تصممی نهایی را بگیرند و ما به‌رغم اینکه به‌صورت فردی نسبت به برخی از آن تصمیم‌ها نظر مساعد نداشته باشیم اما به‌دلیل اینکه از یک دیدگاه و نظر حمایت می‌کنیم، پشت سر آن‌ها می‌ایستیم. انتخابات مجلس سال 1394 این را ثابت کرد. ما ایستادیم، فارغ از اینکه آن افراد را می‌شناختیم یا خیر. مهم این است که ما به دیدگاه‌های جبهه فکری خود اعتماد داشتیم. این فقط مربوط به جبهه ما نبود و اثرش را در جبهه رقبای ما هم گذشت. عبارت رقبا را با تأکید به کار می‌برم؛ آن‌ها خواهران و برادران ما هستند که از نظر فکری با ما متفاوتند ولی ما اهالی این کشوریم و برای توسعه آن کار می‌کنیم، منتها در رویکردهایی که به توسعه داریم نگاهمان متفاوت است. ما رقیبیم و در عرصه قدرت با هم رقابت داریم. لذا این رویکرد اقبال به زنان در همان‌ها هم پیش آمد. خانم دستجردی اولین رأی را در جبهه اصولگرایان آورد و این برای من نوعی به‌عنوان یک زن بسیار افتخارآمیز است. من افتخار می‌کنم که خانم دستجردی این رأی را به دست آورده و به ایشان و همه زنان تبریک می‌گویم. توانایی زنان به‌قدری نشان داده شده که در جبهه رقبا هم اقبال به زنان بیشتر شده است.

امروز سخنگوی جمنا خانم دستجردی است و جزو افراد تأثیرگذار است، من به او افتخار می‌کنم. ایشان اولین زن وزیر این کشور است. از نظر فکری با هم فاصله داریم و رقیب هم هستیم اما در زن بودن با هم مشترکیم. تلاش‌هایی که جبهه اصلاحات انجام داده در جامعه نهادینه شده و منجر شده که رقبا هم از آن متأثر شوند. حتی کسانی که خوانششان از دیدگاه‌های اسلامی متفاوت‌تر است در اقبال به زنان همراه شده‌اند. همین اقبال منجر به این شده که شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان 30درصد ظرفیت لیست‌ها را برای زنان در نظر گرفته است. آقای عارف به‌عنوان رئیس این شورا چندین بار این را مورد تأکید قرار داده است. ما به ایشان و جبهه اصلاحات اعتماد داریم و مطمئنیم که عقلای ما در این چارچوب اقدام می‌کنند و این حاصل شنیدن، طرح مطالبات و دیده شدن زنان است و خاص زنان ایران است. یقین داریم که این 30 درصد متعلق به زنان است، ‌فارغ از سهمیه‌ای که زنان در بخش جوانان دارند. جوانان 20درصد در لیست اصلاح‌طلبان سهمیه دارند که دختران جوان هم در آن سهیم هستند. لذا 8 نفر زن در لیست اصلاح‌طلبان حضور دارند.

مطمئن هستید که 8 نفر از زنان در این لیست خواهند بود؟

یقین داریم و این یقین ناشی از اعتماد ماست. دوستان ما خودشان مصوب کرده‌اند. گفته شده 30درصد لیست برای زنان و 20 درصد برای جوانان در نظر گرفته شده است. آیا در جوانان دختر جوان نداریم و جوانان فقط پسر هستند؟ چون به دوستانمان و این جریان اعتماد داریم و اعتقاد داریم که خوب می‌شنوند، می‌بینند و تصمیم می‌گیرند، به همین خاطر از این موضوع اطمینان داریم. به گفته دکتر عارف که رئیس این شوراست، این مورد جز مصوبات شورا بوده و ما به آن یقین داریم.

لیست بستن سخت شده و می‌دانید که 800 نفر رزومه ارائه کرده‌اند. فکر می‌کنید مبنای قرار گرفتن نام افراد در لیست چه باشد و آن‌هایی که در لیست قرار نمی‌گیرند باید چه کنند؟

قبلش باید بگویم اینکه شورای عالی سیاست‌گذاری درهایش را باز کرده و می‌گوید هر کسی به جریان اصلاح‌طلبی اعتماد دارد و می‌خواهد در این لیست قرار گیرد درخواست خود را ارائه کند، بیانگر روحیه دموکراتیک و اصلاح‌طلبانه ما در جهت به مشارکت گرفتن مردم است. این یک ظرفیت بسیار بزرگ است و باید آن را نگاه داشت. این 800 نفر تعلقشان را به جریان اصلاح‌طلبی نشان داده‌اند و می‌توانند یک ظرفیت بسیار مؤثر برای انجام کارهایی باشند که قرار است در این شهر 14میلیونی انجام شود. آدم‌هایی که می‌آیند و می‌گویند که می‌توانند کاری را انجام دهند، فی‌نفسه یک مرحله را طی کرده‌اند. همین که فرد به این اعتماد به نفس رسیده یک ظرفیت است و باید از آن استفاده کرد. موضوع دوم اینکه مسیر اصلاح‌طلبی مسیر جمهوریت و مردم‌باوری است؛ برای همین این فرصت را ایجاد کرده که مردم بیایند و اعلام مشارکت کنند. شورای عالی این رفتار را در انتخابات مجلس در سال 1394 هم انجام داد و جواب بسیار خوبی گرفت. معتقدم تمام نمایندگان ما که در این لیست 30نفره تهران قرار داشته‌اند و همه لیست‌هایی که در سطح کشور بودند، قابل حمایت‌ترین و بهترین نیروهایی بودند که شورای عالی سیاست‌گذاری توانست انتخاب کند.

آقای عارف جمله قشنگی دارند که می‌گویند ما با تیم امیدمان به میدان آمده‌ایم. شرایط به‌گونه‌ای بود که ما نتوانستیم تیم اصلی خود را داشته باشیم؛ اکنون تیم امید ما در سطح تیم اصلی بازی می‌کند. این تیم ظرفیت‌ها، تجارب و امکانات محدودی دارد اما با این حال در طول یک سال گذشته خیلی خوب بازی کرده است. این را از منظر اصلاح‌طلبی گفتم، از این منظر که چگونه می‌شود لیست را تهیه کرد باید بگویم که شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان یک سری شاخص تعریف کرده است و رزومه‌ها بر مبنای آن شاخص‌ها نمره‌گذاری می‌شود. سه مرحله در این میان وجود دارد، غربال‌های 200نفره، 100نفره و 50نفره و در انتها هم اتخاذ تصمیم نهایی نسبت به آن‌ها. اینکه انتخاب کار سخت و دشواری است کاملاً درست است.

آیا افرادی که کنار گذاشته می‌شوند این تصمیم را می‌پذیرند؟

طبیعتاً آدم‌ها همیشه معتقدند که خودشان بهترین هستند؛ در این موضوع شکی نیست. همه آدم‌ها این‌گونه فکر می‌کنند و با خودشان روراست نیستند چون خودشان را بیشتر از آنچه هستند می‌پندارند. این طبیعی است که همیشه قدری نارضایتی وجود دارد اما تجربه انتخابات مجلس نشان داد که افراد تصمیم را پذیرفتند. فقط خلأیی در انتخابات مجلس به‌وجود آمد که انتظارم این است در انتخابات شورا به‌وجود نیاید. آن خلأ این بود که ما از کسانی که ثبت‌نام کرده بودند تا انتخاب شوند، فاصله گرفتیم. امیدواریم این خلأ در شورا به‌وجود نیاید و ما از این افراد فاصله نگیریم. این‌ها ظرفیت‌های پنهان جامعه ما هستند. این‌ها افراد ارزشمندی هستند که می‌توانند هسته‌های کارشناسی، اتاق فکر و نمایندگان اعضا در سطح شهر باشند. این افراد می‌توانند دیده‌بان‌های اعضا و فرصتی برای ارتباط‌گیری مستقیم باشند.

جایگاه شورای شهر نسبت به مجلس چه تفاوت‌هایی را دارد؟

شورای شهر یک پارلمان محلی است که در ساختار سیاسی تعریف می‌شود و رفتارش کاملاً سیاسی است. منظورم سیاست به‌منزله دسترسی به قدرت است. سیاست در کشور ما احتیاج به بازتعریف دارد؛ تا گفته می‌شود سیاست این برداشت پیش می‌آید که سیاست‌بازی جناح‌های سیاسی مد نظر است. من منظورم از رفتار سیاسی این است که قدرت پشت آن است. امروز اگر تصمیم گرفته شود که در یک خیابان تعریضی انجام شود یا پهنه یک محدوده تغییر پیدا کند، یک ارزش افزوده از بین می‌رود و ارزش افزوده دیگری ایجاد می‌شود. این منجر به ثروت می‌شود و ثروت یکی از منابع قدرت است. در اینجا فرد یک رفتار سیاسی انجام داده و تولید ثروت کرده است و منجر به یک سری اتفاقات جدی در شهر شده است. اما شورای شهر یک تفاوتی با پارلمان ملی دارد، اینکه دایره‌اش محدودتر و دسترسی به منافعش قابل لمس‌تر است. در اینجا لایه فرد به مردم نزدیکتر است و مردم کاملاً از تصمیم‌گیری‌های او اعم از مثبت و منفی متأثر می‌شوند. تصمیم گرفته می‌شود نرخ کرایه اتوبوس افزایش داده شود، مترو تعطیل شود، اسم خیابان عوض شود، در جایی پل احداث شود و... مردم مستقیماً از همه این‌ها متأثر می‌شوند. اما تصمیمی که مجلس می‌گیرد مانند اینکه مالیات‌ها به‌مرور افزایش پیدا کند، مستقیماً مردم را متأثر نمی‌کند. تا این تصمیم در بدنه دولتی ساری و جاری شود، زمان می‌برد و این فاصله منجر به این می‌شود که مردم خیلی حس نکنند که چقدر روی زندگی آن‌ها تأثیر می‌گذارد. برای همین است که می‌گویند شورای شهر، پارلمان محلی است، چون بسیار نزدیک به منافع مردم حرکت می‌کند. اصلاً گاهی روی منافع مردم همپوشانی دارد. در اینجاست که تعریفش شاید از پارمان ملی دشوارتر هم باشد. چون اینجاست که رضایت و نارضایتی برای مردم تولید می‌شود.

تعداد 21 نفر عضو برای شورای شهر تهران کم نیست؟

خیلی کم است. نمی‌دانم چرا دوستان مجلس قبلی چنین تصمیمی گرفتند. منافع فردی و گروهی یک طرف و منافع ملی طرف دیگری است. شهری با 14 میلیون جمعیت که مدیریت ملی، بین‌المللی و سایر مدیریت‌های کشور در آن مرکزیت دارد؛ قرار است اداره شود. این همه هزینه دارد بر مردم این شهر مترتب می‌شود، قرار است شورای آن با 21 نفر فعالیت کند؟ متأسفم که مجلس دهم نتوانست به این برسد که این مسئله را اصلاح کند. به‌نظر من باید تعداد اعضا به 60 نفر می‌رسید نه اینکه 30 نفر را به 21 نفر کاهش دهند. حتی اگر بر مبنای جمعیت هم تصمیم گرفته می‌شد، باز هم این تعداد اعضا خیلی کم است. بعضی از مناطق تهران به اندازه یک شهر جمعیت دارند که آن شهرها خودش چند نماینده دارد. تهران 22 منطقه شهری دارد که تعداد اعضای شورای شهرش حتی از این هم کمتر است. احساس می‌کنم در این قضیه منافع یک گروه سیاسی مطرح بود. اگر بخواهم خیلی خوشبینانه نگاه کنم، عدم وجود نگاه کارشناسی در مسئله بود؛ شهر تهران را نشناختند و آن را به اندازه پیش از انقلاب دیدند.

مهم‌ترین اولویت فعلی شهر تهران چیست؟

شهر ما بیش از هر چیزی اکنون نیازمند آرامش است و اینکه شهروندان احساس آرامش داشته باشند.

مگر الآن نیست؟

احساس می‌کنم که این وجود ندارد. به‌خاطر اتفاقات متعددی که در این شهر حداقل در طی چهار پنج سال گذشته به‌ وقوع پیوسته، احساس امنیت از مکانی که فرد حرکت می‌کند وجود ندارد. اتفاقاتی که در شهران رخ داد، خبرهای متوالی از سقوط تونل‌های مترو، آبگرفتگی‌های متعدد و فاجعه بسیار دردناک پلاسکو باعث شده که احساس امنیت وآرامش در شهر ما دچار چالش شود. بیش از هر چیزی باید در جهت ارائه حس امنیت و آرامش به مردم شهرمان کمک کنیم تا آن‌ها بتوانند سرزندگی، شادی و حس خوب زندگی را در این شهر تجربه کنند. به‌نظرم می‌رسد اقدامات ما در این راستا تعریف می‌شود؛ اینکه چه کنیم حس امنیت و آرامش به مردم شهرمان برگردد؟ چه کنیم تا مردم افرادی را که در مدیریت اجرایی شهرداری کار می‌کنند خودی بپندارند و آن‌ها را «دیگران» محسوب نکنند. این‌هاست که به افراد آرامش می‌دهد. چه کنیم که زن، کودک و اقشار مختلف جامعه ما وقتی در این شهر تردد می‌کنند، احساس امنیت و آرامش داشته باشند؟ وقتی می‌خواستم به اینجا برسم چیزی حدود 40 پله پل عابر را بالا رفتم و پایین آمدم؛ فکر کردم اگر یک نفر معلول، نابینا یا سالمند باشد چگونه می‌خواست از روی این پل عبور کند؟ این شهر آمادگی ندارد که برای سالمند، بیمار و معلول ظرفیت تردد ایجاد کند. این نگرانی و عدم آرامش و اطمینان ایجاد می‌کند و باعث می‌شود بین شهروند و مدیریت شهری فاصله بیفتد. بازگشت آرامش، اطمینان و حس خوب زندگی اولویت اصلی شورای شهری است که ان‌شاءالله قرار است ما در آن خدمت کنیم.

این بازگشت نیازمند ابزارهایی است. هر چیزی باید یک هسته مرکزی داشته باشد و بدانیم هدف نهایی آن چیست. اگر من نوعی تغییراتی در شهر ایجاد می‌کنم، می‌خواهم به چه چیزی برسم؟ این هدف مسیر من را مشخص می‌کند. به چه چیزی رسیدن شامل آرامش و احساس خوب زندگی برای شهروندان شهر تهران است.

کسانی که قبلاً بوده‌اند هم کارشناس شهری بوده‌اند و شهرداری به تعداد زیادی کارشناس شهری دارد. چرا در سال‌های گذشته این آرامش به‌وجود نیامده است؟

هدف اصلی‌شان این نبوده است.  اصلاح طلبان یک هسته مرکزی برای برنامه‌ریزی‌هایم تعریف می‌کنند. هسته مرکزی آن‌ها این نبوده، بلکه توسعه شهری فارغ از توجه به نگاه انسان بوده است.

یعنی همیشه سواره بر پیاده اهمیت بیشتری داشته است؟

شما این موضوع را در مدیریت شهری تهران می‌بینید. چون هسته مرکزی‌شان آرامش شهروندان نبوده است. البته اقدامات مؤثری هم صورت گرفته است. نمی‌توانم منکر اقداماتی شوم که برای توسعه حمل‌ونقل شهری صورت گرفته است. نمی‌توانم منکر توسعه معابر تهران شوم. این‌ها واقعیت‌هایی است که نمی‌توانم انکار کنم اما مهم است که این‌ها برای چه بوده است. آیا منجر به این شد که شهروند خوب زندگی کند؟ آیا منجر به این شد که یک تهرانی وقتی در خیابان قدم می‌زند، حس خوب زندگی در او بازتولید شود؟ بهار را دوست داریم چون سبزی و طراوتی که طبیعت به ما هدیه می‌کند آن خشکی شهری را از ما می‌گیرد. اما شاهدیم که مردم در یک شهر متصلب حرکت می‌کنند. این شهر متصلب نه برای زنش خروجی داشته و او را به آرامش رسانده و نه برای مردش؛ نه برای سالمند و معلولش مؤثر بوده و نه برای کودک و بزرگسالش خوب بوده است. هیچ کس در این شهر حس خوب زندگی را برای خودش معنا نمی‌کند. همه وقتی به سطح شهر می‌آیند در بحران ترافیک و تنش‌های رفتاری قرار می‌گیرند. این آهن‌آلات است که با فرد سخن می‌گوید، حتی در معماری شهری رویکرد انسان‌مدارانه دیده نشده است. ما سال‌هاست دنبال معماری ایرانی-اسلامی هستیم اما تصویرش را نمی‌بینیم. فکر می‌کنیم اگر معماری ما سنتی باشد و از آجرهای 3سانتی‌متری استفاده کنیم و پنجره‌هایمان را هشتی بگذاریم، این یعنی معماری اسلامی-ایرانی. در صورتی که این‌گونه نیست و منظور ما از معماری اسلامی-ایرانی وجود حس طراوت در شهر است. چرا در معماری قدیم، ما این حس را داشتیم؟ چون میدان‌گاه‌هایی داشتیم که محل تعامل ساکنان آن محله بود. میدان‌گاه‌های کوچکی در محله‌های مختلف وجود داشت، آبنماهای کوچکی در وسط این میدان‌گاه‌ها وجود داشت‌، سکوهایی کنار خانه‌ها بود و... .

اکنون وضعیت به‌گونه‌ای شده که در یک کوچه 6 متری، ساختمان 12 طبقه ساخته شده است و در یک کوچه 8 متری، برج و مال تأسیس شده، طبیعی است که در اینجا محور انسان نبوده است و به انسان فکر نشده است؛ پس آرامش انسان هم مطرح نبوده است. انسان شهرنشین شاید بیشتر وقتش را در شهر می‌گذراند، حتی وقتی که او در خانه است مگر آلودگی هوا و آلودگی صوتی اثر ندارد؟ امروزه به شرکت‌های متعددی اجازه داده شده که در محله‌های مسکونی کار کنند. فرد امکان پارک خودرو در کنار منزل خودش را ندارد و همه دچار مشکلند. این‌ها همه ناشی از این است که آرامش شهروندان و حس خوب زندگی هسته مرکزی برنامه‌ریزی نبوده است. بله، پارک‌ها و معابری ایجاد شده و حمل و نقل عمومی توسعه یافته اما شهروند، حس خوب زندگی و آرامش را در این شهر ندارد چون این هسته مرکزی برنامه‌ریزی نبوده است.

آیا شما اصلاح‌طلبان می‌خواهید به شورای شهر بیایید تا یک کاندیدای ریاست جمهوری دیگر را معرفی کنید؟

من کلاً به این مسئله نقد دارم. قبلاً صراحتاً اعلام کرده‌ام که اگر آقای قالیباف گفته بود که می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود، شاید نمایندگان مردم به او رأی نمی‌دادند. چه بسا اگر نماینده‌ها می‌خواستند به او رأی دهند، مردم معترض می‌شدند. چون این شائبه به‌وجود می‌آید که تمام اقداماتی که او در شهر تهران انجام داده در واقع بسترسازی برای ریاست جمهوری بوده است. حتی صداقت فرد در مدیریت شهری نیز مورد شک واقع می‌شود. در کشورهای دیگر مانند فرانسه شاهد بوده‌ایم که شهرداران شهرهای بزرگ چون رفتارهای حزبی داشته‌اند به‌عنوان کاندیدای حزب برای اشغال پست ریاست جمهوری فعالیت کرده‌اند ولی این اقدام نیازمند سازوکار قانونی است. اگر واقعاً شهردار شهر تهران چنین تصمیمی دارد، این تصمیم مربوط به امروز نیست بلکه حداقل دو سال است راجع به آن فکر می‌کند و یک سال است عملیاتی وارد قضیه شده است. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که آیا تمام اقداماتی که آقای قالیباف در شهر تهران انجام داده به این منظور نبوده که بتواند برای کاندیداتوری ریاست جمهوری‌اش زمینه‌سازی کند؟ باید از او پرسید چگونه توانستی حق مردم شهر تهران را به این راحتی زایل کنی؟ چگونه توانستی با آن‌ها غیرصادق باشی؟ این‌ها سؤالاتی است که من به‌عنوان یک شهروند از ایشان دارم. اگر ایشان تصمیم گرفته بود که وارد رقابت ریاست جمهوری شود، حداقل یک سال قبل باید از مدیریت شهری فاصله می‌گرفت. مانند این است فردی که مدیر اجرایی یک شرکتی است می‌خواهد برود و در شرکت دیگری فعالیت کند؛ اگر به هر دلیلی شورای شهر این را متوجه شد باید از او تقاضای استعفا می‌کرد؛ من این را نقص شورای شهر می‌بینم. می‌گویند در قانون نیامده است، پس این نقص قانون است که مربوط به قانون‌گذار در عرصه بالاتر است اما عضو شورای شهر به‌عنوان کسی که شهردار را انتخاب کرده است می‌تواند نظر دهد. قانون می‌گوید شهردار نیازی نیست برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری استعفا دهد اما عضو شورای شهری که او را انتخاب کرده می‌تواند از او سؤال کند و او را استیضاح کند. ایشان هنوز مرخصی هم نگرفته اما سفرهای انتخاباتی‌اش شروع شده است. اگر می‌گویند که مرخصی گرفته، چرا در صحن علنی شورا مطرح نشده و راجع به آن اطلاع‌رسانی نشده است؟ چرا همه چیز پشت پرده است و به‌صورت مخفی‌کاری انجام می‌شود؟

آقای چمران در دوره گذشته می‌گفت که یک سری پرونده از آقای احمدی‌نژاد دارد که در کمد است! آیا شما می‌خواهید یک رئیس شورا انتخاب کنید که کارهای سیاسی اعضا را جمع کند؟

خیر، یقیناً این‌گونه نیست. تهران احتیاج به هوای تازه دارد و این هوای تازه را اصلاح طلبان  به این شهر تزریق می‌کنند؛ لیست اصلاح‌طلبان قادر به انجام چنین کاری است. مردم به اصلاح‌طلبان اعتماد کنند کما اینکه برای لیست 30 نفره مجلس شورای اسلامی این را ثابت کردند. یقین دارم مردم می‌دانند که اصلاح‌طلبان تمام تلاششان را می‌کنند با رویکردی مردم‌محورانه شهر تهران را با هوایی تازه روبرو کنند. این را یقین بدانید که ما به طور مرتب به مردم شهر تهران گزارش خواهیم داد و رابطه‌مان را با مردم حفظ خواهیم کرد. جریان اصلاح‌طلبی پاسخگوی مردم خواهد بود، یقین بدانید که اگر هم مدیر شهری ما تصمیم بگیرد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، باید سازوکار قانونی‌اش در شورای شهر تهران اجرایی شود. اصلاح طلبان حاضر نیستند با لابی‌های سیاسی حق مردم تهران را زیر سؤال ببرند. حاضر نیستند با وابستگی به گروه سیاسی خود حق 14 میلیون نفر را پایمال کنند و رأی‌های آن‌ها را به بازی بگیرند. تجربه ثابت کرده که اصلاح‌طلبان هیچ وقت چنین کاری نکردند و هر زمان در هر جایی که بودند، تمام تلاششان این بوده که بتوانند رابطه‌شان را با مردم حفظ کنند، اعتماد آن‌ها را پاسخ دهند و رفتاری منطبق با اصول اخلاقی انسان‌مدارانه با آن‌ها داشته باشند.

آیا شورای شهر بعدی حاضر به پیگیری ماجرای املاک نجومی است؟

یکی از وظایف شوراهای شهر این است که وقتی ترکیبشان تغییر می‌کند ببینند چه قوانینی مصوب شده، چه اقداماتی صورت گرفته تا دوباره‌کاری نکنند. به‌علاوه اگر قوانین و تصمیمات قبلی نیاز به بازنویسی و اصلاح دارند، اصلاحات لازم را روی آن انجام دهند. یکی از چیزهایی که می‌شود روی آن تأمل کرد، گزارش‌هایی است که به شورای شهر رسیده است. بررسی این گزارش‌ها می‌تواند مؤید این نکته باشد که بسیاری از اموالی که مربوط به حوزه مدیریت شهری بوده، در اختیار بعضی از افراد قرار گرفته است. مشخصاً درباره املاک نجومی چون دادستانی وارد این قضیه شده و امروز مدعی‌العموم دارد آن موضوع را بررسی می‌کند، شورای شهر مکلف است. شورای شهر فعلی هم مکلف است اما نمی‌دانم چرا اقدامی نمی‌کند یا اینکه ما مطلع نمی‌شویم؟ اگر شورا اقدامی انجام می‌دهد و گفته نمی‌شود، خطای اطلاع‌رسانی است. در واقع شهروندان را محرم خود نمی‌داند و فاصله‌اش با شهروندان زیاد است. یعنی شورا برای خود حلقه‌ای ایجاد کرده که خودش تصمیم می‌گیرد و خودش هم اقدام می‌کند. اگر هم اقدامی انجام نشده، چرا؟ این اموال عمومی متعلق به مردم شهر تهران است. شورای شهر آتی مکلف است با توجه به اینکه دادستانی وارد این موضوع شده، ارتباطش را با دادستانی برقرار کند و در صورتی که به مصالح شهری، منافع ملی و عمومی خدشه وارد نشود، اطلاع‌رسانی لازم درباره پیگیری‌ها اعلام شود. حداقل این را بگوید که به خاطر منافع ملی و شهری اجازه بیان برخی موارد را نداریم؛ حداقل این است که مردم می‌دانند این افراد پیگیر موضوع هستند. یقین بدانند که شورای شهر آتی نسبت به این قضیه در کنار دادستانی قرار خواهد گرفت و هر گونه مدرک مورد نیاز را در اختیارشان قرار خواهد داد تا پرونده و سرنوشت اموال مردم مشخص شود.

در رابطه با استخدام‌های نجومی هم این‌گونه است که نتیجه‌اش را نمی‌بینیم. شما به‌عنوان کسی که از لیست اصلاح‌طلبان دفاع می‌کنید، آیا به نظرتان اصلاح‌طلب‌ها هم با اتوبوس نیرو جا به‌جا می‌کنند یا به دنبال این هستند که موضوع گذشته را هم پیگیری و حل کنند؟

بخشی از سؤال شما به مدیریت شهری برمی‌گردد که متأسفانه با عملکردی که داشته نمی‌دانم چگونه مدعی ریاست جمهوری است و چگونه می‌خواهد کشور را اداره کند. چون این رویکرد به سمت منافع ملی نبوده است. نمی‌گویم این دوستان نباید کار داشته باشند، بله 4هزار و 200 نفر شاغل شده‌اند و ما نیازمند ایجاد شغل هستیم ولی به این معنی نیست که بی‌مهابا و بدون توجه بخواهیم این کار را انجام دهیم. دیدم آقای قالیباف در فیلمی داشت راجع به طرح اشتغال‌زایی بحث می‌کرد، نکته جالبی را مطرح کرد که وب‌سایتی را ایجاد می‌کنیم تا افراد در آن ثبت‌نام کنند و برایشان شغل پیدا کنیم؛ در این فاصله هم به آن‌ها حقوق می‌دهیم. من اقتصاددان نیستم ولی این طرح از نظر ساختاری دچار مشکل است. چقدر باید بودجه داشت که به بیکاران حقوق داد؟ کما اینکه اداره کار دارد این را پرداخت می‌کند و این را در نظر می‌گیرد. ایشان اگر می‌خواسته شغل هم ایجاد کند اجازه نداشته بدون هیچ گونه مطالعه‌ای این کار را انجام داده باشد. در واقع خطایی است که در ارتباط با منافع شهروندان و منافع یک سازمان انجام داده است. این سازمان تخصصی است و اگر قرار باشد این‌گونه با آن رفتار غیرتخصصی انجام دهد، به‌نظرم ظلم در حق سازمان است. هیچ مدیر سازمانی به خودش این اجازه را نمی‌دهد که تا این حد در حق مدیریت سازمان ظلم کند. مدیریت شهر تهران تنها وضعیت موجود را حفظ کرده و کمتر می‌تواند نوآوری داشته باشد و رشد و توسعه پیدا کند. این سازمان قرار است شهری 14 میلیونی را اداره کند.

طرف قراردادهای شهرداری، پیمانکاران نهادهای مختلف مانند قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا و قرارگاه قرب کربلا بوده‌اند. شورای شهر و شهردار چگونه قرار است با این پیمانکاران که شهرداری هم بدهی‌هایی به آن‌ها دارد و هم مبالغی را از آن‌ها طلب‌کار است، تعامل کنند؟

یقیناً این در اختیار مدیریت شهری قرار می‌گیرد.

مثلاً به آن‌ها زمین واگذار می‌کنید؟

خیر، ما وقتی رفتار گذشته را نقد می‌کنیم قرار نیست مجری همان رفتار باشیم. اصلاح‌طلب‌ها قرار نیست مسیر گذشته را طی کنند. البته بازبینی می‌کنند و آن جاهایی که به نفع شهر و مردم است، حتماً طی می‌کنند اما آن جاهایی که دارد منافع شهر و مردم را دچار اشکال می‌کند، یقیناً جلوی آن می‌ایستند و فرقی نمی‌کند چه کسی و چه چیزی باشد. این جزو اصول اصلاح‌طلبان برای آینده شورای شهر است و مدیری هم که انتخاب می‌کنند در همین مسیر گام برمی‌دارد. اعتقادم بر این است که شورا و مدیریت شهری باید در اتاقی شیشه‌ای قرار گیرد و مرتباً باید پاسخگو باشد.

یکی از مسائل، فسادی است که دیده شده و دارد بدنه شهر و دل شهروندان را می‌لرزاند. فساد یک مسئله بسیار جدی است. اصلاح‌طلبان نظرشان این است که در یک اتاق شیشه‌ای راه بروند تا اشکالات و خطاهایشان دیده بشود. اصلاً فرض کنیم شورای شهر و شهرداری هیچ خطایی نکردند و همه چیز در مسیر درست بوده است ولی ما نمی‌بینیم و نمی‌دانیم؛ پس من نوعی می‌توانم هر فکری راجع به آن بکنم. آیا واقعاً شورای شهر در بحث املاک نجومی اقدامی کرده است؟ اگر اقدامی کرده کجاست و اگر خیر، چرا اقدامی نکرده؟ این سؤال در ذهن من به‌عنوان یک شهروند تداعی می‌شود و نشان می‌دهد که آن‌ها در اتاق شیشه‌ای راه نمی‌روند. اتاق شیشه‌ای باعث می‌شود که اعتماد ایجاد ‌شود، آنچه که در بین اهالی شهر تهران به حداقل رسیده است. مردم شهر تهران به مدیریت شهری و اتفاقاتی که در شهر می‌افتد اعتماد ندارند. مردم همه چیز را حاصل رانت می‌بینند، تقصیری هم ندارند چون به آن‌ها اطلاع‌رسانی نکرده‌اند. آنچه که می‌شنوند خروجی‌هایش همین را نشان می‌دهد. قبلاً تأکید کردم هسته مرکزی رویکرد اصلاح‌طلبان ارائه آرامش به جامعه شهری است، این یکی از همان موارد است. یکی از دغدغه‌هایشان همین است که مردم نمی‌دانند، نگرانند و اعتماد ندارند. باید شورای شهر و شهرداری در اتاق شیشه‌ای فعالیت کنند تا همه چیز حل شود. یعنی اعتماد برگردد، نگرانی رفع شود و پاسخگویی هم وجود داشته باشد.

بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها