دو سال پیش درباره استاد حسین علیزاده مطلب کوتاهی نوشتم با عنوان «نواهایی از جنس شور و شعور» و اکنون ایشان برنده جایزه موسیقی جهانی آسیا شده است.
تدبیر24»حسین علیزاده در نامه خود به مسئولان برگزاری جایزه جهانی موسیقی خوشبختی را طنینانداز کردن نغمههایی از عشق، صلح، دوستی، برادری و برابری تفسیر کرده است. او نیم قرن کوشیده است که موسیقی این سرزمین کهن را در جان ایرانیان بنشاند و به گوش جهانیان برساند و هرگز از پا نیفتاده و نبض خلاقیت و شور موسیقی او از حرکت نایستاده است. بیگمان از مفاخر این سرزمین است و به پاس همه سرمایهای که موسیقی او برای ایران، برای صلح، فرهنگ، دوستی و معنادهی به زندگی آفریده است، یادداشت زیر را به عنوان یکی از علاقهمندان موسیقی حسین علیزاده، به ایشان تقدیم میکنم. گفتهای است منسوب به لویی پاستور که مخاطب را به امیدواری و سختکوشی در سختترین لحظات عمر هر ملتی فرا میخواند. پاستور از آدمیان میخواهد چنان در راه یادگیری و دانش بکوشند که چون به پایان زندگی نزدیک میشوند بتوانند با صدای بلند بگویند «من هر آنچه در توان داشتهام، انجام دادهام.» مصداقهای وطنی این چنین سلوکی در زندگی را نیز میتوان بسیار یافت و من از میان همه ایشان، حسین علیزاده را ستودنی و دوستداشتنی میدانم. حسین علیزاده، همواره از جنس مبارزان بیانتها برای تأثیرگذاری بهرغم همه ناخرسندیهاست. عصر شکستن سازها و سرکوب آوازها هم او را از پا نینداخت و در میانه دهه هفتم زندگی بودن هم از حرکت، خلاقیت و تعهدش به موسیقی نکاست. سخنانش، تاریخ مقابله غمبار قدرت با موسیقی نیست و عملش روایت تفوق شور و شعور بر نخوت است. شوری که از تعهد حرفهای و علقه ملی علیزاده برمیخیزد، با هر نوایی در گوش مخاطبش زیبایی خلق میکند. ملی و به همان اندازه جهانی است. زندگی در بیان موسیقایی علیزاده، هیچگاه رنگ خمودگی و جمود نمیگیرد، خواه روایتی تاریخی از زبان «نینوا»، عصیانی از جنس «ترکمن»، رازگویی با «راز نو» یا روایتی از میهندوستی «در چشم باد». این حرکت و غلیان دائم الهامبخش است، الهامی که در «نواهایی از جنس شور و شعور» موج موج شنونده را در بر میگیرد. آخرین عبارتی که از او خواندم، چیزی از جنس همه آن مبارزه و حماسهای است که در منش حرفهای و خلاقیت هنری او بازتاب یافته است، نوایی از جنس شور و شعور: «با تمام مشکلاتی که ممکن است وجود داشته باشد، من هیچگاه زانوی غم بغل نمیگیرم و از هیچ مسئولی خواهش نمیکنم به من مجوز بدهد. هیچ مسئولی در اندازهای نیست که بخواهد برای کسانی مثل ما که نیم قرن در مملکت کار کردهایم مجوز بدهد. سیوسه پل نمیگوید اجازه بدهید من باشم؛ وقتی میگوییم شجریان، مثل این است که میگوییم عالیقاپو یا سیوسه پل. با همه اینها، باید تلاش کرد تا در همین چارچوبها، حرفهای خودت را بیان کنی، باید فکر کرد چگونه میتوان تداوم داشت؟ باید به دقت نگاه کنیم و ببینیم چه کسی درست میگوید و چه کسی اشتباه میکند و در نهایت با هدف صلح و دوستی به فکر چارهجویی باشیم.»
محمد فاضلی، جامعهشناس سیاسی