بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: ۷۹۲۱۵
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۴
«برخی از حس‌ها مانند خوابی سبک هستند که ذهن ما را همچون مه پر می‌کنند و نمی‌گذارند بیاندیشیم و عمل کنیم و ساده و روشن وجود داشته باشیم. انگار نخوابیده باشیم، بخشی از رؤیاهای تصورناپذیر ما در درونمان باقى مى‌مانند و نور بى‌رمق روز جدید، سطح راکد حواس ما را گرم می‌کند. حس هیچی ما را سرمست می‌کند و اراده‌مان همچون سطلی است که حرکت بی‌توجه پای رهگذرى بر زمین انداخته است».

تدبیر24»فیروز نعیم محبوبی در سرمقاله روزنامه شماره امروز نوآوران نوشت: قطعه فوق، فرازى است از کتاب بى‌قرارى نوشته فرناندو پسوآ نویسنده، شاعر و نمایشنامه‌نویس شهیر پرتغالى. وى تا پایان عمر نسبتاً کوتاه خود، عمیقاً و به‌گونه‌اى بس دردناک با بیمارى اختلال چند شخصیتى (گونه‌اى از بیمارى روان‌نژندى یا نوروتیک) دست به گریبان بود. بسیارى از پسوآ، با عنوان اندوهگین‌ترین اندیشمند تأثیرگذار جهان یاد مى‌کنند.

احتمالاً، کمتر نوشته و تشبیهى مى‌توان یافت که همچون سخنان پسوآ، بتواند حال و روز این روزهاى پساانتخابات پر فراز و نشیب جامعه ایرانى را به تصویر بکشد. چتر ملال و اندوه حاکم بر این روزهاى زندگى هر ایرانى، چنان عریض و گسترده است که از رئیس‌جمهور منتخب گرفته تا پنج کاندیداى دیگر و البته هوادارانشان – با هر مقام و مسؤولیت و حدت و شدت جانبدارى – تا مخالفان و بى‌تفاوت‌ها و ... را از سایه غلیظ و دهشتناک آن گریزى نیست. یکى از بارزترین نشانه‌هاى ملال یک فرد؛ زمانى آشکار مى‌گردد که وى درخصوص مخالفان واقعى یا فرضى خود سخن مى‌گوید و یا نسبت به واپسین رویدادهاى فى‌مابین خویش و آن‌ها، واکنش کلامى و رفتارى بروز مى‌دهد. نوع و بار کلمات و چیدمان آن‌ها، طرز سلوک و استدلال و نیز رعایت انصاف و واقع‌بینى در آسیب‌شناسى وقایع و نیز تقبل سهم خویش در حدوث آن‌ها؛ از جمله نشانگان آشکار ساز ابتلاى یک فرد به ملال و البته حدت و شدت آن است. یادآورى عکس‌العمل صدها مقام و مسؤول حکومتى و دولتى – فعلى یا سابق یا اسبق – و ذکر سخنان ایشان نسبت به نحوه برگزارى انتخابات (همچون طرح آرای حلال و حرام و تشکیک در سلامت انتخابات تا پیش‌بینى به دور دوم کشیدن آن در صورت شمارش مجدد آراء و انتقاد از دخالت دادن «ناس» یا توده مردم در تعیین سرنوشت خودشان و طرح مبحث واقعى – یا جعلى – اما در هر حال مطرح شده «انتخابات» و «انتصابات» و... ) جهت اثبات ملول بودن جامعه ایرانى، صرفاً مشتى از خروار است. احتمالاً بارزترین این نشانگان را مى‌توان در کنش گفتارى اولین نشست خبرى رئیس‌جمهور منتخب – که قاعدتاً باید تا مدت‌ها سعادتمندترین و مسرورترین ایرانى ساکن بر کره زمین باشد – یافت آن‌گاه که از رقیبان شکست خورده خود یا فعل و انفعالات همزمان با زمان برگزارى نشست خبرى در کشور عربستان سعودى سخن مى‌گفت.

قدر مسلم در ابتلاى یک فرد به ملال، یک یا چندین عامل مى‌تواند سهیم باشد. نیز در محدوده یک اجتماع انسانى که بیشترین ایشان گرفتار ملال هستند، هزاران عامل مى‌توان یافت که هر یک کمابیش مى‌تواند در ابتلاى هر عضو مشخص جامعه به این عارضه سهیم باشند. آن چه مسلم است – به‌رغم عوامل گوناگون و حتى متضاد با هم در گرفتار ساختن تک‌تک اعضاى یک جامعه به ملال – یکى دو عامل نسبت به سایر عوامل مى‌توانند از سهم بیشترى برخوردار باشند. آن چنان که یکى دو واکنش واحد – به لحاظ کمى و کیفى – در طول زمان یا مقطعى از آن مى‌تواند بیش از سایر رفتارها نشانگر ابتلاى اعضاى یک جامعه انسانى به ملال محسوب گردند. استفاده گسترده و عمیق از شبکه‌هاى اجتماعى در بخش «طول زمان» و نیز ثبت‌نام ده‌ها هزار نفرى در انتخابات و ژست‌ها وعده‌هاى شگرف ایشان و همچنین جشن‌هاى غریب و کشدار خیابانى هواداران کاندیداى پیروز در بخش مقاطع «معین زمانى» مى‌توانند گواهى بر ادعاى اخیر باشند. در خصوص مهم‌ترین عوامل بروز ملال حاکم بر روح و روان شهروندان معاصر کشورمان نیز مى‌توان به دو نکته زیر اشاره کرد:

   ١) رکود و تکرار وقایع.

   ٢)  فقدان معنا.

ابتدا مى‌پردازم به نکته اول، یعنى رکود و تکرار حاکم بر روند کلى زندگى تبعه ایرانى عصر حاضر. شخصى حدود چهار سال پیش کاندیداى پست محبوب ریاست‌جمهورى مى‌شود و با دادن صدها وعده جذاب اقتصادى و اجتماعى و سیاسى و البته اعلام حمایت با نفوذترین و محبوب‌ترین شخصیت‌هاى سیاسى و مذهبى از ایشان، نهایتاً هدایت ارکان قوه مجریه کشور را به دست مى‌گیرد. چهار سال با سرعت باد مى‌گذرد. شخص ریاست‌جمهور و همکاران وى شدیداً از عملکرد خود دفاع کرده و معتقدند کشور را از یک جنگ حتمى نجات بخشیده و به علاوه – و به‌رغم اعتراف به رکود اقتصادى حاکم و وفور بیکارى و... – مدعى‌اند با کنترل تورم، کارنامه درخشانى از خود در اداره اقتصاد کلان کشور بر جاى گذاشته‌اند. اما ظاهر امر این است که معیشت غالب مردم همچون دو دوره ماقبل ریاست‌جمهورى، با سختى بسیار همراه است و بسیارى از دلایل و براهین ریاست‌جمهور فعلى براى بخش بزرگى از مردم غیرقابل هضم و چند پهلوست. «اصلاً از کجا معلوم چنان چه رقیب رئیس‌جمهور در انتخابات چهار سال پیش پیروز مى‌شد، جنگ در‌مى‌گرفت. تازه زمانى فى‌الواقع مى‌شود گفت شخصى یک کشور را از جنگ نجات بخشیده که واقعاً جنگى خانمانسوز و در صورت تداوم مختوم به شکست رخ داده باشد و وى آن جنگ را با پیروزى به فرجام رسانده یا حداقل با یک صلح شرافتمندانه به پایان برده باشد!».

دوره دیگرى از انتخابات ریاست‌جمهورى فرا مى‌رسد. وفق قانون، رئیس‌جمهور فعلى مى‌تواند در صورت کسب لازم آراء، براى یک دوره چهار ساله دیگر رئیس دولت باقى بماند. به سرعت جامعه دوقطبى مى‌شود. در یک سو رئیس‌جمهور با وعده‌هاى نه چندان درخشان اقتصادى و نهایتاً اندکى بهبود نسبت به شرایط فعلى قرار مى‌گیرد و در سوى دیگر، رقباى قدر شوکت با وعده‌هاى بسیار وسوسه‌انگیز مالى و اشتغال چند ملیونى و ....

نهایتاً قاطبه مردم به رئیس‌جمهور و به عبارتى «تکرار» رأى مثبت مى‌دهند و بدون آن‌که تصور روشنى از انتخابات ریاست‌جمهورى دوره بعد و حداقل امید به همین تکرار را داشته باشند، به سپرى شدن عمر گرانمایه خود در تکرار و تکرار و تکرار به نظاره مى‌نشینند و آیا در جهان چیزى ملال‌انگیزتر از تکرار، یافت مى‌شود. در سوى دیگر – یعنى اردوگاه اصلى‌ترین رقیب انتخاباتى – اوضاع به مراتب ملال‌انگیزتر است. ملیون‌ها انسان که عمیقاً معتقد بودند با پیروزى نامزد مورد نظرشان از یکنواختى فقر و دژخیم بیکارى نجات خواهند یافت، حال گریزى ندارند به جز تن دادن – به‌رغم میل خود – به تکرار زندگى نا‌به‌سامان گذشته و کشدارتر کردن رنج و بدبختى خود و چشم دوختن به ابهامى دردناک تا چهار سال دیگر. تکرار و تکرارى که جز خستگى و ملال، زایشى براى ایشان در بر نخواهد داشت. از ملال حاکم بر جسم و روان بى‌تفاوت‌ها و مخالفان از روند تکرار وضعیت حاکم بر زندگى ایشان چیزى نمى‌گویم که وضعیت‌شان روشن‌تر است. اما بپردازیم به عامل دوم بروز ملال در روند و شکل‌دهى زندگى ایرانى معاصر که پیشتر از آن با عنوان فقدان معنا یاد شد. آن‌چه بر نحوه زندگى آدمى مفهوم و انگیزه مى‌بخشد، معنا داشتن اشخاص، کلمات و رویدادها در قالب معمول و پذیرفته شده است. زندگى بدون معنا، همچون گذر روزها و شب‌هاى بیمارى‌ست که مى‌داند چند ماهى بیشتر در قید حیات نیست.

براى جلوگیرى از طولانى شدن کلام، اجازه مى‌خواهم در این نوشتار، فقدان معنا مترادف با: الف) بى‌تفاوتى و بعضاً حتى نادیده گرفتن «منافع ملى» و: ب) محرومیت از نعمات و تنعمات منافع ملى تلقى شده و صرفاً از این منظر و چار چوب مورد بررسى قرار گیرد. پر واضح است که اعضاى دو گروه (الف) و (ب) مستقل از یک دیگرند و به لحاظ پایگاه اجتماعى و توانایى اقتصادى، کمترین ارتباط و مشابهتى با هم ندارند. افراد مستقر در گروه الف، دستى در سفره انقلاب و فعالیت‌هاى اقتصادى دارند، اما منافع شخصى و جناحى براى آنان مهم‌تر از منافع ملى‌ست و قاعدتاً شکست و عقب‌نشینى در هر مقوله و موضعى – از جمله انتخابات – برابر است با حاکمیت ملال بر تمامى ارکان زندگى ایشان و بروز رفتار و بیان سخنانى که امروزه و متعاقب انتخابات اخیر، فراوان مشاهده و شنیده مى‌شود. گروه (ب) متشکل از ملیون‌ها انسانى‌ست که دست‌شان از سفره منافع ملى کوتاه است و فقر و بیکارى و چنبره گرفتارى‌هاى معمول این نوع حیات بر تار و پود هستى‌شان، زندگى آنان را فاقد معناى لازم براى عدم ابتلاء به ملال مواجه ساخته است. لازم است در این مجال از گروه عظیمى از جامعه ایرانى نیز یاد کنیم که منافع ملى و رجحان آن به منافع شخصى و جناحى، اولویت اصلى ایشان در همه امور زندگى شان محسوب مى‌شود. متأسفانه بینش و نیات نیکوى این بخش از جامعه نیز، مانع از بروز اندوه و ملال به روند زندگى آنان نیست؛ چراکه به گونه‌اى مداوم ناچار از اتلاف بخش عظیمى از توان روحى و جسمى خود جهت مقابله با حملات – به زعم ایشان – غیرمنصفانه و ناجوانمردانه افراد مستقر در گروه (الف) شده و مى‌شوند و این فشارى‌ست غیرقابل تحمل نوع آدمى که البته هیچ‌گاه جز ملال دستاوردى با خود به همراه نداشته است.

غرض از نگارش این نوشتار، سیاه‌نمایى و پاچیدن گرد یأس و ناامیدى به ارکان جامعه نیست؛ بلکه آسیب‌شناسى بسیار اجمالى ملال حاکم بر فضاى عمومى کشور پس از کش و قوس‌هاى انتخابات اخیر است. قدر مسلم، دولت و نهادهاى حاکمیتى قادرند با اتخاذ تدابیر لازم و شایسته هموطنان، تا حدود بسیارى بر ملال حاکم بر جامعه فائق آیند. آن‌چه در چارچوب محتواى این نوشتار مى‌توان در این خصوص پیشنهاد داد؛ زدودن حدالامکان تکرار و درجا زدن از سیر زندگى شهروندان ایرانى و نیز معنا بخشیدن به مفهوم منافع ملى با سهیم ساختن حداکثرى ایشان از خوان پر برکت جمهورى اسلامى ایران است.


برچسب ها: ملال پیروزى
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها