چه اختلافاتی موجب بروز تنش بین دو کشور حوزه خلیج فارس یعنی قطر و عربستان شد؟
تحولات عمیق و سریعی در منطقه درحال اتفاق افتادن است. اختلاف بین عربستان و قطر بر سر حمایت قطر از اخوان المسلمین آغاز شد. عربستان از گذشته در منطقه به دنبال نوعی هژمونی است و قصد دارد نوعی اتحاد در بین کشورهای منطقه به وجود آورد و از آن علیه ایران استفادهکند و از این طریق وارد چالش با ایران شود. البته تا زمانی که بین قطر و عربستان مشکلات ادامه داشته باشد، عربستان به مقصود خود نخواهد رسید، زیرا عربستان سرگرم قطر است و نمیتواند بر ایران تمرکز کند و چالش جدیدی را علیه ایران به وجود آورد.
بعد از عمیق شدن اختلاف بین قطر و عربستان، قطر و آمریکا به سوی همکاری نظامی و نوعی مانور در خلیج فارس حرکت کردند. حال اینکه آمریکا چندی قبل با عربستان قرارداد نظامی بسته بود. آمریکا چه نقشی در تحولات اخیرخاورمیانه دارد؟
ایالات متحده با دو طرف مناقشه خلیج فارس دارای رابطه حسنه است. طوری که پیمانهای مشترک نظامی و امنیتی با قطر و عربستان به امضا رسانده است. آمریکا به صورت تقسیم شده در منطقه حضور دارد. ایالات متحده در عمان، قطر، عربستان و بحرین حضور نظامی توامان دارد. مهمترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه در قطر واقع شده و سرفرماندهای آمریکا در منطقه و شمال آفریقا دراین کشور است. بنابراین آمریکا ضمن اینکه مناسبات خوبی با عربستان دارد، درعین حال جایگاه قطر را هم مهم میداند و تلاش میکند از چالش بین قطر و عربستان به نفع خود بهرهبرداری کند.
آمریکا با دامن زدن به ایرانهراسی که نمودی از آن در تنش بین عربستان و قطر در حال هویدا شدن است، دنبال چیست؟
بهطور طبیعی هر کشوری در مرحله اول به دنبال منافع خود است. آمریکاییها دارای استراتژی امنیت ملی خاصی هستند که در مرکز آن آمریکا و در لایههای بعدی آن متحدان و در لایههای انتهایی آن دوستان آمریکا نقش بازی میکنند. آمریکا در منطقه خاورمیانه رژیم اسرائیل و عربستان را به عنوان دو متحد بزرگ خود پذیرفته است. دولت آمریکا قصد دارد هزینه متحدان خود را توسط دوستانش بپردازد، طوری که با حمایت خود از این کشورها در نظر دارد قراردادهای نظامی و اقتصادی با کشورهای حوزه خلیج فارس منعقد کند. آمریکا با ایجاد ایرانهراسی از کشورهای عربی حمایت کرده و ضمن این حمایت، منافع اقتصادی برای خود به وجود میآورد، طوری که حامیان ترامپ که عموما کمپانیهای نظامی و اقتصادی هستند از این وضعیت سود خواهند برد.
سیاست آمریکا در زمان اوباما در مقایسه با دوران ترامپ دچار چه تغییراتی شده است؟
تفاوتهای مهمی در نگاه جمهوریخواهان و دموکراتها در نگاه به جهان خارج وجود دارد. بهطورکلی در سیاست خارجی آمریکا سه مولفه نقش اساسی ایفا میکنند. امنیت ملی آمریکا، منافع ملی و مولفه ارزشهای دموکراتیک وحقوق بشر اساس سیاست خارجی آمریکا را تشکیل میدهد. روسایجمهور دموکرات در آمریکا بر ارزشهای آمریکایی و منافع این کشور متمرکز میشوند و جمهوریخواهان بر منافع و امنیت آمریکا تمرکز دارند. این جایگزینی در دو دولت ترامپ و اوباما هم صورت گرفت. در این معنا که دولت اوباما به دنبال توسعه سیاسی واقتصادی و همچنین نوسازی منطقه خاورمیانه بود. اما ترامپ به دنبال حفظ امنیت و ساختارها و همچنین ابقای رژیمهای مستقر درمنطقه است، طوری که کشورهای خلیج فارس در زمان اوباما نسبت به سیاستهای آمریکا و نزدیکی به تهران احساساس نگرانی داشتند، اما از آنجا که ترامپ اهمیتی به مباحث حقوق بشری نمیدهد و حمایت از دولتهای مستقر را در دستور کار دارد، بنابراین در حال حاضر دولتهای سنتی مانند مصر و عربستان احساس امنیت بیشتری پیداکردهاند. همان طور که در دولت اوباما، ایران میتوانست گفتوگوی بیشتری با آمریکاییها داشته باشد، در دولت ترامپ حکومتهای غیردموکراتیک روابط بیشتری با آمریکا خواهند داشت.
برخی کارشناسان از نزدیکی عربستان، رژیم صهیونیستی و ترکیه به عنوان خطری برای تهران یاد میکنند. تا چه اندازه چنین تحلیلی را میپذیرید؟
صهیونیستها و سعودیها به همراه ترکیه در مورد منطقه به لحاظ تبلیغاتی به نقاط مشترک رسیدهاند و دولت جمهوریخواه آمریکا نیز با این سیاست موافق است. از سوی دیگر آمریکاییها برای اینکه منافعی در منطقه به دست آورند نیاز به تهدید فوری دارند و قصد دارند آن را حول محور سیاستهای ایران توجیه کنند تا از این طریق حضور خود را در خاورمیانه منطقی جلوه دهند. بنابراین نوعی دیدگاه مشترک بین عربستان، صهیونیستها، آمریکا و کشورهای خلیج فارس که به نوعی با ایران دچار مشکل هستند، به وجود آمده و ما باید تلاش کنیم ائتلاف موجود به تهدید مستقیم ایران تبدیل نشود و دولت دوازدهم باید به این نکته توجه داشته و از طریق دیپلماسی در مقابل اجماع منطقهای درمقابل تهران قرار بگیرد.
دولت دوازدهم به رغم حل پرونده هستهای و از میان برداشتن تهدیدات بینالمللی به نوعی گرفتار اجماع کشورهای منطقه در مقابله با ایران شده است، چگونه باید این اجماع را به فرصت تبدیل کرد؟
همان طور که برای حل پرونده هستهای اجماع ملی به وجود آمد و در نتیجه برای حل مشکلات منطقه نیز سیاست خارجه باید در وزارت خارجه متمرکز شود و دیپلماتهای مسلط به مسائل خاورمیانه تلاش مضاعفی برای حل مشکلات منطقه انجام دهند، سیاستهای ما باید در منطقه بر اساس منافع ملی باشد. همچنین باید مناسبات ما با کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای منطقه بهبود یابد. نباید با قطع گفتوگو با کشورهای بزرگ، برخی از دولتهای منطقه را متحد کرد. طوری که در نبود گفتوگوی ایران با کشورهای تاثیرگذار، علیه کشورمان در منطقه اجماع شود. اگر سیاست تنشزدایی ایران با کشورهای بزرگ موفق باشد آنگاه کشورهای منطقه نمیتوانند علیه ایران اجماع کنند و همین کشورها ناچار خواهند شد به دعوت ایران برای بهبود مناسبات بپیوندند. از سوی دیگر به صورت همزمان باید در سطوح مختلف مذاکراتی با کشورهای منطقه به خصوص عربستان صورت بگیرد، طوری که این اطمینان به وجود آید آنچه آنها در مورد ایران فکر میکنند، توهمی بیش نیست. با اطمینان بخشی به همسایگان بخشی از این سیاستهای غیر منطقی کنترل خواهد شد. باید به کشورهای منطقه بقبولانیم که سیاست خارجی ایران بر پایه صلح، امنیت و جغرافیای فعلی خاورمیانه استوار است.
اخیرا شاهد بودیم که در آمریکا تحریمهایی علیه برنامه موشکی ایران به تصویب رسید. آیا این تحریمها برخلاف برجام نیست؟ این تحریمها تا چه اندازه بر نفوذ ایران در خاورمیانه تاثیر میگذارد؟
اگر این تحریمها مسائل بانکی و فروش نفت ایران را تحت تاثیر قرار ندهد، اگرچه با روح برجام که بهبود مناسبات و کاهش تنش بین ایران و قدرتهای بزرگ بود، در تعارض است، اما از نظر حقوقی ممکن است با برجام در تعارض نباشد. اما اگر این تحریمها وارد حوزه نفتی و سرمایهگذاری و بانکی گردد آنگاه نقض برجام خواهد بود و آمریکاییها باید پاسخگو باشند. این تحریمها مانند تحریمهای هستهای میتواند بر سیاست منطقهای ایران اثر بگذارد و بر توسعه اقتصادی ایران موثر باشد. در نتیجه باید تلاش کرد راهکارهای مناسبی یافت که این تحریمها اجرایی نشود و مانند تحریمهای هستهای متوقف شود، بهگونهای آمریکاییها این تحریمها را از سیاست خارجی خود کنار گذاشته و وارد مناسبات سازنده با ایران شوند. این مورد از ماموریتهای دیپلماتیک دولت روحانی و وظیفه دستگاه دیپلماسی است.
شاهد کاهش قلمرو داعش هستیم. این موفقیت بهخاطر ائتلاف غربیهاست یا نقش ایران و روسیه در شکستهای داعش را بیشتر میدانید؟
به این مورد باید به صورت نسبی نگاه کرد. بهطور کلی در ائتلافهای مختلف علیه داعش ایران نقش موثری داشته است، اما اگر روسیه به این مساله وارد نمیشد، وضعیت خاورمیانه به شکل فعلی نبود و شرایط برای عراق و سوریه متفاوت بود. در عراق، ایران اختلافاتی با آمریکاییها دارد اما در صحنه واقعی ایران و آمریکا سیاست مشترکی را علیه داعش پیاده سازی کردند. در سوریه نیز آمریکاییها سعی کردند داعش را در منطقه شرق سوریه محدود کنند. در نتیجه تبدیل دستاوردهای نظامی به سیاسی مهم است. زمانی که از دیپلماسی سخن به میان میآید این هدف مد نظر است، طوری که واقعیتهای نظامی در سبد سیاسی دیده شود. در غیر این صورت سایر کشورها به رغم هزینههای ایران ثمرات مبارزه علیه داعش را مصادره خواهند کرد. دستاوردها در سوریه و عراق در یک سبد دیپلماتیک باید مورد ارزیابی قرار بگیرد و با توجه به منافع هر طرف منافع ایران نیز حاصل خواهد شد و ایران نیز در آینده خاورمیانه نقش مهمی خواهد داشت. اگر هدف ایران، عراق و سوریه با ثبات است و خواهان حکومت دموکراتیک درکشورهای خاورمیانه هستیم باید در حوزه دیپلماسی چانه زنی کنیم تا منافع ایران نیز در منطقه حفظ شود. باید راهکاری تعبیه گردد که امنیت کشورهای منطقه و فرامنطقهای در خاورمیانه دیده شود.
آیا در مرزهای عراق و سوریه در مبارزه با داعش، امکان رویارویی نیروهای وابسته به آمریکا و ایران وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه میتوان از چنین برخوردی جلوگیری کرد؟
در عراق دولت مستقری وجود دارد که هم با آمریکا رابطه استراتژیک دارد و هم با ایران رابطه دوستانهای دارد. در نتیجه دولت عراق میتواند از ایجاد تنش احتمالی بین ایران وآمریکا جلوگیری کند، اما در سوریه دولت سوریه چنین جایگاهی ندارد. در سوریه بهرغم وجود منافع مشترک بین ایران و آمریکا، چون کانال مشترکی وجود ندارد احتمال درگیری دور از ذهن نیست. هرچند تلاش روسها این است که منازعه مستقیمی بین روسیه و ایران با آمریکا به وجود نیاید. درحال حاضر دو جبهه در سوریه وجود دارد؛ جبهه آمریکا و روسیه که ایران هم در جبهه دوم قرار داد. بنابراین روسها تلاش میکنند منازعهای بین ایران و آمریکا در سوریه به وجود نیاید و اگر منازعهای بین ایران و آمریکا به وجود آید، روسها در مقابل آمریکاییها قرار خواهند گرفت، اما این امکان وجود دارد که روسها در مقابل خروج زمینی ایران از سوریه منافعی از طرف آمریکاییها دریافت کنند.