بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24
کد خبر: ۸۳۸۱
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۰
آمریکا امیدوار بود که ایران اصرار نکند که در متن توافق‌نامه حق دائمی غنی‌سازی اورانیوم آن به رسمیت شناخته شود. حتی اگر ایران بر گنجاندن این بند در توافق نامه اصرار کند، دولت آمریکا امیدوار بود با بازی "پلیس خوب، پلیس بد" با کمک مثلا فرانسه ایران را مجبور به عقب نشینی بکند.
به گزارش تدبیر24 به نقل از عصر ایران، در پی شکست مذاکرات ژنو و در آستانه دور جدید گفت و گو های ایران و 1+5 ، هوشنگ امیر احمدی در یادداشتی، تحلیلی درباره چرایی شکست دور قبلی مذاکرات و چشم انداز آن ارائه کرده است که حاوی نکات جالب توجهی است:

 چرا مذاکرات دو روزه‌ ژنو، میان ایران و پنج عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل (امریکا، انگلستان، فرانسه، روسیه، چین) باضافه آلمان (موسوم به گروه ۱+۵ ) به رغم امیدوارهای بسیار به نتیجه‌ای نرسید؟ بسیاری از روزنامه‌نگاران و صاحب‌نظران معتقدند که فرانسه، به درخواست اسرائیل، و همچنین بخاطر منافع اقتصادی خود در بخشی از دنیای عرب که مخالف توافق ایران و امریکا هستند، در آخرین لحظات به نحوه برخورد با راکتور آب سنگین اراک و اورانیوم 20 در صد غنی شده ایران در طرح پیشنهادی (عمدتا ایران-امریکا) ایراداتی گرفت که سرانجام موجب شکست مذاکرات شد.

بر پایه‌ی این تحلیل ناقص، تنها وزیر خارجه پرحرف فرانسه ، لوران فابیوس، و نخست وزیر ستیزه‌جوی اسراییل، بنجامین نتانیاهو، مسئول شکست این دور از مذاکرات هستند.
 بدون کم اهمیت تلقی کردن نقش فرانسه و اسراییل و شاید هم عربستان و چند کشور دیگر، و تاثر منفی اختلاف نظرهایی که در بین اعضای گروه ۱+۵ وجود داشت و دارد، من تحلیل دیگری دارم که معتقدم توضیح مناسب‌تری برای علت اصلی شکست مذاکرات به دست می دهد. مبنای تحلیل من مقاومت امریکا در برابر حق ایران به غنی سازی اورانیوم در سرزمین ایران است.


ادعای جان کری، وزیر امور خارجه امریکا، که "گروه 5+1 یک پیشنهاد واحد را برای امضا پیش روی ایران قرار داده است" نادرست می نماید. سوزان رایس، مشاور امنیت ملی اوباما، در این باره صراحت بیشتری دارد. به گفته ایشان، "خطوط کلی" توافقی با ایران در ژنو هرگز "نهائی نشد."
 اما سرگئی لاورو، وزیر امور خارجه روسیه، هر دوی این اظهارات را رد می کند. به گفته ایشان، تا ساعت های آخر، گروه 5+1 و ایران روی یک پیش نویس (که عمدتایران و امریکا با هم تهیه کرده بودند) توافق داشتند اما در "لحظات آخر"، امریکا آن پیش نویس را ترمیم و نسخه جدیدی را به گروه ارائه داد و این باعث عدم توافق نهائی شد.

به اعتقاد من، گفتگوهای ژنو از همان اول هیچ شانسی برای موفقیت نداشته است چون چند کشور درون گروه 5+1، به خصوص آمریکا ، نتوانسته بودند خود را قانع کنند که حق غنی سازی اورانیوم در سرزمین ایران را برسمیت بشناسند. 
در واقع از دید این کشورها تا وقتی که دولت ایران "حق" خود را تا حد "حفظ نمادین غنی سازی" تنزل ندهد، معامله ای نباید با ایران انجام گیرد. به علاوه، این طور به نظر می رسد که هدف آمریکا از نرمشی که این اواخر روی شناخت حق غنی سازی ایران از خود نشان داده است بیشتر برای خواندن هر چه بیشتر دست دولت روحانی بود.

گفته‌های منابع موثق و آنچه که جان کری، وزیر خارجه آمریکا، ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، سرگئی لاورو، وزیر امور خارجه روسیه، حسن روحانی، رییس جمهور ایران، جواد ظریف، وزیر خارجه ایران، روزنامه نیویورک ‌تایمز و بخشی از مطبوعات مطلع ایران تاکنون گفته‌اند و گزارش کرده‌اند، نظر من را تایید می‌کند. گفتگوهای خصوصی من با منابع آگاه غیردولتیِ این پرونده هم نشان می دهد که تحلیل‌ "خلاف عرف" من توضیح بهتری برای آنچه در ژنو گذشت و چرائی آنها دارد.

در چند ماه گذشته و در طول مذاکرات ژنو در اواسط ماه اکتبر، ایالات متحده، ایران و کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، بر روی چارچوب پیش‌نویس یک توافقنامه روزها و ساعات زیادی سخت کار کردند و به نظر می‌رسید که برای حل و فصل مناقشه‌ی هسته‌ای ایران به توافق هم رسیده باشند. اگرچه هنوز از رئوس این توافق هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست، اما از گزارش های جسته و گریخته این طور استنباط میشود که طرفین (که عمدتا ایران و امریکا بودند) به توافق های زیر، و یا در حدود آنها، رسیده بودند.

ایران متعهد می‌شد که غنی‌سازی 20 در صدی اورانیم را متوقف کند و بیشتر آنچه را هم که ذخیره کرده است اکسیده کند و یا به خارج بفرستد. 
ایران همچنین قرار بود که سانتریفیوژ های خودش را از 18000 عدد فعلی به 4000 عدد تقلیل دهد ولی غنی سازی 5 در صد یا پائین تر را کماکان ادامه دهد (به شرط عدم استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته IR2). 
در این توافق صحبت از متوقف کردن کار روی راکتور نیمه تمام آب سنگین اراک نبود اما ایران قبول می کرد که آن را فعال نکند.ایران همچنین تعهد میکرد پروتکل الحاقی را پذیرفته و اجرا کنند تا بر اساس آن آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بتواند بدون برنامه ریزی قبلی این مجموعه و سایر ساختار های اتمی ایران را بازرسی کند.
 به علاوه، ایران قبول می کرد که اطلاعات درخواستی آژانس را به آن ارائه کند تا از این طریق شفاف سازی کرده و ثابت کند که برنامه‌ی هسته ای آن تنها اهداف غیرنظامی دارد و برای همیشه هم در همان چهارچوب خواهد ماند.

در عوض، کشورهای عضو 5+1، و به طور ویژه ایالات متحده آمریکا، در عمل و نه لزوما در متن توافقنامه (امریکا ادعا می کند که در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای صحبتی از"حق غنی‌سازی" اورانیوم برای کشورهای عضو نشده است) متعهد می شدند که حق ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در حد پائین تر از 5 درصد را به رسمیت بشناسند. ایران سا‌ل‌ها است که بر حق خود برای غنی‌سازی اورانیم در سرزمین ایران تاکید می‌کند.
در این داد و ستد، گروه 5+1 همچنین قبول می کرد که برخی تحریم‌های غیرنفتی و غیر بانکی ایران را لغو کند ولی به شکلی که اگر ایران به تعهدات خود در دوره آزمایش 6 ماهه عمل نکرد تحریم ها قابل برگشت باشند. 
این "ارفاقات" شامل آزاد سازی بخشی از پول های نفتی بلوکه شده ایران در بانک های خارجی، اجازه فروش یدکی هواپیمای غیرنظامی، لغو تحریم ها علیه صادرات پتروشیمی، و لغو تحریم علیه فلزات گرانبها من جمله طلا بودند.

این توافق قرار بود طی یک دوره شش ماهه "اعتماد سازی" به آزمایش گذاشته شود و در آخر آن دوره، طرفین یک توافق "جامع" را امضا کنند. ولی هدف توافق در نهایت این بود که آمریکا به خواست خود که ایران هیچ‌وقت بمب هسته‌ای نسازد، و ایران به خواست خود که غنی سازی هسته ای صلح آمیز را ادامه دهد، برسند. 
بر اساس این چارچوب و درک ار "وضعیت نهائی" برنامه هسته ای ایران بود که جواد ظریف و معاونانش مذاکرات ژنو را در روز هفتم نوامبر با گروه 5+1 آغاز کردند.

بنابراین، در مذاکرات ژنو، عدم شناخت حق غنی سازی ایران بطور واضح معامله شکن بود. هر چند که از جزییات علت شکست مذاکرات هنوز خبر موثقی نداریم، با این وجود غیرمنصفانه نیست اگر گمان کنیم که توقع ایران در مورد حق غنی‌سازی اورانیم از طرف گروه ۱+۵ برآورده نشده است. درحالی که در باره خواست فرانسه برای تغییر زبان پیش نویس توافق نامه موقت در ارتباط با راکتور آب سنگین اراک و اوانیم 20 در صد غنی شده حرف زیاد زده شده است، این واقعیت که فرانسه با ادامه غنی سازی در سرزمین ایران در هر حدی مخالفت کرده است نادیده گرفته می شود.

تیم مذاکره کننده ایران نمی توانست از خط قرمز "حق غنی سازی در سرزمین ایران"عبور کند. امتیازاتی که ایران به طرف مقابل در دوران به اصطلاح اعتماد‌سازی می داد تنها در صورتی قابل تحقق بودند که حق ایران برای غنی‌سازی اورانیوم و استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای از قبل شناخته می شد و همزمان تحریم‌ها توسط طرف مقابل کاهش پیدا می کردند. 

برابر گفته پایگاه اینترنتی "عصر ایران"، اگر ایران به تعهدات خود در دوره اعتماد سازی عمل کند، در پایان شش ماه هیچ اهرمی برای مذاکره سر حق خود نخواهد داشت؛ و اگر هم ایران به تعهدات خود عمل نکند آن وقت گروه 5+1 به سادگی میتواند علیه آن در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه صادرکند. مجوز کاربرد زور می تواند یکی از این قطعنامه ها باشد.

حسن روحانی، پس از شکست مذاکرات،این موضوع "حق" را در سخنرانی خود در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد. او برای کاهش نگرانی نمایندگان محافظه‌کار در مورد توقف دائمی غنی‌سازی اورانیوم گفت: "غنی‌سازی اورانیوم در داخل خاک ایران خط قرمز ملت ایران است”. 

در جواب، جان کری در سخنرانی خود در ابوظبی تاکید کرد که هیچ کشوری "حق موجودی به غنی سازی" ندارد. در مقابل، وقتی روزنامه نگاری از آقای ظریف در تهران پرسید که علت شکست مذاکرات چه بود، گفت که "حقوق و احترام ملت ایران" قابل مذاکره نیستند.

در مصاحبه ای در ایران، جواد ظریف اعضای 5+1 را مقصر دانست و گفت که اعضا با هم اختلاف نظر داشتند، واقعیتی که روس ها هم آن را تایید کرده‌اند ولی توضیح لاورو این است که این "اختلاف نطر" در لحظات آخر و به دلیل ترمیم نسخه اولیه توافق توسط امریکا و به خواست فرانسه پیش آمد.
 آقای ظریف از همقطار فرانسوی خود هم که مفاد طرح پیشنهادی را پیش از رسیدن به توافق افشا کرد گلایه نمود. او همچنین تصور عمومی در مورد نقش اسراییل در مورد شکست مذاکرات را رد کرد و گفت که اسراییل و طرفدارانش در موقعیتی نیستند که در روند مذاکرات سنگ‌اندازی کنند و مانع موفقیت مذاکرات هسته‌ای ۱+۵ با ایران شوند.

در جواب جان کری که ایران را مقصر عدم توافق در ژنو معرفی کرد، ظریف در توئیت خود نوشت: "آقای وزیر، آیا ایران بود که نیمی از پیش نویس امریکا را در شب پنج شنبه پاک کرد و بعد روز جمعه علیه آن حرف زد؟" 
ظریف در اینجا دارد به طور واضح از وزیر امور خارجه فرانسه صحبت می کند ولی تلویحا آمریکا را عامل این تغییر اساسی در مفاد توافق اولیه می داند.
اما سؤال این است که چگونه فرانسه به خودش اجازه می دهد چنین رفتاری را با امریکا بکند و مورد اعتراض هم قرار نگیرد؟ آیا ممکن است که "خرابکاری" فرانسه بر اساس یک توافق خصوصی بین کری و فابیوس، و شاید هم نتانیاهو، صورت گرفته باشد؟

قبل از اینکه در باره جواب به این سؤالها بیاندیشیم، لازم است یادآوری کنم که برابر گفته لاورو، وزیر امور خارجه روسیه، رهبری مذاکرات با ایران را در همه حال جان کری به دست داشته است. به علاوه، از متن منتشر شده مذاکرات تلفنی اوباما با اولاند، رئیس جمهور فرانسه، که بعد از شکست مذاکرات ژنو اتفاق افتاد، این طور پیداست که دوکشور مواضع مشترکی را در مداکرات ژنو داشته اند و کماکان دارند. خود جان کری هم هرگونه اختلاف نظر بین دو کشور را رد کرده و تائیید کرده است که ایشان و فابیوس هم نظر بودند.

و اما اساسی ترین پرسشی که در اینجا مطرح است این است که چرا اصلا این شکست غافلگیر کننده پیش آمد؟ آیا مقام‌های ایران در درک مواضع آمریکا در مورد غنی‌سازی اورانیوم دچار بدفهمی شده ‌بودند؟ یا این که اوباما و وزیر امور خارجه او، جان کری، تحت تاثیر فرانسه، اسرائیل، عربستان و تند روهای جنگ طلب در درون و بیرون کنگره امریکا قرار گرفتند و از موضع خود عقب نشینی کردند؟

 با توجه به شناختی که من شخصاً از آقای ظزیف دارم بعید است که ایران، آمریکائی ها را بد فهمیده باشد. از سوی دیگر، اوباما و وزیر امورخارجه اش هم ممکن نیست که صرفا به دلیل فشارها و آن هم بعد از ورود به ظاهر جدی آنها به مذاکرات تغییر موضع داده باشند. 
به نظر این طور میرسد که این حضرات از اول هم با هدف یک توافق با ایران وارد این مذاکرات نشده بودند. آنها احتمالا می خواستند "پوکر روباز" آقای روحانی را روباز تر کنند.

از آن جایی که این مذاکرات محرمانه اند، تا مدتی نمی‌توان به جواب درستی برای این سؤالات دست یافت. اما گمان من این است که مذاکرات اساسا بر سر خواست ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در داخل خاک ایران به شکست انجامید، اگرچه شرایط و خواست های دیگر امریکا، فرانسه و دیگران را نمی شود نادیده گرفت (تا این لحظه آلمان و چین بطور مشکوکی ساکت هستند).
 غنی‌سازی در داخل ایران یکی از خواسته‌های کلیدی دولت ایران و خط قرمز آن است. ظاهر قضیه این است که در توافق اولیه ایران و آمریکا، این خواست مستتر بود ولی بعدا توسط فرانسه زیر سؤال رفته است. و اما واقعیت احتمالا این است که آمریکا "دبه" در آورد.

اوباما و نتانیاهو هر دو یک چیز را می‌خواهند: برچیدن کامل برنامه‌ی هسته‌ای ایران، هر چند که تاکتیک‌ها و زمان‌بندی متفاوتی را در نظر دارند.
این واقعیت را وندی شرمن، مذاکره کننده ارشد امریکا، هم تائیید کرده است. ایشان در تل آویو بصراحت گفت که امریکا و اسرائیل "یک هدف" را دنبال می کنند ولی در "تاکتیک" اختلاف نظر دارند.
نتانیاهو برچیدن برنامه‌ی هسته‌ای ایران را همین الان و به هر شکلی می‌خواهد و اما اوباما انجام آن را مرحله به مرحله و با استفاده از "دیپلماسی زور و تهدید" می‌خواهد چون آماده حمله نظامی به ایران نیست.

هدف اوباما گرفتن یک معامله از ایران است که بر اساس آن ابتدا ایران از اورانیوم غنی شده با غلظت بالا محروم شود، توسعه‌ی برنامه‌ی هسته‌ای آن کُند گردد، و با افزایش دسترسی آژانس انرژی اتمی به مراکز هسته ای و دانشمندان ایران، به اطلاعات زیاد تر، تازه تر و موثق تری دست پیدا کند. 
به علاوه، ایشان می خواهد به این اهداف نائل آید بدون این که در ماهیت تحریم‌ها علیه ایران تغییری ایجاد شود. اوباما و کری این حرف که در رژیم تحریم ها تغییری اتفاق نخواهد افتاد را بار ها تکرار کرده اند. به گفته کری، پیشنهاد کاهش تحریم ها شامل کمتر از 5 درصد کل تحریم ها علیه ایران می شود.
به نظرم معامله ای که اوباما از ایران میخواهد مثل "عوض کردن دُرّ غلتان با خروس قندی" است. حتی چنین معامله ای را هم اوباما می خواهد که قابل برگشت باشد!

این طور به نظر می رسد که دولت اوباما ممکن است حساب و کتاب غلط و در واقع خطرناکی کرده باشد. آمریکا زیرکی طرف ایرانی را دست کم گرفته است و در مقابل خود را خیلی حیله‌گر فرض می‌کند. در واقع بعد از شکست مذاکرات، جان کری گفت که امریکا "کور نیست و احمق هم نیست". در واقع با این جمله، جان کری دارد دو فکر را بیان می کند. اول اینکه ایران نخواهد توانست سر آمریکا روی مفاد توافق نامه پیشنهادی کلاه بگذارد (انگار که قرار بود ایران چنین کند!)؛ و دوم اینکه، آمریکا نمی تواند و نمی خواهد به ایران اعتماد کند (که اگر چنین است پس چرا اصلا روی میز با ایران نشست؟). در همین حال، کری این برخورد را با ایران کرد تا خیال همپیمانان امریکا در خاورمیانه و اروپا را، که ادعا دارند دولت اوباما دارد یک معامله بسیار اشتباه با ایران امضاء می کند، آسوده کند.

آمریکا امیدوار بود که ایران اصرار نکند که در متن توافق‌نامه حق دائمی غنی‌سازی اورانیوم آن به رسمیت شناخته شود. حتی اگر ایران بر گنجاندن این بند در توافق نامه اصرار کند، دولت آمریکا امیدوار بود با بازی "پلیس خوب، پلیس بد" با کمک مثلا فرانسه (یک فن در بازجویی که زندانی به پلیس خوب در برابر پلیس بد اعتماد می‌کند و برای رهایی یافتن از فشارها با پلیس خوب همکاری می‌کند) ایران را مجبور به عقب نشینی بکند. 
در صورت چنین فشاری بر ایران، اوباما فکر می کرد که ایران حتما عقب نشینی خواهد کرد چون زیر فشارهای تحریمی شدید است. متاسفانه مقام‌های ایران پیش از این، بارها بر فشار تحریم‌ها روی اقتصاد ایران تاکید کرده‌اند و بازی آنها با امریکا شبیه پوکر روباز است (درحالیکه امریکا دارد روبسته بازی میکند).

این محاسبه‌ی اشتباه، موجب شگفتی دولت اوباما شده است. ایران خواستار به رسمیت شناخته شدن حق خود برای غنی‌سازی اورانیوم برای مصارف صلح آمیز به صورت خیلی واضح در توافق نامه اولیه است (متن مورد نظر ایران همان متنی است که در معاهده منع گسرش سلاحهای هسته ای آمده است). دولت آمریکا، که قبل از مذاکرات ژنو این خواست ایران را بطور تاکتیکی پذیرفته بود، در ژنو وقتی لحظه تصمیم گیری استراتژیک فرا رسید، مجبور شد از مسیر "یک پلیس بد" جواب "نه" به ایران بدهد.
صادق خرازی، سفیر پیشین ایران در فرانسه، در یک مصاحبه با پایگاه انترنتی مشرق، چنین بازی ای را بین امریکا و فرانسه محتمل دانسته است.

آمریکا، که احتمالا با هدف باز کردن دست دولت روحانی وارد این بازی مذاکرات شده بود، نمی توانست خود از توافقی که کرده بود عقب نشینی کند که در آن صورت اعتماد و همکاری ایران را از دست می داد.
بنابراین، کری برای خروج از مخمصه خود ساخته دست به دامان فابیوس شد، که دوست نتانیاهو هم هست (با یک تیر دونشان زدن)، و از طریق او در روند مذاکرات کار شکنی کرد (بخشی از مفاد توافقنامه قلم گرفته شد) تا ایران چاره‌ای نداشته باشد جز این که از امضای توافقنامه مخدوش شده امتناع کند. کری حالا می توانست ایران را مسئول شکست مذاکرات اعلام کند که همین کار را هم کرد.

این واقعیت که کری از فابیوس به عنوان پلیس بد استفاده کرده است هیچ منافاتی با این بحث ندارد که فرانسه دوست اسرائیل است و همچنین برای افزایش منافع اقتصادی خود در دنیای عرب بازی با ایران را بهم زده است.

بعد از اینکه امریکا بازی در ژنو را با کمک فرانسه بهم زد، یعنی "دبه" در آورد، حالا دارد بازی دیگری از طریق کنگره دست راستی امریکا علیه ایران می کند.
 با این بازی جدید، اوباما دو هدف را تعقیب می کند: اول ترساندن ایران از کنگره امریکا و تحریم های بیشتر، و دوم، جلب توجه جدی ایران به این مسئله که دولت ایشان متعاقب شکست دیپلماسی ممکن است چاره ای جز حمله نظامی به آن کشور را نداشته باشد.
 به طور روشن، هدف نهائی اوباما متقاعد کردن تهران به دادن امتیازات اساسی تری در مذاکرات بعدی است. مشخصا، در ژنو بعدی امریکا امیدوار است ایران، بر اثر این فشار ها، نه تنها ترمیمات وارده به توافق اولیه، که مورد قبول ایران نبودند، را این بار بپذیرد، بلکه شرایط جدیدی را هم به آن تحمیل کند.

به علاوه، دعوای بین اوباما و کنگره چه یک "جنگ زرگری" باشد چه صادقانه، مغایرتی با این اصل ندارد که هردو می خواهند از طریق دیپلماسی زور مشکل هسته ای را به نفع امریکا و اسرائیل حل کنند. به اعتقاد من این فکر که اوباما با حل مشکل هسته ای ایران در عین حال می خواهد که به توفیق دولت "معتدل" روحانی کمک کند درست نیست. برعکس، اوباما میخواهد مشکل غنی سازی به شکلی حل شود که ایران بازنده گردد و در نتیجه پایه های نظام اسلامی سست و تغییر رژیم مورد نظر اسرائیل و امریکا آسان تر گردد. 
به همان دلایلی که بیل کلینتون به آقای محمد خاتمی کمکی نکرد، اوباما هم به اقای روحانی کمک نخواهد کرد. واقعیت این است که امریکا و نظام برخاسته از انقلاب اسلامی با هم مشکلات بنیادی دارند.

طرفین مذاکره، در تاریخ ۲۰ نوامبر به میز مذاکرات در ژنو برمی گردند. اما تا زمانی که برای علت بهم خوردن معامله چاره ای نیاندیشند (قبول غنی سازی در سرزمین ایران)، صادقانه با هم گفتگو نکنند، و نخواهند که عینک انقلاب را از روی چشم خود بردارند، به رغم دست آوردهای بزرگ چند ماه گذشته، شکست دوباره مذاکرات، طرفین را به سمت بمب و جنگ خواهد برد. اگر طرفین واقعا خواهان یک توافق هستند، رسیدن به ان نباید مشکل باشد. هم برای راکتور اراک، هم برای حق غنی سازی ایران، و هم برای آن عینک انقلاب میشود به گزینه های زیادی فکر کرد. من جدا امیدوارم که اوباما این فکر را کنار بگذارد که ایران تحت فشار تحریم ها و تهدید ها بالاخره تسلیم خواهد شد؛ ایشان در عوض بهتر است که به راه حل واقع بینانه تری بیاندیشد.


*استاد دانشگاه راتگرز (ایالت نیوجرسی) و بنیانگذار و رییس شورای آمریکائیان و ایران
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها