بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: ۹۰۵۹۹
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۷
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي/ به نواي آشنايي، بنوازد آشنا را
تدبیر24»اهميت زبان فارسي، چه به عنوان زبان ملي ما ايرانيان و چه به عنوان زبان دوم جهان اسلام، بر كسي پوشيده نيست. در اين زبان كه برآمده از فعاليت همه اقوام ايراني در طول تاريخ است، شاهد ظهور و بروز ادبياتي هستيم كه نه‌تنها گل سرسبد فرهنگ ماست، بلكه پرچم‌دار آثار علمي، هنري و فرهنگي ادبيات سرزمين‌هاي پيراموني ما از قبيل شبه‌قاره هند، امپراتوري پهناور عثماني و جهان عرب نيز بوده و براي غربيان هم در قرون اخير مايه آموزش و الهام ‌بوده است. در اين ميان، بنا به دلايلي، «شعر»، جايگاه منحصربه‌فردي داشته و ركن استوار ادبيات فارسي بوده است. از رودكي و فردوسي تا نظامي و خاقاني؛ از سعدي و مولوي تا حافظ و جامي؛ از صائب و بيدل تا بهار و شهريار و برومند و از نيما تا سايه و سرشك و اخوان، به قول سپهري: «شاعران، وارث آب و خِرد و روشني‌اند».اگر قديمي‌ترين متن مكتوب ايراني را سروده‌هاي زردشت در نظر بگيريم، ‌پيشينه شعري ما قدمتي حدودا سه‌هزارساله مي‌يابد؛ ٣٠ قرني كه خوشبختانه تا امروز، مستمر و به‌هم‌پيوسته است و اين شايد در تمام جهان بي‌نظير باشد. همچنان كه مي‌توانيم به اين سابقه طولاني بباليم، مي‌توانيم به محتواي ژرف و انسان‌ساز اين گنجينه گران‌بار و گران‌بها نيز مفتخر باشيم. چه آنجا كه زردشت، حق تعالي را «خدای دانش و خرد» (اهوره‌مزدا) معرفي مي‌كند و به ستايش او و آفريده‌هايش مي‌پردازد و طبيعت‌دوستي را با نگاه به «آيات الهي»، تا مرز طبيعت‌پرستي پيش مي‌بَرد؛ چه آنجا كه حكيمِ فرزانه توس، خِردنامه‌اش را در قالب حماسه ملي عرضه مي‌كند و چه آنجا كه سعدي شيرين‌سخن، حماسه اخلاقي بوستان را ساز مي‌كند و چه آنجا كه مولاناي شگفتي‌آفرين، به‌راستي بزرگ‌ترين حماسه معنوي جهان را به اين زبان و به همگان ارزاني مي‌دارد. در شعر فارسي كه حاصل پيوند آموزه‌هاي اسلامي با تاريخ و تجربيات ايراني است، از زندگي ساده روزمره دشت‌بانان و روستاييان گرفته تا زندگي آرماني حكيمان و عارفان، از ابتدايي‌ترين احساسات و خواسته‌ها و بايسته‌هاي حيات ظاهري تا پيچيده‌ترين رويدادها و عميق‌ترين مسائل هستي‌ و معرفتي و پاك‌ترين عواطف روحاني و معنوي، نشانه‌ها و شواهد فراوان مي‌يابيم.از «رودكي» ـ پدر شعر پارسي ـ شادمانه‌زيستن را مي‌آموزيم؛ از «فردوسي» خِردورزي و ميهن‌دوستي را و نبرد هميشگي ميان نيكي و بدي را در بيرون و درون؛ از «فرّخي» نيز زبانِ نرم و روان را كه البته «اَنوري» تكميلش كرد و «سعدي» آن را به اوج رساند و به اخلاق و عرفان آراستش. اگر «نظامي» از عشق زميني مي‌گويد، «مولوي» آن را به آسمان مي‌برد و «حافظ» رازآلودش مي‌‌كند. در اين مسير، تازيانه‌هاي سلوكي «سنايي» و «عطار» است كه نواخته مي‌شود و راه مي‌برد.

 از عرفان مردمي و بي‌آلايش «باباطاهر» و ساده‌گويي‌هاي «فائز» تا شور و مستي عاشقانه «عراقي» و «فروغي» و «هاتف اصفهاني»، از انديشه‌هاي فلسفي «خيام» تا نازك‌خيالي‌هاي «صائب» و «بيدل»، از طنز و ريشخند اجتماعي «عُبيد» تا تلخ‌گويي و ظلم‌ستيزي «ناصرخسرو» و مَراثيِ «محتشم»، از سرمستي «مهستي گنجوي» تا اندرز نجيبانه و غمخواري مادرانه «پروين»، از زاهدانه‌هاي «نظامي گنجوي» تا عاشقانه‌هاي «سعدي» و رياستيزي «حافظ»، از اجتماعيّات «عارف» و «عشقي» تا حماسه‌سازي‌هاي «بهار» و «اديب»، از انبوه سنت‌گرايان تا خيل نوپردازان، همه و همه را در اين گنجينه پربار شعر پارسي مي‌توان يافت و سيراب شد. از رودكي بشنويم كه:
شاد زي با سياه‌‌چشمان شاد/ كه جهان نيست جز فَسانه و باد
ز آمَدِه، تنگ‌دل نبايد بود/ وز گذشته نكرد بايد ياد
از فردوسي حكيم بياموزيم كه:
ستم، نامه عزلِ شاهان بوَد/ چو دردِ دلِ بي‌گناهان بُوَد
نباشد جهان بر کسي پايدار/ همه نام نيکو بوَد يادگار
ستايش نبُرد آن که بيداد بود/  به گنج و به تختِ مِهي شاد بود
گسسته شود در جهان کام اوي/ نخواند به گيتي کسي نام اوي
با حكيم نظامي همدل شويم كه:
همه عالم، تن است و ایران، دل/  نیست گوینده زین قیاس، خَجل
چون که ایران، دلِ زمین باشد/ دل ز تن به بوَد، یقین باشد
و از سعدي، اين پير جهان‌ديده سردوگرم‌چشيده بپذيريم كه:
نام نیکو گر بماَد ز آدمی/  به کزو ماند سرای زرنگار
نام نیک رفتگان ضایع مکن/ تا بماند نام نیکت پایدار
از درون خستگان اندیشه کن/ وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح/  سخت گیرد ظالمان را در حصار
و با «شهريار» كه با مهرباني تمام، درس نوع‌دوستي مي‌دهد، هم‌صدا بگوييم:
آدمیان، شاخه و برگِ هَمند/ کاین‌همه، از یک تنه آدمند
جمله برادر به هم و خواهریم/ کاین‌همه از یک پدر و مادریم
شرطِ اخوّت نه ستمکاری است/ حقِّ برادر، همه غمخواری اَست
شرط بوَد با همه یک‌روشدن/ درد بشر دیدن و دارو شدن
رسمِ خودی با همگان داشتن/  خود، همگان را خودی انگاشتن


حجت‌الاسلام سيد محمود دعايي

مطالب مرتبط
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها