وی درباره دلیل سروصدای ایجادشده بعد از این دیدار اظهار میکند: واقعا
دلیل این همه سروصدا را نمیدانم. این حساسیتها جا ندارد. این دیدار نه
فاجعهآمیز است و نه مسرتبخش! نه از این دیدار چیزی به آقای خاتمی میرسد و
نه به آقای لاریجانی. هرکدام عقاید خودشان را دارند و ممکن است آقای
لاریجانی هم مثل من، آقای خاتمی را مقصر بداند. این دیدار عرفی بوده نه
سیاسی. نمیتوان آن را در چارچوب دیدارهای سیاسی قرار داد.
دیدار با خاتمی که جزو حرامهای اولیه نیست
برخلاف توکلی برخی اصولگرایان این دیدار را نوعی سناریو میدانند و معتقدند
که لاریجانی به دنبال شکست حصر رسانهای خاتمی و جایگاهی در سبد رای ١٤٠٠
است. توکلی درباره این تفسیر تاکید میکند: من اخبار این ماجرا را تعقیب
نکردم؛ اما به طور کلی معتقدم نباید از چنین دیدارهایی به خصوص در حاشیه
مراسم ختم برداشت سیاسی کرد. البته عروسی که دعوت صورت میگیرد، دعوت شدن
یا نشدن میتواند معنادار باشد ولی ختم نه. در این سطوح، برای انجام
دیدارهای سیاسی چندان احتیاجی به این بهانهها ندارد. دیدار با آقای خاتمی
که جزو حرامهای اولیه نیست. اگر کسی بخواهد با او دیدار و گفتوگو کند این
عمل را انجام میدهد. نیازی به داستانسازی ندارد. یک زمانی دیداری با
هماهنگی زمان و مکان صورت میگیرد که قابل تفسیر است اما یادمان نرود که
این دیدار در حاشیه یک مجلس ختم بوده است. هرکس که وارد مجلس میشود برایش
جا باز میکنند تا او بنشیند. مگر دو طرف چقدر میتوانستند با هم صحبت
کنند؟
وی ادامه میدهد: من مجلس ختم والده آقای خاتمی رفته بودم. این به این
معنی نیست که مواضع آقای خاتمی در سال ٨٨ را قبول دارم یا ایشان را بدون
مسوولیت در این اتفاق میدانم. حضور من و امثال من در آن مراسم به خاطر ادب
دینی بود و نه مواضع سیاسی. من با مواضع آقای خاتمی در ماجرای ٨٨ موافق
نیستم و ایشان را مقصر و سهیم میدانم اما زمانی که والده ایشان به رحمت
خدا رفت در مجلس ختمشان شرکت کردم. این درست است که عدهای بخواهند این
دیدار را به تغییر ایدئولوژی من تفسیر کنند؟ خیر، اینجا بحث اخلاق است که
رعایتش لازم است و من حداقل سعی میکنم رعایت کنم.
از خاتمی گلهمندم
زمانی امام خمینی(ره) «منشور برادری» را در ترسیم بایستههای روابط میان
جناحهای درون نظام به رشته تحریر درآوردند. توکلی هم از این منشور به بحث
وحدت ملی میرسد و اعتقاد دارد یکی از راهحلهای تغییر فضای موجود، وحدت
ملی است. او در پاسخ به این سوال که اصول این منشور امروز چقدر در میان
جناحهای کشور مورد توجه است و آیا تعجب از یک همنشینی ساده، نشانه دور
شدن از آن اصول اساسی مورد توافق میان سلایق سیاسی در جمهوری اسلامی نیست؟
تصریح میکند: بیبهره بودن دو طرف از آن منشور روشن است ولی اگر فضای
سیاسی کشور تنگ شده و به دنبال راهحل برای تغییر فضا هستیم، یکی از
راهحلهای این مشکل، «وحدت ملی» است. ولی این موضوع لوازمی دارد. به طور
مثال، بعد از انتخابات سال ٨٨ عدهای فتنهانگیزی کردند و افرادی بودند که
میتوانستند جلوی این کارها را بگیرند. یکی از این افراد آقای خاتمی بود که
به نظرم ایشان در این زمینه وظیفهاش را انجام نداد.
توکلی با مقصر دانستن خاتمی به خاطر رایزنی نکردن برای حل مساله سال ٨٨ در پاسخ به این سول که آیاخاتمی را مقصر میدانید که برای حل مساله رایزنی نکردند؟ عنوان میکند: بله ایشان را از این بابت مقصر میدانم. ایشان آدم محترمی است. آدمهای متدین و عاقلی که معترض بودند حرفهای ایشان را گوش میدادند. پس در صحنه آدمهایی باقی میماندند که اغراض سازمانیافته داشتند و جمع کردن آنها مشکلی نبود. من از ایشان گلهمندم. در همان زمان من به آقای خاتمی نامه نوشتم و اعتراض و گله خودم را بیان کردم.
وی در ادامه یادآور میشود: در آن نامه به ایشان گفتم شما با عنوان فرزند معنوی امام وارد انتخابات ریاستجمهوری شدید و شعار «سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی و خامنهای، خاتمی» را مطرح کردید و اینگونه از مردم رأی گرفتید و سابقه شما هم نشان میدهد که با امام بودید. بعد نوشتم که «اگر عصاره سیاست خارجه امام را بگیریم دفاع از فلسطین است؛ و اگر از سیاست داخلی امام عصاره بگیریم عصاره آن حمایت ولایتفقیه است. اینکه عدهای شعار «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فدای ایران» سر دادند، چه معنی میدهد؟ افرادی که این شعار را مطرح کردند حاضر نیستند حتی یک سیلی برای ایران بخورند. سیلی و گلوله را بسیجیهای بیچارهای میخورند که علیه آنها همیشه صحبت میشود». به ایشان نوشتم که شما خود را فرزند معنوی امام مینامیدید، شما یا آقای موسوی که مشهور به نخست وزیر امام بودید، نسبت به این اتفاقات موضع بگیرید. شما حیف میشوید. البته این نامه خطاب به آقای خاتمی و آقای موسوی بود که همان ایام در رسانهها منتشر شد. به ایشان نوشتم عدهای در این تجمعات شعار «مرگ بر ولایت فقیه» مطرح میکنند، چرا شما موضعگیری نمیکنید و سکوت میکنید؟
توکلی در پاسخ به این سوال که آیا پاسخی برای نامههایش دریافت کرده یا نه بیان میکند: خیر، هیچ پاسخی دریافت نکردم و اعتراض من همچنان باقی ماند. آقای خاتمی اگر یک کلمه میگفت ما این شعارها و عملها را قبول نداریم و مرز خودش را مشخص میکرد خیلی از مصایب اتفاق نمیافتاد. البته من نمیتوانم بپذیرم مرزی بین اینان و آن شعاردهندگان وجود نداشت ولی سکوت، گاهی بزرگترین گناه است.
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین اضافه میکند: من شخصا معتقدم
آقای خاتمی در ٨٨ میتوانست جلوی خونریزی را بگیرد اما کوتاهی کرد و مقصر
است. حالا احتیاج است که ایشان این تقصیر را جبران کنند تا عدهای به تبع
ایشان با نظام آشتی کنند و نظام هم با آنها آشتی کند.
قدم اول را باید آقای خاتمی بردارد
در پایان توکلی درباره الزامات آشتی ملی سخن میگوید. او در واکنش به این
موضوع که آیا شکستن محدودیتهای خاتمی و حصر رسانهای او به بحث آشتی ملی
کمک نمیکند؟ اظهار میکند: ابتدا باید تقصیر مقصران حادثه حل شود و بعد به
الزامات آشتی ملی پرداخته شود. این عده باید بگویند پشیمانند و قبول دارند
که در آن موقع اشتباه کردند یا خیر! کسی نمیخواهد آنها را محاکمه کند.
شاید عذرخواهی این افراد خیلی مسائل را بتواند حل کند. عوارض آن حادثه هنوز
هم وجود دارد. حجم حادثه باعث میشود تا در انتخابات مجلس عده زیادی رد
صلاحیت شوند و مجلس به دست کسانی بیفتد که مشخص نیست میخواهند سرنوشت مجلس
را به چه سمتی ببرند. در نهایت این موضوع به اسم آقای خاتمی با حمایتی که
از این افراد کردند تمام میشود. قدم اول را باید آقای خاتمی و سایر کسانی
که در این حادثه تقصیر داشتند بردارند و در مقابل آن، قدمی از سوی نظام
برداشته شود.