بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 25
کد خبر: ۹۱۸۵۷
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۸
آساره کیانی: جوان‌هایی که تمایلی به دیدنش ندارند،‌ تعدادشان خیلی زیاد است؛ آن‌ها می‌گویند که نمی‌خواهند بروند بنشینند گریه کنند؛‌ آن‌هایی که از عدم تمایلشان برای گریه کردن حرف می‌زنند؛ خیلی باسرعت می‌توانند تیپ‌های هنری مد روز بزنند و در نمایشگاه‌های خاص و مدرن یا تئاترهایی که برایشان در فضای مجازی تبلیغات بسیار صورت گرفته یا کنسرت‌هایی مثل همان، شرکت کنند و در بسیاری مواقع بی‌آن‌که چیزی متوجه شده باشند مثلا از یک نمایشگاه نقاشی، همان حرف‌های درشت و غلوآمیز را با چاشنی چند کلمه اروپایی بیامیزند و شروع کنند به‌به و چه‌چه کردن.
تدبیر24»شاید اگر «تعزیه»، همین چیزی که خیل هنردوستان مدرن حاضر نیستند لحظه‌ای هم به آن فکر کنند مباد که اشکشان دربیاید،‌ توسط جماعتی از سلبریتی‌های پرفالوور،‌ تبلیغ می‌شد،‌ با اشتیاق در‌حالی‌که چشم‌هایشان گشاد شده بود، پایش می‌نشستند و می‌گفتند که این اصیل‌ترین هنر نمایشی ایران است که جمعی از همه هنرها است؛‌ از موسیقی و آواز گرفته تا حرکات نمایشی و تئاتر و ارتباطات کلامی و غیرکلامی و خلاصه هزارتا چیز دیگر؛. شاید هم جملات بزرگانی مثل روح‌الله خالقی را تکرار می‌کردند که ارتباط تعزیه را با بزرگ‌ترین آوازخوان‌ها مشخص می‌کرد یا سر تعظیم فرود می‌آوردند مقابل مردانی که بی‌آموزش، همه این هنرها را به تمامی در خود جمع کرده‌اند. و احتمالا آن‌قدر فشار می‌آوردند که در دانشکده‌های هنر، شاخه‌ای به نام تعزیه ایجاد شود بلکه هم این هنر اصیل که دارد از بین می‌رود،‌ زنده بماند. شمر پشت دیوار ایستاده؛‌ در‌حالی‌که صورتش را با پارچه سیاه پوشانده؛‌ آن سوشبیه حضرت عباس(ع) بی‌آن‌که متوجه سیاهی باشد، ‌آستین یک دستش را اندکی بالا زده و دارد با تحریر، ‌آواز می‌خواند؛ با ورود مرد نقابدار، موزیک هم هیجانی می‌شود؛ شمر می‌آید، می‌نشیند، برمی خیزد،‌ حرکات دستش هر کدام بیانگر حالاتی در درونش است و شبیه عباس(ع) هم همین‌طور منتهی با طمانینه. تماشاچی‌ها دورتادور، ساکت بودند؛ ساکت‌تر می‌شوند و با این‌که همه قصه را از برند، هزار بار دیگر هم می‌نشینند و هزار بار دیگر هم ساکت می‌شوند و هربار برای سبزپوش‌ها اشک می‌ریزند و توی دلشان به قرمزها لعن و نفرین نثار
می‌کنند.
حالا دیگر این‌جا روستای «زرجه بستان» از توابع استان قزوین نیست؛ این‌جا صحرای کربلا است و قرار است اجتماعی کوچک نظاره‌گر دعوای خیر و شر باشند؛ ‌دعوایی تاریخی که تا قیام قیامت ادامه خواهد یافت.
می‌گویند فرق این‌جا این است که «آن‌چه خوبان همه دارند، این‌جا همه را یک‌جا دارد»؛‌ هم «موافق‌خوان» دارد هم «مخالف‌خوان»؛‌ هم «بچه‌خوان» و هم «زینب‌خوان» یا همان زن‌خوان؛ همین الان هم نیازی ندارند که از جایی بیاورند. همه از بچه‌خوانی شروع کرده‌اند. زمانی که اصلا اکو و بلندگویی وجود نداشت؛ بعد یا در دسته سبزپوش‌ها قرار گرفتند و موافق‌خوان، یا رفتند و مخالف‌خوان شدند و شمرپوش و... یا این‌که زن‌پوش شدند؛‌ مردهایی با لباس زنانه؛ کاملا پوشیده بی‌این‌که صورتشان معلوم باشد؛ شبیه‌های تعزیه همه مرد هستند. در این روستا همه مردان توانایی تعزیه‌خوانی را دارند؛ ‌اصلا با این هنر بزرگ شده‌اند. می‌گویند پشتوانه اعتقادی‌اش باعث می‌شود این هنر بیشتر زنده بماند. تعزیه‌خوان‌های پیر، این را می‌گویند و توضیح می‌دهند که مثل قدیم نیست که هرکدام چند فرزند داشته باشند و آن‌ها را با شبیه‌خوانی بزرگ کنند؛ ‌حالا هرکدام یک یا دو بچه دارند و آن‌ها هم شاید بازی با گوشی‌های موبایلشان جذاب‌تر از غرقه‌شدن در رنگ و موسیقی و آواز باشد. مسئولان هم دوستش ندارند؛‌ آن‌قدر برایش جا و مکانی تعبیه نکرده‌اند که تنها در دهه محرم در برخی اماکن که در آن‌جا اصالت داشته اجرا می‌شود و می‌رود تا سال بعد و حالا تنها به یک پشتوانه اعتقادی وصل
است.
شبیه شمر می‌گوید:«بازی کردن شخصیت منفی سخت‌تر است؛‌ موافق هرچیزی که بخواند مردم گریه می‌کنند بنابه سابقه ذهنی که از این‌گونه شخصیت‌ها در ذهن دارند؛‌ اما مخالف وقتی بتواند یکی را به گریه بیاندازد خیلی هنر کرده است. وقتی شمر با حرکات و لحنش تماشاچی را گریه می‌اندازد؛ این هنر
است.»
عیوض علی کریمی
موافق‌خوان- شبیه امام
از اهالی روستا و ساکن قزوین، نزدیک به پنجاه سال، تعزیه‌خوانی؛ شروع از یازده سالگی.از موافق‌خوانی و دستاوردهای معنوی‌اش حس عجیبی دارد.
برای تن صدایش موافق‌خوان شده؛‌ دایی‌اش تعزیه‌خوان بوده. در مورد بچه‌های خودش، به دخترها که نه اما سعی می‌کند به پسرهایش بیاموزد. می‌گوید:«این که بچه‌ها نمی‌آیند باید برایش فکری اساسی کرد.» و توضیح می‌دهد:«خطر دیگر این است که دارند سبک تعزیه را تغییر می‌دهند؛‌ تعزیه سبک خاصی داشت که به‌علت بی‌توجهی و بی‌دقتی، سهل‌انگاری می‌کنند.»
«بی‌سر و سامان توام یا حسین؛ سخت گرفتار توام یا حسین
جان علی سلسله‌بندم مکن؛ گردم و از خاک بلندم مکن»
علی نظری، این‌ها را با بغض می‌خواند؛ مخالف‌خوان؛ شبیه ابن‌سعد.شبیه ابن‌سعد می‌گوید:«در هنرهای اسلامی هیچ هنری را بالاتر از هنر تعزیه نداریم که گویای صحرای کربلا باشد؛‌ شما تئاتر را ببینید؛‌ مداحی را ببینید؛ روحانی برود بالای منبر؛ هیچ‌کدام این‌ها قلب یک بچه را نمی‌تواند بشکند؛ هیچ‌کدام. اما یک بچه می‌آید جلوی تعزیه می‌نشیند؛‌ گریه می‌کند؛ دلش می‌شکند؛‌ پدرش هم همین‌طور و اصلا پیر و جوان ندارد. تعزیه تنها هنری است که شبیه صحرای کربلا را ایجاد می‌کند.»پدرش هم تعزیه‌خوان بوده؛ مخالف‌خوان؛ پدربزرگش هم بنیان‌گذار تعزیه زرجه بستان و قزوین است. شبیه شمر هم پسردایی‌اش است. می‌گوید اصلا پدرجدشان تعزیه‌خوان هستند.می‌گوید:«چاکر امام حسین (ع) هستیم؛ نه پول می‌گیریم نه چیزی به ما می‌رسد؛ تنها عشق امام حسین‌(ع) است؛ پدرم پنجاه، شصت سال در این خانه بود؛ بدون این‌که بیمه باشد یا چیز خاصی به او رسیده باشد.»ابن‌سعد توضیح می‌دهد که «این هنر دارد از بین می‌رود به این دلیل که پشتوانه ای ندارد؛ پشتوانه مالی ندارد؛ الان این آقایان تعزیه‌خوانند؛ مجبورند بروند یک کار دیگر داشته باشند. اگر پشتوانه داشت، اگر تامین می‌شد، اگر فرهنگ‌سازی می‌شد و مورد حمایت نهادهای دولتی و رسمی قرار می‌گرفت؛‌ از بین نمی‌رفت.»راهکارش برای رفع این مشکل این است:«باید بیایند نیرو بسازند؛ الان من که پیر شدم؛‌ بقیه هم مثل من پیر شدند؛‌ پس‌فردا چه کسانی می‌خواهند جای ما بیایند؟ باید این‌ها را تامین کنند.»
نجات‌علی کریمی
زن‌خوان - شبیه حضرت زینب
خیلی حس دارد؛ و علاقه بسیار زیادی به حضرت زینب
او مقصر اصلی در مرگ این هنر را ارشاد می‌داند؛ وزارتخانه‌ای که می‌تواند بهتر از این هنر پشتیبانی کند.
شبیه حضرت عباس(ع)
شیرمحمد سبزعلی/ بازنشسته
حس‌اش این بود که در کربلا در حرم حضرت اباالفضل (ع) و برای او دارد تعزیه می‌خواند.از طفولیت شبیه او را دوست داشته و حالا همان آرزویش تحقق یافته است. از هفت‌سالگی خوانده؛ بچه‌خوانی که علی‌اکبرخوان شده و بعد زنانه‌خوان و بعد شهادت‌خوان و امام‌خوان و حالا هم شبیه حضرت عباس (ع).
تعزیه برایش عبادت است و با وضو لباس مقدس تعزیه را می‌پوشد.حضرت عباس(ع) که زره سنگینی بر تن دارد، گرمش هم شده. می‌گوید مسئولان باید حمایت کنند و همه‌جا جایگاهی برای تعزیه بزنند و پشتیبان تعزیه باشند چراکه این هنر بسیار دشوار است.
محمدیاسین شیرمحمدی
شبیه حضرت رقیه
عیسی پسر میرزامهدی، تعزیه‌خوان معروف، می‌گوید: «الآن پنجاه و شش سال دارد؛ چهل و پنج سال سابقه تعزیه‌خوانی دارد و از این مدت، بیش از سی سالش را تنها محرم‌ها تعزیه خوانده.»شبیه حضرت علی‌اکبر،‌ توضیح می‌دهد که «یکی از عواملی که باعث از بین رفتن تعزیه شده، ‌خود همین تعزیه‌خوان‌ها هستند. یک‌عده هستند که از راه درست وارد این کار نشدند؛‌ بعضی‌ها دو نفری و سه نفری شروع به تعزیه‌خوانی کرده‌اند‌ و کار از ریشه خراب شده و بچه‌های امروزی هم دیدشان به دید کوچه بازاری است و دید خوبی به این حرفه ندارند و خود تعزیه‌خوان‌ها چهارتا نسخه یاد گرفتند و دید مردم را هم نسبت به این هنر خدشه‌دار کرده‌اند و نسل امروز هم تمایلی برای ادامه این کار
ندارد.»
شمس الله وندایی
امام‌خوان
65 ساله
می‌گوید عاشقیم دیگر...
می‌گوید:«می‌خواهند چراغ امام حسین (ع) را خاموش کنند اما نمی‌دانند که ریشه خودشان می‌سوزد...»

همدلی
مطالب مرتبط
برچسب ها: تدبیر24 ، هنر
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها