چرا مردم با توجه به مشکلات اقتصادی که در چهار سال گذشته داشتند، دوباره در انتخابات ریاستجمهوری از آقای روحانی حمایت کردند؟
مهمترین دلیل این مساله فقدان آلترناتیوی قویتر از آقای روحانی در بین کاندیداهای ریاستجمهوری بود. شرایط انتخابات ریاستجمهوری سال96 به شکلی بود که همه کاندیداهایی که با آقای روحانی رقابت میکردند، فاقد برنامه و اقبال عمومی بودند و به همین دلیل آقای روحانی موفق شدند دوباره به ریاستجمهوری دست پیدا کنند. از سوی دیگر حامیان آقای روحانی در فضای انتخابات ریاستجمهوری صدای بلندی داشتند و در انسجامبخشی به بدنه اجتماعی خود موفق عمل کردند. گروهی که از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری حمایت کردند، همواره و از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون دارای قدرت زیادی در فضای سیاسی ایران بوده و همواره صدای بلندی در جامعه داشته است. این گروه همواره و در طول تاریخ انقلاب انسجام خود را در مقابل دولتهای مخالف و همچنین حمایت از دولتهای موافق حفظ کرده و در این زمینه از تمام امکانات و ظرفیتهای خود استفاده کرده است. نکته دیگر اینکه هیچکدام از کاندیداها در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 دارای نقشه راه و استراتژی، بهخصوص در زمینه اقتصادی نبودند. این در حالی است که در شرایط کنونی کشور از بحران تحریمهای بینالمللی و پرونده هستهای عبور کرده و در مرحله پسابرجام بهسر میبرد. در نتیجه کاندیداهای ریاستجمهوری اگر قصد داشتند مقبولیت خود را در بین مردم بالا ببرند باید برای کشور در دوران پس از برجام نقشه راه تدوین میکردند و این نقشه راه را در طول مبارزات انتخاباتی به مردم ارائه میدادند. با اینهمه، ما مشاهده کردیم که در طول مبارزات انتخاباتی اغلب کاندیداها تنها به شعار اکتفا کردند و احساس کردند میتوانند با شعارهای بیاساس برای خود پایگاه رأی ایجاد کنند. برای مثال یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری عنوان کرد که به دنبال ایجاد 5 میلیون شغل در کشور است. این در حالی است که کسی که این شعار را مطرح میکند باید به مردم توضیح دهد که چگونه و از چه راهی قرار است 5 میلیون شغل برای مردم ایجاد شود. در شرایط کنونی آگاهی و دانش مردم نسبت به اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه افزایش پیدا کرده است و دیگر کسی نمیتواند با شعارهای غیرمعقول و غیرکارشناسی برای خود پایگاه رأی ایجاد کند. این در حالی است که در سالیان اخیر تمامی سیاستهایی که دولتها برای ایجاد اشتغال در نظر گرفتهاند، بینتیجه بوده و هیچکدام نتوانسته به مطالبات مردم در این زمینه پاسخ مناسب بدهد. بنده به عنوان یک اقتصاددان هنگامی که برخی از دولتها طرحهای خود را برای ایجاد اشتغال ارائه میکردند، بهخوبی شرایط را درک میکردم که تا زمانی که ساختارهای اقتصادی ترمیم نشود و بهبود پیدا نکند، هیچکدام از این برنامهها به نتیجه نخواهد رسید. از نظر علم اقتصاد ایجاد اشتغال تنها با رشد اقتصادی و جذب سرمایهگذاری خارجی به دست میآید و تا زمانی که این اتفاق در اقتصاد ایران رخ ندهد، ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مشکل اشتغال در ایران از بین برود. نکته دیگر اینکه کسی که در ایام انتخابات شعار رشد اقتصادی میدهد، باید به مردم اعلام کند که مبانی و مسیر رشد اقتصادی در ایران کجاست و چگونه میتوان به رشد اقتصادی در ایران دست پیدا کرد. این در حالی است که هیچکدام از کاندیداهای ریاستجمهوری دارای استراتژی در این زمینه نبودند.
چرا دیگر مردم به شعارهای اقتصادی اصولگرایان توجه نمیکنند و در انتخابات اخیر از اصلاحطلبان حمایت کردند؟ این در حالی است که در تبلیغات انتخاباتی برخی کاندیداها شعارهای پوپولیستی هم مطرح میکردند.
دلیل اصلی این مساله این است که این وعدهها تنها جنبه شعار داشت و هیچگونه ماهیت برنامهریزی و سیاستگذاری در آنها وجود نداشت. آگاهی مردم نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده و بهخوبی تفاوت بین شعار و واقعیت را متوجه میشوند. هنگامی که کسی عنوان میکند فلان مقدار یارانه میدهم، باید برای مردم توجیه منطقی داشته باشد که منابع مالی این یارانه را به چه صورت تامین خواهد کرد و اصلا چرا قصد دارد به مردم یارانه بدهد. اینکه فردی عنوان کند یارانهها را افزایش خواهد داد، ملاک انتخاب وی به عنوان رئیسجمهور نیست. مردم یکبار تجربه دریافت یارانه را پشت سر گذاشتند و مشاهده کردند که با پرداخت یارانه قیمت کالاهای اساسی به همان میزان افزایش پیدا کرد و در نتیجه یارانه در زندگی آنها بیتاثیر بود. نکته دیگر اینکه آقای رئیسی نه اقتصاددان بود و نه اینکه در گذشته دارای سابقه اجرایی در زمینه مدیریت جامعه بود. در نتیجه ایشان از همان ابتدا که وارد رقابتهای انتخاباتی شدند، شانسی برای پیروزی نداشتند و مردم نیز این مساله را در عمل اثبات کردند. آقای رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری در حدود 16 میلیون رأی داشت که این پایگاه رأی نیز به صورت ثابت به جریان اصولگرایی به عنوان جریان حامی ایشان تعلق دارد. این در حالی است که جذب آرای خاکستری برای کاندیدایی که بهدنبال پیروزی در انتخابات است باید در اولویت قرار بگیرد. در شرایط کنونی نیز آرای خاکستری جامعه ایران به دنبال واقعیتهاست و از شعارهای توخالی و بیمحتوا که منطبق بر واقعیت نیست، حمایت نمیکند. در همه انتخابات جهان نیز آرای خاکستری سرنوشت نهایی انتخابات را مشخص میکند. نکته مهم دیگری که باید در نظر داشت این است که فهم برخی از دموکراسی مشکل دارد و به دلیل اینکه کشور ما تجربه چندانی در دموکراسی ندارد، هنوز تصمیمگیری وزندگی دموکراتیک در ایران به معنای واقعی وجود ندارد. هنگامی که انقلاب کبیر فرانسه به وقوع پیوست، کشور فرانسه به دموکراسی دست پیدا نکرد، بلکه نزدیک به دو قرن از این انقلاب گذشت تا مردم فرانسه به یک جامعه دموکراتیک دست پیدا کردند. این در حالی است که جامعه ایران در حال حرکت در مسیر دموکراسی است اما هنوز به نقطه مطلوب دست پیدا نکرده است.
دولت آقای روحانی در چهار سال پیش رو چه تغییراتی باید در سیاستهای اقتصادی خود بدهد تا بتواند به مطالبات اقتصادی مردم پاسخ مناسب دهد؟
بدون شک مهمترین دستاورد دولت آقای روحانی در چهار سال گذشته مساله برجام بوده است. مهمترین دستاورد برجام نیز فضای روانی مثبتی بود که پس از برداشتهشدن تحریمها بر اقتصاد کشور حاکم شد. این در حالی است که در درازمدت طرف مقابل کارشکنیهای زیادی انجام داد و در مسیر اجراییشدن برجام سنگاندازیهای زیادی رخ داد. با اینهمه، برجام در زمان خود دارای اهمیت است و یک برگ برنده برای دولت آقای روحانی بهشمار میرود. ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی با توجه به نفوذی که در عرصه بینالمللی دارند، تلاش کردند با سیاسی جلوهدادن برجام مانع تحقق برخی فواید اقتصادی و اجتماعی برجام برای ایران شوند. این در حالی است که ایران نیز تلاش کرد از راههای مختلف سعهصدر و حسن نیت خود را به کشورهای جهان نشان بدهد و به همین دلیل مرودات اقتصادی خود را با کشورهای منطقه و جهان افزایش داد. نکته مهم در این زمینه اینکه پرونده هستهای ایران سالها برای دولتهای مختلف مسالهساز و پرهزینه شده بود و به همین دلیل نظام جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که سرنوشت این پرونده باید هرچه زودتر مشخص شود. در نتیجه هر دولتی بعد از دولت احمدینژاد روی کار میآمد در جهت حل پرونده هستهای حرکت میکرد. با اینهمه، آقای روحانی هنگامی که به ریاستجمهوری رسید پا را از حل پرونده هستهای فراتر گذاشت و تحولی جدید در سیاست خارجی ایران به وجود آورد. در نتیجه تدبیر و سیاست دولت آقای روحانی در به نتیجهرسیدن برجام و همچنین برداشتهشدن تحریمهای بینالمللی علیه ایران بسیار تاثیرگذار بود و نمیتوان نقش دولت آقای روحانی را در این زمینه انکار کرد. به نظر من آقای روحانی تا زمانی که ساختارهای معیوب اقتصاد ایران را ترمیم نکند، نمیتواند به مطالبات اقتصادی مردم پاسخ مناسب بدهد. در نتیجه آقای روحانی باید در چهار سال آینده بهسوی اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور حرکت کند و بهصورت ریشهای به دنبال حل مشکلات اقتصادی کشور باشد. بنده لازم میدانم در این زمینه یک مثال بزنم؛ اگر یک اتومبیل با کیفیت پایین با یک راننده متوسط در یک بزرگراه به دلیل نداشتن بنزین متوقف شود، هیچ اتفاق خاصی رخ نمیدهد و پس از اینکه به اتومبیل بنزین تزریق شد، اتومبیل دوباره به حرکت خود ادامه خواهد داد و در نهایت به مقصد خواهد رسید. این در حالی است که اگر بهترین اتومبیل دنیا را در اختیار بهترین راننده دنیا قرار بدهیم و وی را در مسیری پر از چاله و گودال و سنگلاخ قرار دهیم، احتمال اینکه به سلامت به مقصد برسد، بسیار پایین خواهد بود. به نظر من وضعیت اقتصادی ایران نیز شبیه به حالت دوم است. در نتیجه اقتصاد ایران باید از نظر ساختاری و بهصورت ریشهای درمان شود و نمیتوان با کارهای سطحی و کوتاهمدت به نتیجه قابلتوجهی دست یافت.
مهمترین چالشهای اقتصادی دولت آقای روحانی در چهار سال آینده چیست؟
به نظر من مهمترین چالش اقتصادی دولت آقای روحانی این است که یک تیم مشورتدهنده اقتصادی که ساختارهای اقتصادی ایران را خوب بشناسد و با اقتصاد خرد آشنا باشند، در کنار آقای روحانی وجود ندارد. در شرایط کنونی مشکلات اقتصادی ایران با یک برنامه و سیاست مرتفع نمیشود، بلکه اقتصاد ایران به یک بسته از سیاستهای ساختاری نیاز دارد که بتواند مشکلات اقتصاد را بهصورت ریشهای حل کند. در رفتار و منش آقای روحانی مشورت و مشورتگرفتن از کارشناسان اقتصادی کشور مشاهده نمیشود و ایشان در طول چهار سال گذشته گوش شنوایی برای شنیدن نقطهنظرات اقتصاددانان کشور نداشتهاند و معمول راهی را رفتهاند که خود انتخاب کردهاند. دولت آقای روحانی بهجای اینکه به زیرساختهای اقتصادی کشور توجه کند، از همان ابتدا تمام تخممرغهای خود را در سبد مذاکرات هستهای قرار داد تا با استفاده از پولهای بلوکهشده ایران بتواند اقتصاد آشفته ایران را ساماندهی کند. آقای روحانی باید با شناخت گرههای کور اقتصاد ایران به سمت بازگشایی این گرههای کور حرکت میکرد که در چهار سال گذشته این اتفاق رخ نداد. آقای روحانی قرار است در یک شرایط بحرانی مشکلات یک اقتصاد معیوب و ناقص را حلوفصل کند. اقتصاد ایران از نظر بالقوه دارای پتانسیل بالایی در ذخایر طبیعی و نیروی انسانی است. با اینهمه، دولت تدبیر و امید در چهار سال گذشته با کمبود منابع ارزی، بیکیفیتی کالاها، بههمریختگی بخشهای مختلف اقتصادی و رانتهای گسترده در بازار مواجه شده بود. آقای روحانی معجزهگر نیست که بتواند تا پایان دولت خود همه این مشکلات را حل کند. بهترین کاری که آقای روحانی میتواند انجام دهد این است که سیاستهای ساختاری را در اقتصاد ایران اجرایی کند و انتظار نداشته باشد در طول مدت یک یا دو سال به نتیجه مطلوب دست پیدا کند.
آیا تیم اقتصادی آقای روحانی در چهار سال گذشته عملکرد قابلقبولی از خود نشان داده است و دیدگاه شما درباره تیم اقتصادی دولت دوازدهم چیست؟
به نظر من اعضای تیم اقتصادی دولت آقای روحانی افراد تحصیلکرده و باسوادی هستند. با اینهمه، تیم اقتصادی دولت آقای روحانی در چهار سال آینده نیاز به تغییرات جدی داشت که این مساله تا حدود زیادی محقق شد. نکته دیگر اینکه تیم اقتصادی آقای روحانی نیاز به یک هماهنگکننده و لیدر دارد که بتواند دیدگاههای اقتصادی متفاوت موجود در دولت را به یک نظریه واحد تبدیل کند. متاسفانه در همه دولتهای پس از انقلاب افرادی خارج از محدوده اقتصادی و عمدتا از فضای سیاسی در مسائل اقتصادی دخالت کردهاند. این وضعیت در دولت آقای روحانی نیز تا حدودی وجود داشته و تصمیمات اقتصادی دولت بیشتر تحت تاثیر مسائل سیاسی بود. در نتیجه اگر آقای روحانی قصد دارد در اجرای برنامههای خود موفق شود باید دست سیاست را از اقتصاد کشور کوتاه کند و اجازه دهد نخبگان اقتصادی برای اقتصاد کشور تصمیمگیری کنند. آقای روحانی باید به اقتصاددانان اعتماد کند و اجازه بدهد اقتصاددانان در زمینه اقتصاد خرد به تحلیل و بررسی وضعیت اقتصادی کشور بپردازند. به نظر من حتی نیاز نیست که وزرای اقتصادی دولت آینده دارای تحصیلات اقتصادی باشند. ممکن است فردی در رأس یک وزارتخانه قرار بگیرد که تحصیلات اقتصادی ندارد اما از مشاوران زبده اقتصادی استفاده میکند و عملکرد قوی از خود نشان میدهند. آقای روحانی سیاستمدار باهوش و باتجربهای است و رویکرد معقولی در مدیریت کشور در پیش گرفته است. با این همه، دولت ایشان در چهار سال گذشته در سیاستگذاریهای اقتصادی ناموفق عمل کرده است. البته عدم سیاستگذاری صحیح اقتصادی مختص به دولت آقای روحانی نیست و دولتهای قبلی نیز به شکلهای مختلف در این زمینه مشکل داشتهاند. به همین دلیل نیز ما به این شرایط عادت کردهایم. آقای روحانی بهصورت خاص شعارهای اقتصادی خود را مطرح کردند به شکلی که احساس میشد قرار است اتفاقات بزرگی در اقتصاد کشور رخ بدهد. با اینهمه، در طول چهار سال گذشته ما هیچگونه سیاستگذاری خاص از ایشان مشاهده نکردیم. آقای روحانی درطول سه سال گذشته تنها عنوان کردند که کشور از رکود خارج شده و از سوی دیگر بر مهار تورم تاکید کردند. این در حالی است که به نظر من سیاستهایی که دولت تدبیر و امید برای عبور از رکود در پیش گرفته بود، به شکلهای دیگر رکود اقتصادی را عمیقتر کرد. از سوی دیگر هیچگونه سیاستی که نشان بدهد دولت آقای روحانی سیاست ضدتورمی به کار برده است، وجود ندارد. به عبارت دیگر دولت آقای روحانی در چهار سال گذشته دچار سیاست بیسیاستی شده بود.