بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی خيرخواهان

بخش خصوصی؛ پایه رشد اقتصادی

اقتصاد ایران در حالی وارد سال پایانی سند چشم‌انداز ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۳ می‌شود که موفقیت کمی در جامه عمل پوشاندن به هدف رشد اقتصادی برای تبدیل ایران به اقتصاد اول منطقه مطابق با این سند داشته است. در واقع انتظار طبیعی این بود که دستیابی به رشد اقتصادی بالا و مداوم و به‌تبع آن ایجاد مشاغل جدید برای انبوه جوانان جویای کار، هر اولویت دیگر مدنظر حکومت را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.
ایران قوی هاشمی‌طبا

ایران قوی

همچون سال‌های گذشته، در روز 22 بهمن مردم ایران در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی بیست‌و‌دوم بهمن حضور یافتند و خاطره پیروزی انقلاب و نیز شهدای انقلاب و دفاع مقدس را گرامی داشتند. انقلابی که با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی پیروز شد و مردم اعم از خواص یا عوام با برداشت خود -‌هر‌چند متفاوت- از آن استقبال کرده و بر آن پای فشردند
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 18
کد خبر: ۹۵۰۶۶
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۵
امروز، 22 آبان ماه، «سالِ» مردی است که عمری گمنام زیست و تنها چند روز از گمنامی درآمد؛ و آن هم روزهایی بود که خبر مرگش در رسانه‌ها پیچید.
تدبیر24»به چشم بر هم‌زدنی یک سال گذشت؛ و اصلش خاصیت «سال» همین است که آدم سردیِ خاک سرد را بهتر باور می‌کند. اغلب گریه و زاری‌ها و بی‌تابی‌ها برای روز تشییع و لحظه‌ی پرالتهابِ دفن و در نهایت سوم و شب هفت است. گاه نیز داغِ عزیز از دست‌رفته آن‌قدر جگرسوز است که می‌تواند حتی در ‌لابه‌لای سلام و علیک‌ها و حال‌ و احوال‌پرسی‌های مجلس چهلم نیز نم اشکی بر چشمانِ متعلقان و داغدیدگان بنشاند؛ و چه تلخ است که هرچه از چهلم می‌گذرد، دست التیام‌بخشِ عادت و روزمرگی نه‌تنها اندک‌اندک داغِ عزیزانِ خفته در خاک را کم می‌کند، که یادِ آن سر به تیره تراب فروبردگان را نیز می‌کاهد.
روزهای چهلم تا «سال» به سرعت می‌گذرد و «سال» که می‌رسد، دیگر همه چیز اگر یخ نکرده باشد، ولرم است، نه داغ؛ حتی خودِ داغِ مرگِ عزیزان نیز دیگر به داغی یک سال قبل نیست. آن‌هایی هم که به سرِ خاک می‌آیند، همه آنانی نیستند که در تشییع و سوم و هفتم حضور داشته‌اند؛ «سال»، دعوتی است و به‌طور معمول افرادِ کم‌تر و خاص‌تر و نزدیک‌تری به «سال» دعوت می‌شوند. ناله‌ها و ضجه‌ها و هق‌هقِ گریه‌های روز تدفین، در «سال» جای خود را به زمزمه‌های درونِ دل و سکوت و خیره نگاه‌کردن‌های به سنگِ قبر می‌دهد.
در برزخ یک‌ساله روزِ مرگ تا سالِ مرگ، خویشان و بستگان و دوستان و خاطره‌دارانِ عزیزِ سفرکرده به زبان یا در ذهن، فراوان زمزمه می‌کنند مضمونِ این مصراع را: «ز دیده گرچه برفتی، نمی‌روی از یاد...»؛ اما «سال» که تمام می‌شود و روزهای پس از «سال» که یکی‌یکی از راه می‌رسند، همگان رفته‌رفته ایمان می‌آورند به اینکه «از دل برود هر آن که از دیده برفت...».

** پیرمرد هنرمندی که گمنام زیست

امروز، سال‌مرگ یا همان «سالِ» محمدابراهیم شریف‌زاده است؛ یکی از همان پیرمردهای سینه‌سوخته و نفس‌حقی که در گوشه و کنار ایران می‌زیسته‌اند و برای خودشان ساز می‌زده‌اند و آواز می‌خوانده‌اند؛ از همان بلندقامتانِ پشت‌خمیده موی‌سپیدکرده که استادان و ستون‌های موسیقی محلی و مقامی ایران هستند، گرچه بسیاری از ما آنان را نمی‌شناسیم و نامشان را هم شاید حتی نشنیده باشیم.
امروز، 22 آبان ماه، «سالِ» مردی است که عمری گمنام زیست، مثل همه استادان موسیقی نواحی ایران؛ شریف‌زاده تنها چند روز از گمنامی درآمد؛ و آن هم روزهایی بود که خبر مرگش در رسانه‌ها پیچید؛ و صدالبته که اگر فاش نمی‌شد ماجرای غسّال بودنش و جنجال‌های پیش‌آمده بر سر دادن و ندادن نشان درجه یک هنری به او، مرگش نیز نمی‌توانست او را دست‌کم برای چند روز از گمنامی درآورد؛ و چه غم بزرگی است این گمنامیِ در عین نامدار بودن.
استاد ابراهیم شریف‌زاده آوازخوان بزرگ موسیقی خراسان و باخرز است که سال‌ها در کنار یار دوتارنوازش، استاد روانشاد حسین سمندری، آواز خواند که از نغمه‌های ماندگارش می‌توان به «سرو خرامان» (سرو خرامان منی، ای رونق بستان من...)، «با دلبر رعنا» (با دلبر رعنا برسانید سلام از یار وفادار...) و «نوایی» (غمش در نهان‌خانه دل نشیند...) از آلبوم «خون پاش و نغمه ریز» اشاره کرد.
هوشنگ جاوید، مردی که عمری را صرف پژوهش و تحقیق در موسیقی محلی و مقامی و آیینی ایران کرده، به مناسبت نخستین سال درگذشت پیرِ آواز خراسان، از استاد شریف‌زاده گفته است.

** جریانی پنهان می‌خواهد موسیقی نواحی را به موزه بفرستد

هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی و آیینی ایران و استاد دانشگاه، نخستین دلیل گمنام ماندن و گمنام مردن استادان موسیقی نواحی، همچون محمدابراهیم شریف‌زاده را بی‌توجهی برخی از مسئولان می‌داند.
او در این‌باره معتقد است: به‌نظر می‌رسد جریانی پنهان دوست دارد که موسیقی ایران، به‌ویژه در جلوه‌های موسیقی دستگاهی و نیز موسیقی مناطق و نواحی‌اش، موزه‌یی شود و به جای آن جلوه‌های اجق‌وجق و نامأنوس خارجی و فرنگی روی کار آید و نمی‌دانم چرا این‌قدر اصرار به این ماجرا وجود دارد.
او ادامه می‌دهد: متأسفانه بعضی مسئولان فرهنگی و هنری ما آن‌قدر سرشان شلوغ شده که آدم‌هایی را که قهرمانانِ عرصه موسیقی ما هستند، فراموش می‌کنند و خود را بیشتر درگیر تصویب مقررات و قوانین کرده‌اند. افزون بر این، مسئله دیگر که به‌ نظر من بسیار هم بد است، کنسرت‌زدگی‌هایی است که پدید آمده و جشنواره‌زدگی‌هایی است که با آن روبرو هستیم. هر ارگان و اداره‌یی در هر جایی که دلش می‌خواهد جشنواره‌یی برگزار می‌کند؛ و در چنین شرایطی بعضی از مسئولان فرهنگی و هنری ما ضرورت‌های جامعه را آن‌طور که باید و شاید درنظر نمی‌گیرند.

** بسیاری از پژوهشگران ابراهیم شریف‌زاده را اصلاً قبول نداشتند

جاوید، برخی از اهالی موسیقی و پژوهشگران را نیز در قدرنادیدن استادانِ موسیقی محلی ایران مقصر می‌داند و می‌گوید: استاد شریف‌زاده تا وقتی که زنده بود، بسیاری از پژوهشگران ایشان را در مقام خواننده موسیقی بومی و محلی ما نمی‌پذیرفتند؛ زیرا معتقد بودند که کلاس ندارد! می‌گفتند سبک اجرایی شریف‌زاده با سبک رادیو و تلویزیونی نیز هم‌خوانی دارد و وی در تزئینات آوازی و تحریری خود از این سبک تقلید می‌کند. به همین دلیل شریف‌زاده را اصلاً جدّی نگاه نمی‌کردند. در حالی‌ که استاد شریف‌زاده ذهنش سرشار بود از تمام لحن‌های موسیقایی و آوازهای منطقه باخرز و تایباد.

** آواز شریف‌زاده، آواز اصیل بود

این استاد دانشگاه بر تسلط و چیرگی مرحوم استاد شریف‌زاده در موسیقی جنوب خراسان تأکید می‌کند و می‌گوید: شریف‌زاده موسیقی آوازی منطقه خود را به ‌خوبی در چند شکل مختلف می‌شناخت. هم الحان مذهبی را بسیار خوب می‌دانست و هم الحان موسیقی بزمی را و هم الحان موسیقی روایی را. ما در موسیقی ردیفی و دستگاهیمان برخی خواننده‌ها را داریم که چون صدایشان با ویلون یا با تار یا با سنتور بزرگ شده، شکل و درونمایگی آوازشان نیز به لحاظ شکلی نزدیک شده است به همان سازی که کنار آوازشان نواخته شده است. مثلاً یک استادی تار می‌زده و ردیف‌های آوازی را هم درس می‌داده، بسیاری از شاگردانش هم صدایشان به لحن تار نزدیک شده و از جنسیت آوازِ اصیل (آوازِ مطلق) دور افتاده است؛ اما استاد شریف‌زاده این‌طور نبود؛ او متخصص آواز بود و جنسیت آوازش، آواز اصیل بود. در جاهایی هم که از دوتار، به‌ویژه دوتارِ هفت‌پرده مرحوم استاد حسین سمندری، در کنار صدایش بهره می‌برد، برای این بود که این دوتار را به بدویت و اصالت آوازِ خود نزدیک می‌دانست.با وجود این، متأسفانه کم‌تر به سراغش می‌رفتند.

** استاد شریف‌زاده از چه ناراحت بود؟

شریف به سال‌ها همراهی و همدلی استاد شریف‌زاده با یار دیرینش، مرحوم استاد حسین سمندری (نوازنده چیره‌دست دوتار)‌، نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: این دو نفر یک عمر با هم زندگی کردند و واقعاً از وقتی که سمندری فوت کرد، شریف‌زاده هم خانه‌نشین شد. در اینکه شریف‌زاده یکی از استوانه‌های موسیقی جنوب خراسان و یکی از استادان اجراکننده درست الحان منطقه باخرز و تایباد بود، هیچ شکی نیست. ناراحتی شریف‌زاده هم از همین بود که زمانی از او تعریف بسیار کردند و به‌اصطلاح این‌سو و آن‌سو هنرش را به‌به و چه‌چه کردند، اما بعد به‌طورکلی کنارش گذاشتند و فراموشش کردند؛ و همه غصه این پیرمرد از همین بود که چرا باید برای او این اتفاق بیافتد.
جاوید همچنین می‌افزاید: شریف‌زاده در دو سال پایان عمر خود، به علت همین فکر و خیال‌هایی که آزارش می‌داد، دچار ناراحتی عصبی شده بود و اعتراض‌هایی کرد. من به دیدنش رفتم تا ناراحتی او و خانواده‌اش را جویا شوم. استاد همواره به یاد خدا بود و با آنکه زندگی بسامانی نداشت، اما گله و شکوه‌یی از وضع مالی‌ زندگی‌اش نداشت؛ او تنها از این غصه می‌خورد که چرا کسی به او سر نمی‌زند و مسئولان به سراغ او نمی‌روند. من به آقای طالبی (مدیر کل دفتر موسیقی) مشکلات معیشتی استاد شریف‌زاده را بازگو کردم، که آقای طالبی هم وامی پانزده میلیون تومانی برای خانواده استاد در نظرگرفت تا بتوانند خانه خود را تکمیل کنند. خانه که فراهم شد، استاد شریف‌زاده دیگر از نظر زندگی و معیشت، دغدغه‌یی نداشت و از آن عزت و احترامی که در خانواده می‌بایست می‌داشت، برخوردار بود و در اجتماع نیز صاحب احترام بود؛ اما از این ناراحت بود که چرا کسی سراغی از او نمی‌گیرد.

** مدیری که میراث‌دارِ شایسته استاد شد

این پژوهشگر موسیقی ایران از سرنوشت میراثِ موسیقایی استاد شریف‌زاده و شاگردانِ احتمالی‌اش نیز این‌گونه روایت می‌کند: استاد شریف‌زاده تا زمانی که زنده بود، آنچه را که وظیفه داشت، در اختیار جامعه خود گذاشته بود؛ تا حدّی که مدیر ارشاد شهرستان تایباد سبک و شیوه‌های آوازی آقای شریف‌زاده را مانند یک شاگرد خوب از او یادگرفت و به نوعی با همان شیوه و نزدیک به تونالیته صدای استاد، می‌خواند. اگر شما به منطقه باخرز و تایباد بروید، خواهید دید که شریف‌زاده تأثیر خود را در موسیقی منطقه گذاشته است. هر کس که می‌آمد این پیرمرد با روی باز به او آموزش می‌داد بی‌آنکه حتی یک ریال از وی طلب کند.
وی دوباره گریزی به چرایی مغفول واقع‌شدن امثال استاد شریف‌زاده می‌زند و می‌گوید: کم‌توجهی و کم‌کاری در حق شریف‌زاده از دو جهت بود؛ یکی از جهت مسئولان فرهنگی استانی که باید از وجود استادانی چون او بیش‌ترین استفاده را می‌کردند. اگر مسئولان به جای آنکه دائم به فکر برگزاری کنسرت‌های اجق‌وجق باشند (که اتفاقاً بعدها همان کنسرت‌ها کار به دست اهالی موسیقی در همه سطوح داد)، به هنرمندانی چون شریف‌زاده بها می‌دادند و اجراهای زیبای آنان را در اختیار جامعه قرار می‌داند، شاید موسیقی ما مشکلات کمتری می‌داشت.
جاوید ادامه می‌دهد: از جهت دیگر، متأسفانه هیچ‌گاه به‌طور جدّی به بحث شاگردپروری این استادانِ بزرگ نگاه نشده است. همچنین اصلاً به مکتب‌های ویژه این استادان فکر و توجه نشده؛ من، آقای محمدرضا درویشی و آقای رضا مهدوی و چند نفر دیگر سال‌ها پیش دنبال این موضوع رفتیم تا در هر استانی مکتب موسیقیِ آن منطقه ایجاد شود، اما چون حمایت نشدد، این اتفاق نیافتاد. بعدها نیز زمانی دست به این کار زدند که دیگر بسیاری از استادان موسیقی نواحی ما فوت کرده بودند. جالب اینکه بعد از همه کارهایی که ما کردیم، عده‌یی که تازه به دوران رسیده‌اند و تازه وارد این حیطه شده‌اند، مدعی‌اند که آنان بوده‌اند که تقاضای مکتب کرده‌اند و آنان بوده‌اند که طرح داده‌اند، که این بسیار جالب است!
آقای شریف‌زاده چهره هنری بسیار ارزشمند در بخش آواز در موسیقی جنوب خراسان و خراسان جنوبی بود که متأسفانه از میان ما رفت، بی‌آنکه آثار او جایی به شکل‌دقیق ثبت و ضبط شده باشد. حتی رسانه ملی نیز توجه جدّی به این‌گونه هنرمندان ندارد، در حالی که اکثر این هنرمندان، افرادی‌اند که با آغاز به کار رسانه، چه رادیو، چه تلویزیون، داوطلبانه با این رسانه‌ها همکاری کرده‌اند و هنر خود را در اختیار جامعه قرار داده‌اند، اما متأسفانه رسانه‌ها نیز هیچ‌گاه به این هنرمندان نگاه جدّی نداشته‌اند.

** اذانِ خاص پیرمرد باخرز

استاد ابراهیم شریف‌زاده، اذانی گفته که تا سال‌ها در باخرز از مناره‌های مساجد به‌ گوش می‌رسید؛ هوشنگ جاوید اذان استاد را این‌طور معرفی می‌کند: این اذان گرچه در شور (دستگاه شور) است، اما بیشتر در همان فضای الحان محلی و بومی منطقه اجرا شده که همین الحان بومی، ویژگی خاصی به آن داده است؛ درست مانند اینکه دوبیتی را یک بوشهری در مایه دشتی می‌خواند و یک گیلانی هم در مایه دشتی اجرا می‌کند، اما از نظر لحن، این دو دشتی با هم تفاوت‌هایی خواهد داشت. کار اذان استاد شریف‌زاده هم به همین شکل است؛ یعنی تزئینات تحریریی که در اذان ایجاد کرده، تحریرهای برگرفته از الحان بومی است، که موجب شده این اذان خاص جلوه کند.

** بی‌توجهی در حق استادان؛ از موسیقی‌دان فراملّی ایران تا استاد شریف‌زاده

جاوید امیدوار است همه به بزرگان و استادان موسیقی ایران بیشتر توجه کنند؛ او می‌گوید: متأسفانه می‌بینیم باوجود شعارهایی که داده می‌شود، برای بسیاری از بزرگان موسیقی ما حتی یادمان‌های سالانه نیز برگزار نمی‌شود. ما در موسیقیمان چهره‌های فراملّی فراوان داشته‌ایم، افرادی همچون دکتر داریوش صفوت یا دکتر محمدتقی مسعودیه؛ اینان از دنیا رفته‌اند. جامعه موسیقی اروپا دکتر مسعودیه را کاملاً قبول داشتند و مریدش بودند. زمانی که ایشان زنده بود، در غرب آسیا تک بود. او کسی بود که در خارج از ایران درس خوانده بود و وقتی به وطن بازگش، نرفت روی موسیقی‌های جاز یا پاپ منطقه و یا پاپ ایران کار کند و در عوض روی موسیقی تعزیه ایران پژوهش کرد. می‌خواهم بگویم متأسفانه به این آدم که یک چهره سرشناس بود و وجهه جهانی داشت، توجهی نشده که مثلاً بخواهند بزرگداشتی برایش برگزار کنند، آن‌وقت ما چه انتظاری داریم که به آقای ابراهیم شریف‌زاده که در ظاهر شهرت کمتری نسبت به دکتر مسعودیه دارد، توجه درخوری شود. فقط امیدوارم مدیران هنر و فرهنگ ما به هنرمندان بزرگ موسیقی ما بیشتر توجه کنند.

* در سال‌های اخیر فیلم مستند پرتره‌یی از زندگی استاد شریف‌زاده با عنوان «و نغمه ریز» به کارگردانی مسعود اسدی تهیه شده است.
برچسب ها: تدبیر24 ، آوازخوانی
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما:
نام:
ایمیل:
* نظر:
داغ ترین ها