خاندان شریف رسول خدا(ص) نیز سیره و سنت ایشان را تداوم بخشیدند و آن را به بخشی مهم از سنت اسلامی تبدیل کردند. همنشینی با محرومان و پرهیز از تجملات، از این طریق به بخشی از باورهای مسلمانان تبدیل شد.
بنا بر این گزارش، علمای مسلمان نیز بر تداوم این سنت پای فشردند و همواره به فقرای مادی در جامعه خود توجه داشته و از زندگی اشرافی پرهیز داشته اند. معروف است و مسلم که مثلاً علمایی چون غروی اصفهانی ـ که علامۀ محبوب روزگار خود بود ـ حتی از خرید بهترین سبزی ها و میوه ها پرهیز داشته اند تا دیگران هم بتوانند سبزی و میوۀ مرغوب به خانه ببرند. هنوز هم برخی از علما به نکاتی ازین دست توجه و اهتمام عملی دارند.
یا مشهور و جالب است که شیخ انصاری ـ که مرجع بی رقیب روزگار خود بود ـ ناهار دختر خود را با ناهار فقیرترین دانش آموزانِ مکتبهای آن عصر تنظیم می کرده و در جواب غر و لندهای او به خالی بودن نان، به او یادآوری می کرده که حواسش به همکلاسی های فقیرش باشد و هنوز هم هستند علمایی که بیش از ناهار فرزند خودشان، حواسشان به ناهار هم کلاسی های فرزندشان است.
اگر ساده زیستی، توجه و اهتمام به فقرا و نیز پرهیز از رفتارهای اشرافی را سیرۀ رسول خدا، ائمه اطهار و علمای راستین بدانیم، آنگاه ساختن کشتی مطلا و قرآن مطلا را چگونه باید ببینیم و تفسیر کنیم؟
بنا را بر این می گذاریم که هیچ بیکاری در کشورهای اسلامی وجود ندارد، هیچ کارگر و کارمندی هم زیر فقر نیست و در بیرون از جهان اسلام هم هیچ انسان محروم و فقیری نیست که به حکم «انسان» بودن و «انسانیت» به یاری مادی ما نیازمند باشد. و گیریم که هیچ کار فرهنگی یا هنری ضروری تر و مهم تری هم در جامعه اسلامی وجود ندارد که این قبیل هزینه ها برای آن صرف شود. قبول؛ آیا باز هم «قرآن مطلا» با سیره و سنت رسول توحید و عدالت ناسازگار نیست؟ آیا این حرکت در جهت خلاف حرکت آن بزرگوار به سوی جامعۀ توحیدی و عادلانه نیست؟
حالا اگر از آن فرض دست بکشیم و به جامعه و واقعیت های آن سری بزنیم، چه؟ گیریم که قرآن مطلا کار درستی است. آیا با توجه به وجود فقط صد خانوادۀ زیر فقر در جامعه، باز هم باید بر خلاف سیره رسول خدا و امیرمومنان ـ علیهما السلام ـ آنان را نادیده گرفت و به کاری از این دست پرداخت؟ در آن صورت، آیا قرآن مطلا با سیره و سنت رسول خدا(ص) سازگار است یا با سنت جاهلی که آن حضرت به مبارزه با آن پرداخت؟
خبر «قرآن مطلا» در روزهای اخیر، احساسات بسیاری را جریحه دار کرده و این می تواند آغازی باشد بر توجهی مبارک و نیز بازگشتی مبارک. شاید وسط دعواها و مناظرات بیهودۀ سیاسی ما برخی از اصول را فراموش کرده باشیم و یکی از این اصول، توجه به فقرا و محرومانی است که هر یک از ما می شناسیم. شاید باید یک بار دیگر به این توجه کنیم که هدایا و نذورات خود را چگونه صرف کنیم تا به سیرۀ ائمه(ع) نزدیکتر باشد.
آیا توجه عمومی به «قرآن مطلا»، می تواند توجه ما را به «عدالت اجتماعی» و «عدالت اقتصادی» بازگرداند؟ آیا این امر باعث می شود که ما از دعواهای بیهوده سیاسی بر سر میزها کمی دست بکشیم و کمی هم به فکر اصول اجتماعی اسلام باشیم؟