چیزی از آن زمان نگذشته ولی وضعیت کاملاً متفاوت شده. دیگر از آن میهمانیها و دورهمیها خبری نیست اما فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که هستند. به ثانیه نمیکشد که میتوانید دنیا را از وسیله جدیدی که خریدهاید خبردار کنید؛ عکسی از خانه، وسایلی که تازه خریدهاید، سفرهایی که رفتهاید، مراسمی که شرکت کردهاید... فیلم هم که جای خود دارد: «من و همسرم در میهمانی مدیر کارخانه، یهویی»، «من و عشقم در بازار شانزلیزه پاریس.»، «جاتون خالی میدان تقسیم استانبول.»
کافی است چرخی در اینستاگرام بزنید و ببینید آنهایی که غرق این فضا شدهاند چطور خودشان را در چشم بقیه فرو میکنند. چیزی هم به شب عید نمانده و کمکم عکسهای جدیدتر روی صفحهها بارگذاری میشود. بعضیها انگار سفر رفته باشند برای عکسی در اینستاگرام. سفری که میتواند همچون کشف و شهودی شاعرانه، تجربه یک زندگی نو باشد، در فیلمی موبایلی تمام میشود.
چرا بعضی از ما دوست داریم خصوصیترین لحظههای زندگی را مثل فیگور یک هنرپیشه تبلیغات با بقیه به اشتراک بگذاریم؟ آیا این رفتار نوعی فخرفروشی و خودستایی است؟ آیا برای پر کردن جای خالی چیزهای مهمتری در زندگی است که ما را به مرز افسردگی کشانده است؟ آیا این خود فضای مجازی نیست که ما را به این سمت و سو سوق میدهد؟
به گفته مصطفی آبروشن، عضو انجمن جامعهشناسی ایران، شبکههای اجتماعی مناسبات اخلاقی و عرفی ما را تحت تأثیر خود قرار داده است و این امکان را به کاربران داده که خودشان را با دیگران به اشتراک بگذارند و بر این اساس با دریافت لایک و کامنتهای تحسینبرانگیز، بر احساس دیده نشدن چیره شوند و تنهایی را کمتر احساس کنند.
فراگیر شدن سلفی در فضای مجازی، ما را با این واقعیت تلخ آشنا میکند که بشر بیش از تمام دورانها تنهایی در جمع را تجربه میکند. وقتی ما با یکدیگر و در کنار خانواده عکس میگیریم، نشان از حضور دیگرانی دارد که ما در کنار آنها هویت پیدا میکنیم اما افزایش رو به رشد عکسهای سلفی که فرد از خودش در اتاق یا مسافرت تفریحی میگیرد، صرفاً درجه تنهایی و تمنای دیده شدن در او را نشان میدهد. این افراد با این که با ظاهری همراه با غرور و القای شایستگی، ظاهر میشوند اما این نمایشهای غیر متعارف، کدهایی است که نشان از نیاز آنان به توجه و احترام دارد. در واقع شیوع و انتشار عکسهای سلفی در جامعه، نماد تنهایی انسان است که پر از تمنا برای دیده شدن و پسندیده جلوه کردن است تا خلأهای اجتماعی بودنش را جبران کند.»
بیشتر ما عضو همین شبکههای اجتماعی هستیم و کم و بیش در تلگرام و اینستاگرام فعالیم و عکس یا مطالبی از دلبستگیها و علایقمان را هم به اشتراک میگذاریم. آیا میتوان گفت که ما هم دچار تنهایی شدهایم؟
آبروشن کاربرانی را که در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی حضور فعالی دارند به دو گروه تقسیم میکند؛ آنهایی که به اشکال مختلف تلاش میکنند خود را خوشبخت جلوه دهند و دستهای که تنهایی و انزوا را به نمایش میگذارند.
وی در ادامه میافزاید: «کاربرانی که در شبکههایی همچون اینستاگرام نمادهایی از یک زندگی متقاعد کننده و موفق، از جمله حضور در رستورانهای مجلل، طبیعت رنگارنگ، گذران اوقات فراغت در مکانهای تودهپسند یا دلدادگیهای نمایشی را به گونهای فخرفروشانه به اشتراک میگذارند یا سلفیهایشان را با افراد مشهور و سلبریتیها منتشر میکنند، به دنبال کسب موفقیت هستند تا به ارزشهای خودشان بیفزایند.
گاهی نیز بر خلاف این گروه، کاربرانی را مشاهده میکنیم که با ژستهای روشنفکرانه و سمبلیک، تنهایی و انزوای خود را به نمایش میگذارند و به دیگران این گونه القا میکنند که بودنشان را نباید نادیده بگیرند. با دقت در تعاملات کاربران در فضای اینستاگرامی و سایر شبکههای اجتماعی درمییابیم که این اپلیکیشن عرصه بازنمایی تصاویر خوشگذرانیها یا به رخ کشیدن نداشتههای بزرگ و چهره مدیریت شدهای است که تنها در تصویر خلاصه میشود.
در اکثر تصاویری که به اشتراک گذاشته میشود کاربران یا سلبریتیهایی را میبینیم که شایستگی، سبک زندگی یا چهره ظاهری خودشان را با انواع پروتز و سولاریوم به شکلی تودهپسند تغییر میدهند و به نمایش میگذارند تا میل به دیده شدن را با افزایش لایک و کامنتهای تحسینبرانگیز ارضا کنند، از سوی دیگر عدهای از طبقات فرودستی که در محرومیت فرهنگی قرار دارند در این سناریو به عنوان طرفدار و فالوور ظاهر میشوند که وظیفه آنان جز لایک کردن و تحسین اینگونه نمایشگریها نیست.
شبکههای اجتماعی از جمله اینستاگرام تبلور تئوری «مصرف متظاهرانه» است که «تورستین وبلن» جامعهشناس و اقتصاددان آمریکایی به خوبی به آن پرداخته است. در واقع ما در عصری زندگی میکنیم که با سه مشخصه «مصرف اغراق شده»، «تنآسایی غلو شده» و «به رخ کشیدن فزاینده ثروتمندی» تعریف میشود. این متغیرها که در قالب الگوی رفتار در جامعه، معین شده مفاهیمی هستند که عدهای تحت آن میکوشند تا خود را در چشم دیگران برتر و متمایزتر نشان دهند.»
چیزی به عید نمانده و به قول یکی از دوستان باید هر روز در اینستاگرام عکسهای بعضیها را از سر اجبار ببینیم که از این کشور به آن کشور در رفت و آمدند و از عکس و فیلم گذاشتن هم خسته نمیشوند و ما هم به خاطر رودربایستی باید لایکی زیر عکسشان بزنیم که مبادا طرف ناراحت شود.
دکتر فاطمه منفردپویا روانشناسان اجتماعی، میگوید فرهنگ ایرانیها فرهنگی سنتی است و با آمدن شبکههای اجتماعی بین سنت و مدرنیته سرگردان مانده.
وی درباره تیپ آدمهایی که حضور پررنگی در فضای مجازی دارند، میگوید: «در فرهنگ شرقی رفتاری وجود دارد به نام «به رخ کشیدن» که درصد آن بین افراد مختلف متغیر است. این رفتار تا چند سال پیش شاید کمتر از حالا بود و در ارتباطات رو در رو رخ میداد ولی حالا این رفتار بسیار پررنگتر در فضای مجازی بخصوص شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام بروز کرده است.
کسانی که به صورت افراطگرانه از این فضا استفاده میکنند به دو تیپ تقسیمبندی میشوند؛ شخصیت خودشیفته و شخصیت نمایشی. در شخصیت خودشیفته فرد دارای زیربنای «خودکمبینی» است. این افراد سعی دارند با استفاده از هر شیوهای، تصاویری از فعالیتهایشان، از جمله لباس پوشیدن، غذا خوردن، مسافرت و... را به نمایش بگذارد. البته باید گفت که مطرح شدن در فضای مجازی و لایک و کامنتهایی که چنین شخصی میگیرد شاید او را از نظر روحی ارضا نکند و در میان همه لایکها به دنبال کسی باشد که او را لایک نکرده است. او از این مسأله به شدت احساس ناراحتی میکند و حتی برخیها کارشان به افسردگی میکشد. به عنوان مثال چندی پیش بیماری به من مراجعه کرد و گفت از این که یکی از اقوامش تعداد فالوورهایش از او بیشتر است احساس ناخوشایندی دارد و مدتی است که دچار افسردگی شده.
اما تیپ دوم به نسبت تیپ اول به دنبال تأیید اجتماعی نیست و معمولاً به دنبال اغواکنندگی است و میخواهد حضورش را در همه جا اثبات کند. این افراد میخواهند کانون توجه باشند؛ حالا این توجه مثبت باشد یا منفی برایشان تفاوتی نمیکند.»
قدیمندیمها که اینترنت نبود و تکنولوژی این همه پیشرفت نکرده بود، زندگیها آرامتر و بیحاشیهتر از حالا بود و اگر قرار بر فخرفروشی هم بود لااقل یک هفته طول میکشید که فامیلها دور هم جمع شوند تا بفهمند ساعت سیکو پنج قشنگی خریدهاید یا چند حلقه به النگوهایتان اضافه کردهاید. از این گذشته دل دو سه نفر میسوخت و تمام. اما حالا خریده و نخریده، به ثانیهای نمیکشد که میتوانید دل هزاران نفر را بسوزانید و خوشبختی خود را به اشتراک عموم بگذارید. آن هم نه فک و فامیل بلکه آدمهایی که یک بار هم از نزدیک ندیدهاید.»