دکتر مهرداد بهار نیز معتقد است که برگزاری این مراسم در شب چهارشنبه آخر سال شاید به دلیل عدد ۴ و معرف چهار فصل بوده است.
همچنین در پژوهشی که جواد انصافی- بازیگر و کارگردان تئاتر- در کتاب «چهارشنبه سوری» آورده، نیز آمده است: بعد از ورود اعراب به ایران چون در روزشماری آنها چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب میشد و ایرانیان اعتقاد داشتند هرگاه آتش روشن شود بیماری، فقر، بدبختی، ناکامی و همه بدیها و زشتیها محو میشود، چون از آثار وجودی ظلمت و اهریمن هستند، پس روشن کردن آتش به طور کنایه میتوانست راه پیدا کردن روشنی در دل و روح باشد که آثار اهریمنی و نامبارکی را از بین میبرد. به همین دلیل جشن سوری پایان سال را به شب آخرین چهارشنبه منتقل کردند تا با طلیعه سال نو، خوش و خرم و شادکام شوند.
عدهای از پژوهشگران جشن چهارشنبه سوری را یادگار گذر سیاوش از آتش برای اثبات بیگناهیاش دانستهاند. این مراسم عبور از آتش که بعدها به جشن و پریدن از روی آتش تبدیل شد، معروف به «وریا، ورنگه» یعنی آزمایش ایزدی بوده است. برخی معتقدند پس از آن که افراسیاب تورانی دستور کشتن سیاوش را داد، چون در آیین زرتشت مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نبود، بنابراین پارسیان زرتشتی در آخرین شبهای سال که بعدها آخرین چهارشنبه ملاک آن قرار گرفت، از روی آتش میگذشتند تا خاطره سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی خویش جاودان بماند.
چهارشنبه سوری در هر گوشه ایران با توجه به گوناگونی تنوع مراسم و چگونگی آداب آن نام ویژهای دارد. «سوری» به معنای سخن بسیار است. باور دیگر بر این است که از واژه پهلوی سوریک گرفته شده و به معنای سرخ است.
ایرانیان باستان نور را مظهر پاکی میدانستند و از زمانی که آن را شناختند به ارزش آن پی بردند و خواستند که ماندگار بماند. شاید این همان آتشی است که امروز در دل هر ایرانی مسلمان و غیر مسلمان روشن است تا هیچ پلیدی، سیاهی، جهل و ظلمت نتواند زمین را فرا بگیرد.
گل سوری همان گل سرخ «سور» به صورت ترکیبی است. «سورنا» یا «سرنا» همان ساز جشنهاست. سور دادن یعنی مهمانی دادن. در اصفهان قدیم به چهارشنبه سوری (چهارشنبه سرخی) گفته میشد و هنوز هم لنجانیها لفظ چهارشنبه سرخی را به کار میبرند. در بندرعباس «چهارشنبه آخر» و در مازندران «آخر چهارشنبه» در زبان لری، سمنانی و کردی نیز سور به معنای سرخ است و در گویش خضری که یکی از اصیلترین گویشهای ایرانی است «سور» یا «سُهر» سرخ، جشن و مهمانی معنی میدهد. در زبان اوستایی نیز معنای سور «جشن و مهمانی» است.
در اردبیل سه چهارشنبه را جشن میگرفتند: نخست، «توز» چهارشنبه یعنی توسی، دوم «کول» چهارشنبه یعنی خاکستر و سوم «گول» چهارشنبه یعنی چهارشنبه آتشین.
در گیلان به آن «گول گوله» میگفتند، یعنی آتش گل انداخته. در بیجار دو چهارشنبه آخر سال را جشن میگرفتند و در کردستان به آخرین چهارشنبه سال «کله جوار شمه» میگفتند. کله یعنی کوتاه و معنای آن یعنی توده کوچک آتش که پشت سر هم روشن شود.
مردم قروه نیز چهارشنبه آخر سال را بربامها آتش روشن میکردند و به چهارشنبه آخر سال «کولی» میگفتند. در گیلان این رسم به «گوله گوله چهارشنبه» معروف است که ترکیبی از چهارشنبه به علاوه کلمه «سور» به معنی سرخ و یا «گول» که تلفظ گیلکی «گل» است به مفهوم گلهای آتش سوری یا سرخی و گرمی فضا هم معنی شده است. به عبارتی باید پوسته سرد زمستان را شکافت و از لانه بیرون زد و خواب زمستانی را کنار گذارد و نوید بهار و کشت و زرع داد. سوری در نقطه مقابل سرما و نوید رخت بر بستن زمستان است.
مردم تات زبان تاکستان به چهارشنبه سوری کله سوری «کله چهارشنبه» میگویند که کله همان سرخی معنا میدهد و این روز را روز بدرود و خداحافظی با سال میدانند که گذشته و به استقبال سال جدید میروند.
سوری به معنی سرخ و سرخی است. تسریع گرمای فضا و آسمان و جهان جادویی یا آیینی به همین منظور است. ضمن اینکه ما هم از جهان زمستانی خود بیرون می آییم، سرخی دلیل انرژی و تحرک است. پس از جشن سوری باید بتوانیم بیرون بیاییم، روی زمین کار کنیم و خواب زمستانی را کنار بگذاریم.
برخی معتقدند جشن آتش نوعی دعا برای دفع شیاطین است و با روشن کردن آتش باید به کمک نیروی آفتاب بشتابند و او را از خمودگی فصل سرما بیرون آورند تا نعمت زمین را فراوانتر سازند. روشن کردن آتش نماد گرم کردن جهان و زدودن سرما و بدی از تن، روح و روان است و برپایی آتش برای پاکیزگی و تطهیر و حتی پاکیزگی و تصفیه هوا بوده است.
گفته میشود آتش، مشخصه اقوام آریایی است؛ چرا که این شعله سوزان فروزان و فروغ تابناک که سرما، هراس، تاریکی و ترس را میزداید و گرمی و آرامش و روشنایی میبخشد، واسطه فیض میان اهورامزدا و بندگان است و نشان دینی و ملی آریایی دارد.