دیوانسالاری، نابودی منابع آب کشور را به گردن خودکفایی کشاورزی و کشاورزان میاندازد. آیا این واقعیت دارد؟
تدبیر24 :فاطمه ظفرنژاد - امروز دیگر کمتر دشت، رود، دریاچه و تالاب در کشور وجود دارد که از اثرات ٥٦٢ سد ساختهشده و ١٠٧ سد در دست ساخت، از سوی مهندسی تهاجمی آسیب ندیده باشد. فرونشست زمین در اثر افت سفرههای زیرزمینی، بخشی از اثرات مدیریت ناسازگار منابع آب است. صدها رودخانه مهم کشور و نیز دریاچههای ارومیه، بختگان، تشک، کمجان و... تالابهای گاوخونی، جازموریان، شادگان، انزلی و... با سدسازی خشکیدهاند یا آسیب جدی دیدهاند. غبار برخاسته از تالابهای خشکیده، سلامت مردم را به خطر میاندازد، کشتزارها را نابود و شهرها و کارخانهها را تعطیل میکند.
آبوهوا: سالانه نزدیک به ١٠ میلیارد مترمکعب آب کمیاب کشور از مخزن سدها تبخیر میشود و سدسازان آن را به حساب آبوهوا و خشکسالی یا کشاورزان میگذارند. خشکسالی و ترسالی، بخشی از چرخه آب در هر سرزمین است، اما هرگز همه تالابها و دریاچهها را نمیخشکاند. بررسیهای زمینشناسی میگویند دستکم در ٣٠٠هزار سال گذشته، ارومیه خشک نشده است. اما خشکاندن آن با مهندسی تهاجمی، دو درجه دمای منطقه را افزایش داده است. تغییرات آبوهوایی نه معلول دستکاریهای ژرفاندیشیشده است و نه علت خشکیدن دریاچهها. کارگزاران صورتمسئله را پاک میکنند. زمین گرم شده اما چرخه آب در کره زمین و کمابیش در فلات ایران ثابت است. برف و باران جایشان عوض میشود، توزیع بارندگی تغییراتی میکند، اما نمیتواند به خشکیدن همه پیکرههای آبی ما بینجامد.
سدهایی به نام کشاورزی: دیوانسالاری، نابودی منابع آب کشور را به گردن خودکفایی کشاورزی و کشاورزان میاندازد. آیا این واقعیت دارد؟ در دفتر فنی آب، در پرونده همه سدها توسعه کشاورزی هدف نخست بود اما مستندات درستی از این هدف پیدا نمیشد. اراضی پاییندست سد زایندهرود با مادیهای طراحیشده در دوره صفوی، بهخوبی آبیاری میشد. سد حنای اصفهان حتی پس از آبگیری اراضی کشاورزیاش، پیدا نشد اما به نام کشاورزی مصوبه گرفته بود. همه اراضی پایین دست سدهای تجن و البرز برنجکاری و باغ بود اما به نام توسعه کشاورزی مصوب شدند. اگر باورش سخت است، بروید هماکنون صدهزار هکتار شالیکاری پاییندست سد شفارود و اسناد مشاورش که همه زمینهای آبی پاییندست را به نام اراضی توسعه سد معرفی کرده، ببینید. کشاورزان میگویند ما به این سد نیاز نداریم، اما شرکتهای کارفرما، مشاور، حفاری، پیمانکار، ناظر، عامل چهارم و... میگویند شما نمیفهمید، به این سد نیاز دارید. ١٦٠ سد حوضه پرباران دریای مازندران مصوبه کشاورزی دارند اما خودکفایی کشاورزی بهانهای بیش نبود. سد زرینهرود زمینهای آبی پاییندست را زهدار کرد.
حوضه ارومیه نهتنها کشتهای آبی بومسازگار که کشت دیم بسیار خوبی داشت. انگور، غلات و حبوبات دیم آن معروف بودند. اینک غبار نمک کشتزارها را نابود میکند. کشاورزان میگویند سدسازی، دریاچه را خشکانده و کشاورزی را مختل کرده است. ٥٦ سد ساخته شده و ٩ سد دردست ساخت به نام کشاورزی و به کام شرکتهای بخش آب، ساخته شدهاند. حقیقت این است که سدها اگر از اراضی کشاورزی کشور کم نکرده باشند، بر آن نیفزودهاند.
سدهای شرب: از سد کرج تا زرینهرود و زایندهرود تا همین ماملو، درواقع بیشتر سدهای ما برای تأمین شرب و توسعه ناموزون شهرها و مصارف صنعتی ساخته شدهاند. سالانه دو میلیاردمترمکعب آب رودخانههای بسیار مهم کشور در پنج، شش سد ذخیره و به تهران فرستاده میشود. این سدها نهتنها برای کشاورزان نبودند که خشکیدن کشت و باغ و چاههای آنان را در پی داشتند. سازندگان سد شفارود نیاز اندک رضوانشهر و پرهسر برای شرب را بهانه میکنند؛ نیازی که با یکی، دو چاه یا با روش گردآوری سنتی باران (آببندان) یا گردآوری باران در بالای ساختمانها در ناحیهای که تا دو متر بارندگی سالانه دارد، بهسادگی و به گونه کوچک و محلی تأمینپذیر است. آب زیرزمینی برای شرب، بهتر و سالمتر است. یافتههای جهان نیز نشان میدهد سدها به فاضلابهای بالادست، جسد جانوران و انسانهایی که در آن غرق میشوند، آلودهاند. آب شرب نیاز کمی است که یک قنات، بسیار بهتر پاسخگوی آن است، اما مهندسی تهاجمی و پرنخوت میگوید شما به سد نیاز دارید.
ریشهها: شهابالدین یحیی سهروردی (٥٧٨-٥٤٩ ق) با نگاشتن رساله «عقل سرخ» بیان پنجهزار سال اندیشه به معانی را به باغ قصه گفتوگوی پرندگان میکشاند و به دوگونه عقل اشاره میکند: عقل معمولی و عقل سرخ. عقل سرخ فراتر از عقل معمولی یا عقل زراندیش است. عقل معمولی جزءنگر و مصلحتاندیش است، اما عقل سرخ غایت معرفتی است معناگرا که جامعنگری، فرانگری و به غیرخویشاندیشیدن، بخش جدانشدنی آن به شمار میروند. این نگرش در سراسر تمدن کهن ایرانی و اسلامی، دانش و فناوری را با معرفت گره زد و سدههای طولانی حکمرانی را تحت تأثیر قرار داد. این بینش نرمخو، جز مهندسی نرم بر طبیعت روانمیداشت.
ابوبکر محمدحسن حاسب کرجی متوفی به سال ٤١٠ هجری، در کتاب «استخراج آبهای پنهان» خود مینویسد: «من حرفهای را پرفایدهتر از استخراج آبهای پنهان نمیدانم، زیرا به کمک این کار زمین آبادان میگردد و زندگی مردم سامان میپذیرد و سود فراوان بهدست میآید. پس این کتاب را با تعریف زمین و کیفیت آفرینش آن و چگونگی وضعیتش در جهان هستی آغاز میکنم. زمین با همه کوهها و دشتها و پستیها و بلندیهایش، کروی شکل است. خدا آن را مرکز عالم قرار داده است که تا ابد به گرد آن مرکز میگردد». او شش سده پیش از گالیله و نیوتن، بهروشنی از کرویبودن زمین و گردش آن به دور خود و نیز از قانون جاذبه عمومی زمین، در کتابش سخن گفته است. کرجی با اشراف بر دانش بوم سازگار، قناتها را بهترین روش تأمین آب خواند. ازاینرو، ایرانیان که سازندگان نخستین سدهای قوسی و بلند در جهان بودند، آن را از رویکرد اصلی مدیریت آب سرزمین کنار گذاشتند و قناتها را گسترش دادند. تأسیس دانشگاه در ایران، دانش بومی و درخشان این سرزمین در مدیریت آب، معماری، شهرسازی، پزشکی، شیمی، دانش فلزات، ستارهشناسی و... را دستکم گرفت. ترجمه و تدریس کتابهای دیگران، دانش ناسازگار با بوم شناخت را گسترش داد.
پولسالاری: حکمرانی طلا، در قرن شانزدهم میلادی در اسپانیا و پرتغال و سپس در سراسر اروپا گسترش یافت و در قرن هجدهم مصادف شد با تغییرات ماهوی در سامانه علم بشری و گرایش به غلبه قهرآمیز بر طبیعت و حکمرانی مدرن را بنا نهاد. پزشکی و مهندسی تهاجمی نیز گسترش یافت. رساله پژوهشی «رشد اقتصادی را متوقف کنید» که دانشگاه ماساچوست به سفارش کلوب رم در دهه ١٩٦٠ انتشار داد، خواستار توقف تمرکز دولتها بر رشد اقتصادی بهمثابه پیشرفت شد؛ رشدی که غارت منابع طبیعی متعلق به جوامع بومی مولد را، هزینه و خطری برای کره زمین نمیداند.
مدیریت نابومی منابع طبیعی: مهندسی نرم، بوم سازگار و فرانگر ایرانی، از دهه ١٣٣٠ به تقلید از یک الگوی توسعه نابومی، به مهندسی خشن و تهاجمی علیه طبیعت بدل شد. سدسازی آغاز شد. کلانشهرهای مصرف زده جای باغشهرهای بوم سازگار و ساختمانسازیهای ناسازگار جای معماری بومی و زیبای ایرانی را گرفت. تهران، ٥٠٠ قنات داشت که بهخوبی آب مورد نیاز شرب و باغات و کشتزارهای اطرافش را تأمین میکرد. انتقال آب با سدسازی، سبب شد تهران بیش از توان اکولوژیک از جمعیت پرشود. در دهه ٤٠ اصلاحات ارضی، ضربه سنگینی به دانش بومی مدیریت آب و کشاورزی وارد کرد. آب و منابع طبیعی، از مدیریت نرم، سازگار و حفاظتیِ جوامع بومی مولد بیرون آمد تا دولتها با تصمیمگیری از بالا به پایین مغایر با بوم شناخت سرزمین، ساختوساز و بهرهبرداری متمرکز از آبخیزها، دشتها و جنگلها را قانونی کنند. درحالیکه سدسازی به سبب تبخیر شدید و ناکارآمدی در فلات ایران (شهداد لوت گرمترین نقطه زمین)، سدههای طولانی، از رویکرد اصلی مدیریت آب ما حذف شده بود.
راهکارها: انتشار ابلاغیه سیاستهای کلی محیط زیست، چند پیامد بسیار مهم داشت. مهمترینش بند نخست است: «مدیریت جامع، هماهنگ و نظاممند منابع حیاتی (از قبیل هوا، آب، خاک و تنوع زیستی)، مبتنیبر توان و پایداری زیستبوم بهویژه با افزایش ظرفیتها و توانمندیهای حقوقی و ساختاری مناسب همراه با رویکرد مشارکت مردم». تفکیک مدیریت منابع آب از مدیریت برق، موجب توقف ساخت برقابیها میشود که در اقلیم ایران، پر پیامدترین و پرهزینهترین روش تولید برق هستند. آن هم در کشوری که از برق خورشیدی بدون پیامد میتوان بهرهگیری کرد. اگر چهار دهه پیش، هزینه تنها یک سد را به گسترش خورشیدیهای کوچک اختصاص داده بودیم، امروز سراسر ایران را فراگرفته بود. بخش برق، با حذف ساخت برقابی به وزارت نفت واگذار و در بلندمدت با گسترش خورشیدیهای کوچک بر بالای هر ساختمان، از وظایف دیوانی دولت حذف میشود. آلمان صنعتی و ابری، ٣٠درصد برقش را از خورشیدیها تأمین میکند؛ پس ما میتوانیم همه برقمان را از خورشید بگیریم. احیای دانش بومی با پیشینه هزارانساله بهرهبرداری پایدار از منابع طبیعی، توجه به مفاد دستور ٢١ و بیانیه حقوق جوامع بومی سازمان ملل و انتقال مدیریت منابع آب با حذف مهندسی تهاجمی، به جهادکشاورزی با بیشترین رابطه با کشاورزان بومی مولد، ضرورت روز است. بازگردانی حقابهها به جوامع بومی مولد امنیت خوراک، مدیریت منابع آب را از وظایف دیوانی حذف میکند. کار دولت، باید پایش امنیت ملی، امنیت خوراک، سلامت و عدالت باشد. تجربه تلخ ما نشان داد که وزارتخانههای فربه و تخصیص اعتبار کلان به آنها، به چه فجایعی میانجامد.
منبع:روزنامه شرق