نشست ادبی «شگردهای زبانی جویس:«تفسیری بر اولیس» برگزار شد.
تدبیر24: در این نشست سیدمحمد برفر، نویسنده، مترجم و عضو هیأت علمی جهاددانشگاهی فارس، با اشاره به اینکه دهه دوم و سوم قرن بیستم را باید دهههای آفرینش برجستهترین آثار تاریخ ادبیات معاصر جهان نامید، اظهار کرد: شعر بلند «سرزمین هرز» تی اس الیوت، «به سوی فانوس دریایی» ویرجینیا وولف، «دلباخته لیدی چترلی» دی اچ لارنس و سرانجام، «اولیس» و «شب زندهداری فینگانها»ی جویس از آثار شاخصی هستند که چهره ادبیات دهههای آغازین قرن بیستم را متحول ساختند.
وی افزود: از ویژگیهای آثار یادشده، یکی نوآوریهای تکنیکی آنهاست که فصل متمایزی را در تاریخ ادبیات غرب رقم میزند.
این منتقد ادبیات و سینما ادامه داد: در میان این آثار، «اولیس» و «دلباخته لیدی چترلی» به دلیل تابوشکنیهای خود بیش از همه چالشبرانگیز بودند. هرچند واپسین اثر لارنس، به هیچ عنوان عمق و ژرفای «اولیس» را ندارد.
برفر ضمن بیان خلاصهای از دو کتاب، افزود: کنستانس (کانی) – شخصیت زنِ محوری دلباختهی لیدی چترلی - را شاید از یک نظر بتوان با مالی بلوم _ شخصیت زن اولیس _ مقایسه کرد، هردو زن به جستوجوی رهاییاند و هر دو در آتش شوری درونی میسوزند و ما رهایی آنان را در پایان دو کتاب به دو شیوه متفاوت میبینیم. کانی، ملک اشرافی شوهرش، سر کلیفورد، را در راگبی هال ترک میگوید تا به همراه شکاربان همسرش، ملورز، زندگی جدیدی را آغاز کند و مالی خود را در اپیزود نهایی کتاب (پنلوپ) به دست جریان خودانگیخته ذهنش میسپرد. اما تفاوت در اینجاست که مالی در پایان این مکاشفه به سوی شوهرش، لئوپولد بلوم، بازمیگردد، چرا که بلوم تنها مردی است که زیر و بم شخصیت مالی را به خوبی میشناسد و تکگفتار درونی مالی نیز با خاطره او از نخستین رابطه عاشقانهاش با بلوم به پایان میرسد.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: اما تفاوت عمده در اینجاست که در رمان جویس، با توجه به ساختار پیچیده و چندلایه آن، مالی شمایلی اسطورهیی مییابد؛ الهه زمین و به گونهای کهنالگوی زنانگی. خصلتی که کانی از آن بیبهره است. خلاصه آن که معشوق لیدی چترلی در نهایت مرثیهای میشود بر انگلستان کهن و زندگی شبانی که صنعت رفته رفته آن را به تاراج برده و اولیس شعر بلند منثوری در رثای نوع بشر.
عضو هیأت علمی جهاددانشگاهی فارس با اشاره به اینکه «اولیس» پس از «شب زندهداری فینگانها» پیچیدهترین رمان تاریخ ادبیات جهان است، گفت: سایهروشنهای زبانی و بازیهای نفسگیر «اولیس» را نیز چون «شب زندهداری فینگانها» اثری دیریاب و دستگُریز میکند. البته در بیداری فینگانها، به دلیل آنکه ماهیتا کتاب خواب و رؤیاست، این بازیهای زبانی به اوج خود میرسد.
او تأکید کرد: به کارگیری زبان ناخودآگاه و ارجاع مکرر به اساطیر و متون ادبی البته در هر دو اثر کارکرد دارد.
برفر با اشاره به اینکه «اولیس» صرفا نقیضهای بر «اودیسه» هومر نیست و پسزمینههای ادبی دیگری نیز دارد، گفت: کمدی الهی دانته، بخش دوزخ (Inferno)، هملت شکسپیر، لیسیداس میلتون و حتا شعری از ویلیام بلیک را میتوان از جمله الهامات ادبی جویس در آفرینش اولیس دانست.
او با اشاره به این که اولیس با توجه به نظریه باختین، یک رُمان چندصدایی (Polyphonic) است، افزود: جویس در روایت این رمان غبطهبرانگیز تکنیکهای هنرمندانه زیادی را به خدمت گرفته که یکی از آنها فوگ (Fugue) است که بویژه با استفاده از فُرم موسیقی باخ در اپیزود «سیرن»ها کاملا مشهود است.
این مترجم با ذکر اینکه وسوسه آفرینش «شب زندهداری فینگانها»، واپسین اثر جویس، از همان زمان کار روی اولیس، جویس را درگیر کرده بود، گفت: جویس 14 سال را مصروف آفرینش اثر خود کرد و سرانجام در 1939 آن را به دست چاپ سپرد؛ اثری که در آن تاریخ، اسطوره و ادبیات به هم آمیخته است.
او ادامه داد: «شب زندهداری فینگانها» روایت فردی نروژی یا نروژیتبار موسوم به ارویکر است که در دابلین زندگی میکند. او ازدواج کرده و دارای دو فرزند است. محبوبه ارویکر، آنالیویا پلورابل، در عین حال هم ایزولده است، هم رود لیفی و هم حوا؛ همچنان که خود ارویکر را میتوان تمثیلی از آدم دانست.
برفر افزود: یکی از فصولی که جویس به شدت به آن میبالید، فصل «آنالیویا پلورابل» است که پیش از درآمدن کتاب از چاپ، جداگانه نیز منتشر شده بود. این فصل یک قطعه شاعرانه بلند است که بُنیاد آن بر گفتوگو نهاده شده است: گفتوگوی دو زن رختشوی که کنار رود لیفی نشستهاند و در همان حال که لباسهای شخصیتهای اصلی داستان (ارویکر و آنالیویا) را میشویند، درباره آنها شایعه میپراکنند. تدریجا که هوا تاریک میشود، چشمانداز اطراف محو میشود و دو زن به زحمت قادر به تشخیص پیرامون خود میشوند. با فرارسیدن شب، باد نیز شروع به وزیدن میکند و زوزه آن گفتوگوی دو زن را نامفهوم و نامفهومتر میکند. در نهایت، دو رختشو خود بخشی از چشمانداز میشوند؛ یکی سنگ و دیگری درخت نارون.
او افزود: در پایان این فصل (فصل هشتم از کتاب نخست)، دو زن رختشو داستان شم و شاون (پسران ارویکر) را روایت میکنند و به این طریق وارد کتاب دوم میشویم که داستان شم و شاون است.
با توجه به گستردگی بحث، ادامه این گفتار به جلسه آینده انجمن موکول شد که قرار است بخشهایی از اولیس و تفسیر این کتاب، توسط محمد برفر خوانده و ترجمه همزمان شود.
این نشست به همت معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی فارس و انجمن داستان حوزه هنری استان در محل حوزه برگزار شد.