اخم ها را در هم کرده اي و خيابان را بدون توجه به اطراف طي ميکني. تمام دغدغه هايت، همان لحظه به تو هجوم ميآورد. در فکر فرار از تمامي آنها هستي. اما... يک لحظه مکث ميکني. ذهنت خالي ميشود از هر آنچه تو را مشوش ميکند. نزديک تر ميروي، خود را پايين استيج تصور ميکني. اينجا جايي است که تو رايگان ميتواني کنسرتي را ببيني. ياد اين جمله از فيثاغورث ميافتي که کواکب و افلاک داراي صدا و نوا و نغمه اند و اصول موسيقي بر اساس همين نغمات گرفته شده است. کنارشان مينشيني... هراسان تو را نگاه ميکنند. اما...
کد خبر: ۴۵۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۱