صحبت کردن در مورد شجاعت خیلی آسان تر از انجام دادنش است. برای شجاع بودن باید بر چند نیاز درونی غلبه کنید و دیگر نخواهید که به هیچ قیمتی خود را از ناراحتی و احتمال از دست دادن چیزها و افراد باارزش زندگی مصون بدارید. البته کمی جای تعجب دارد که بسیاری از افراد در تمام طول زندگی شان با خجالت و ترس زندگی می کنند و بعدها، وقتی به گذشته می نگرند، چیزی جز حسرت برایشان باقی نمی ماند.
اما نکته اینجاست که هیچ کس با مصونیت نسبت به ترس به دنیا نیامده است و همه ما آن را به نوعی و در زمانی تجربه کرده ایم. بنابراین شجاعت ویژگی ای ذاتی نیست، بلکه مهارتی اکتسابی به حساب می آید و مانند هر مهارت دیگری می تواند تقویت شود. همان طور که به باشگاه می روید و عضلاتتان را تقویت می کنید، می توانید شجاعت را نیز آنقدر تمرین کنید تا برایتان به یک عادت تبدیل شود. اگر نمی دانید باید از کجا شروع کنید، به موارد زیر توجه کنید تا به تدریج عضله شجاعتتان را قوی و قوی تر کنید.
1. هدف شجاعانه ای داشته باشید.
آنقدر که انسان به دلیل ترس شکست خورده، به خاطر شجاعت مغلوب نشده است.
بنابراین اگر حیطه ای در زندگی تان وجود دارد که هنوز تصمیمی برایش نگرفته
اید، هدفی شجاعانه در سر بپرورانید (حتی اگر در حال حاضر این هدف باعث
ترستان شود!) اهدافی مانند دو برابر کردن درآمد طی دو سال آینده یا شرکت در
دو ماراتن. بیشتر مردم خود را دست کم می گیرند و هیچ گاه متوجه نمی شوند
که چه قابلیت هایی دارند. از این دسته از افراد نباشید. قبل از اینکه دست
به کارهای بزرگ بزنید، باید بزرگ فکر کنید.
2. به چیزهای خوبی و دلگرم کنننده پاسخ منفی بدهید.
اینکه طی روز خود را حسابی پرمشغله نگه دارید، کار آسانی است. اما سوال
این جاست که این مشغله هایتان چه هستند؟ اگر به پیشنهادها، دعوت ها و
موقعیت های خوب پاسخ مثبت می دهید، احتمالا موقعیت های عالی بی شماری را که
در مسیرتان قرار گرفته اند، نادیده می گیرید. آیا پاسخ منفی دادن به آن
پیشنهادها خوب باعث ناراحتی افرادی می شود؟ بله، حتما. اما ناراحتی آنها
بهتر از این است که در آینده از خود ناامید شوید. گاهی اوقات باید به
چیزهای خوب پاسخ منفی بدهید تا به چیزهای عالی دست یابید.
3. آنچه می خواهید را تقاضا کنید.
اگر متوجه شده اید که از به دست آوردن چیزهایی که می خواهید یا آرزو دارید
ناامید شده اید، این را نیز در نظر بگیرید که ممکن است اصلا تقاضایشان
نکرده باشید. مردم نمی توانند ذهن شما را بخوانند و اگر از آنها توقع داشته
باشید که بدانند شما چه چیزی می خواهید، ممکن است در نهایت باعث رنجش و
ناامیدی شما از آنها شود. اگر چیز به خصوصی است که مایل هستید آن را داشته
باشید، باید آن را بخواهید. واقعا می گویم، مگر قرار است چه چیزی را از دست
بدهید؟ حتی اگر پاسخ منفی بشنوید، حداقل می دانید که کجای کار هستید.
4. بگویید که متاسف هستید.
شما کامل نیستید. اشتباه می کنید. گاهی اوقات غرور، عدم امنیت درونی یا
حتی حسادت ممکن است بر شما غلبه کنند. همان طور که همه دچار این مشکلات می
شوند. زمانی که این اتفاق رخ داد، آنقدر دل و جرات داشته باشید که بپذیرید و
عذرخواهی کنید. حتی اگر کار اشتباهی که انجام داده اید، از روی عمد نبوده
باشد، باز هم بهتر است به خاطرش پوزش بخواهید و به این شکل روابط مستحکم
تری را با دیگران ایجاد کنید.
5. حتی اگر مردد هستید، مصمم عمل کنید.
اغلب ترس از تصمیم گیری اشتباه باعث می شود که مردم نتوانند اصلا تصمیمی بگیرند. اگرچه ممکن است عدم تصمیم گیری در کوتاه مدت به شما احساس امنیت ببخشد، اما در درازمدت متوجه خواهیدشد که موفقیت، کسب و کار، روابط، امور مالی و آرامش خیالتان را به آن حس زودگذر امنیت فروخته اید. پس چند لحظه وقت بگذارید، در سکوت بنشینید و به ندای درونی تان گوش دهید که به بهترین شکل ممکن شما را در تصمیم گیری راهنمایی می کند. زندگی زمانی به شما پاداش می دهد که حرکتی کنید، نه این که مردد باقی بمانید.
تصمیم بگیرید نترسید و روی صندلی اول ترن هوایی بنشینید. اجازه دهید ترس برتان دارد، اما در عوض متوجه شوید که چقدر توانا و شجاع هستید. امروز دست به کار شوید و با انجام دادن یکی از این کارها از منطقه آسایش خود خارج شوید. فردا دوباره این کار را انجام دهید. هر بار که بترسید اما کاری شجاعانه انجام دهید، از قدرت ترس می کاهید و به قدرت خودتان اضافه می کنید.