شهردار سابق تهران، امروز چه در اذهان عمومی مردم و چه در طیفهای مختلف سیاسی به ویژه اصولگرایان به عنوان یک نیروی سیاسی تمام شده به حساب میآید و هیچگونه آینده و جایگاه سیاسی را در چه در میان اصولگرایان چه خارج از محدوده این طیف نمیتوان برای او متصور شد.
تدبیر24»بخشی از این سرنوشت بدان جهت است که که آقای محمدباقر قالیباف اساسا از همان ابتدا فردی دارای اندیشه و تفکر سیاسی نبوده و نباید فراموش کرد که وی در ابتدا تحت لوای یک نیروی نظامی به سیاست ورود پیدا کرد. اگر کمی دقت داشته باشیم متوجه آن خواهیم شد که در تمامی انتخابات ریاستجمهوری که با حضور ایشان همراه شده هیچگاه یک تفکر و اندیشه جدید و خاصه را با خود وارد جریان انتخابات نکرده بلکه عمده توانشان در رقابت اولا منابع کلان مالی در اختیار و بعد از آن ویژگیها و خصوصیات ظاهری، خاصه سیما و رنگهای چشمانشان مورد توجه بیشتری قرار گرفته، در غیر این صورت هیچگاه فکر و اندیشه سیاسی مشخصی را در رقابتهای انتخاباتی دنبال نکردند. به همین دلیل بنده بر این باورم که آقای قالیباف به عنوان یک نیروی سیاسی، مانند گذشته، در آینده هم جایگاهی در میان اصولگرایان نخواهند داشت. شاید تنها نقطه قابل اتکای ایشان برای بقا در صحنه سیاسی کارکرد ایشان به عنوان یک نیروی اجرایی موفق اصولگرا باشد که پر واضح است از این بابت هم عملکرد دوازدهساله آقای قالیباف و حقایق و افشاگریهایی که در رابطه با دوره مدیریت وی هر روزه در حال مطرح شدن است، نشاندهنده عدم کامیابی او به عنوان یک نیروی اجرابی کارآمد است. حتی اگر این فرض را در نظر گرفته که تنها بخش کمی از اتهامات وارد شده توسط اشخاصی همچون دکتر حافظی و شورای شهر فعلی تهران در رابطه با عملکرد آقای قالیباف من جمله عقد قراردادهایی غیر شفاف در زمان تصدی وی، حجم بالای استخدامهای بیضابطه و بدهی هنگفت شهرداری به دولت و بخش خصوصی صادق باشد، دراین صورت نمیتوان نمره قابل قبولی به عملکرد او به عنوان شهردار تهران داد. حتی اگر کلیه این اتهامات وارده را هم بیپایه و غیر قابل اثبات بدانیم کافی است نگاهی اجمالی به ظاهر شهر تهران انداخته و آن را با یک دهه پیش از آن قیاس کنیم. شهری که امروزه تبدیل به جنگلی مملو از آسمانخراشها شده که بدون استاندارد و ضابطهای بالا رفتهاند؛ شهری خالی از آرامش و با کاهش فزاینده فضای سبز. مجموع این ویژگیها به هیچوجه نشاندهنده مدیریتی موفق بر اساس اصل توسعه پایدار و همه جانبه را نمیدهد. در نتیجه امروزه دیگر کارکرد آقای قالیباف به عنوان یک نیروی اجرایی موفق نیز پایان یافته است. این در حالی است که درتمامی این مخاطرات یاد شده در طی این دوازده سال ما شاهد هیچگونه انتقاد جدی از نهادهایی همچون صدا و سیما یا تریبونهای نماز جمعه و غیره ازآقای قالیباف نبودیم که شاید همسو بودن ایشان با اینگونه نهادها مانع از بیان صریح و شفاف برخی انتقادها و کاستیها شده باشد اما آنچه مشخص است اینکه آقای قالیباف امروز چه در میان اذهان عمومی جامعه و چه درمیان اصولگرایان و دیگر طیفهای سیاسی به عنوان یک نیروی سیاسی و اجرایی پایان یافته است و نمیتوان برای او آیندهای مشخص متصور بود.
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه