گزیده این گفتوگو را با هم میخوانیم:
- من دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم. سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده فنی شدم و درسی داشتیم به اسم ترمودینامیک که استاد این درس مهندس بازرگان بود و طبعا آشنایی من با ایشان به این زمان برمیگردد. آشناییای که نزدیک به ۵۰ سال ادامه پیدا کرد.
- ایشان از موسسین انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودند که ما هم در آن عضو شدیم. در این انجمن دانشجویانی از همه دانشکدهها بودند؛ بنیصدر و ارفعزاده و سلامتیان از دانشکده حقوق عضو این انجمن بودند. مهندس توسلی از دانشکده فنی عضو آن بود. ابوالفضل حکیمی از دانشکده علوم، آقای شیبانی از دانشکده پزشکی و خانم پروانه فروهر از دانشکده ادبیات عضو کمیته جبهه ملی دانشگاه بودند. بعد از این که با اشاره آمریکاییها کمی فضای سیاسی داخل کشور باز شد و در سال ۱۳۳۹ جبهه ملی دوم شکل گرفت، برخی از ما دانشجویان به جبهه ملی دوم رفتیم.
- آن زمان در دانشگاه تهران جایی برای نماز خواندن نبود و مسجد دانشگاه هنوز ساخته نشده بود. پسران جایی میایستادند و نماز میخواندند ولی دختران دانشجو چنین امکانی نداشتند. وقتی مهندس بازرگان رییس دانشکده فنی شد، یکی از کلاسها را به نمازخانه اختصاص داد و خودش هم از منزل فرش آورد و آن کلاس تبدیل به مسجد شد. بعد هم به مناسبتهای مختلف هم مثل عید فطر یا ۱۳ رجب و... در همین کلاس دانشجوها برنامه میگذاشتند.
- مهندس بازرگان اعتقاد به این داشت که یک استاد دانشگاه تنها نباید به دانشجویان درس بدهد بلکه باید راه صحیح را نیز به دانشجویان نشان بدهد. به همین دلیل بود که انجمن اسلامی دانشجویان را تاسیس کرد و خودش هم اعتقاد به این داشت که باید مبارزه کرد. مثلا هر سال به مناسبت ۱۶ آذر کلاسش را تعطیل میکرد و دانشجویانی هم که علاقهمند بودند در مراسم ۱۶ آذر شرکت میکردند که معمولا هم دستگیر و سپس آزاد میشدند.
- یادم هست که یک سال ۱۶ آذر جمعه بود و ایشان شنبه سر کلاسش اعلام کرد که چون ۱۶ آذر دیروز بوده، امروز را تعطیل میکنیم که کلاسش تعطیل شد و تظاهراتی هم شکل گرفت که البته جزییاتش یادم نیست.
- بعد از کودتای ۱۳۳۲ ابتدا جبهه ملی تاسیس شد و مهندس بازرگان هم جزو شورای مرکزی جبهه ملی بودند. آن زمان در جبهه ملی حزب ایران به رهبری دکتر آذر، حزب ملت ایران به رهبری آقای فروهر و گروههای دیگر عضو بودند. دکتر سحابی پیشنهاد داد که ما مسلمانهای ملی هم باید حزب داشته باشیم که آن زمان در سال ۱۳۴۲ نهضت آزادی تشکیل شد. در آن زمان از دکتر مصدق که در احمدآباد حصر بودند، استعلام کردند و ایشان جواب مثبت دادند و آیتالله طالقانی هم به قرآن تفال کرد و خیلی خوب آمد و بنابراین آیتالله طالقانی هم عضو شورای مرکزی نهضت آزادی شدند. به این ترتیب نهضت آزادی تاسیس شد که یکی از پایگاههای مهم آن مسجد هدایت در خیابان استانبول بود که آیتالله طالقانی پیشنماز آن بود.
- آیتالله طالقانی اولین کسی بود که از حوزه بیرون آمد و گفت در حوزه مطالب تکراری زیاد است. ما باید به خود قرآن مراجعه کنیم. جلساتی با عنوان بازگشت به قرآن داشت که در آن قرآن را تفسیر میکردند و مسائل روز هم آنجا مطرح میشد. از این نظر هم حوزه رابطه خوبی با آیتالله طالقانی نداشت.
- آیتالله طالقانی بسیار آزادمرد بود و بسیار هم آزادانه صحبت میکرد و تعصبی روی هیچ یک از این موضوعات نداشت.
- مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی رابطه بسیار خوبی داشتند؛ به طوری که بعد از این که مهندس بازرگان انجمن اسلامی مهندسین را تاسیس کردند، آیتالله طالقانی بیشتر از خود بازرگان در آنجا سخنرانی میکرد. در این جلسات از روحانیون دیگر هم دعوت میشد و بعضی از افرادی که بعدا معروف شدند، به خاطر صحبت در همین جلسات انجمن اسلامی مهندسین بود. افرادی مثل مرحوم مطهری، باهنر، بهشتی، موسوی اردبیلی و... بعد از مدتی هم همین روحانیون تلاش کردند پایگاه دیگری مثل مسجد هدایت داشته باشند که مسجد الجواد را به عنوان پایگاه انتخاب کردند و مرحوم مطهری آنجا صحبت میکردند. پس از این که مرحوم شریعتی هم از مشهد به تهران آمدند، حسینیه ارشاد هم تبدیل به پایگاه سوم شد.
- مهندس بازرگان کاملا مخالف نیروهای مبارز چپ بود و ایده آنها را کاملا غیر اسلامی میدانست. در زمان تشکیل نهضت آزادی هم به صراحت گفت: ما خوشحالیم که ایرانی و مسلمان و مصدقی هستیم. مرامنامه نهضت را هم اگر ببینید، ملاحظه میکنید که اگر چه مخالفتی با چپها ابراز نشده ولی راهش را جدا کرده است. با مبارزه مسلحانه برخی از گروههای چپ در آن زمان نیز مخالف بود و میگفت این کار باعث میشود هستههای مبارزه کوچک باقی بماند.
- وقتی مهندس بازرگان از طرف شورای انقلاب برای نخستوزیری دولت موقت انتخاب شدند، با اکثریت آرا انتخاب شدند. در آن زمان برای این پست کاندیداهای زیادی بود؛ دکتر بهشتی، صادق طباطبایی، قطبزاده، بنیصدر و... همگی خودشان را برای دولت موقت آماده کرده بودند اما شورای انقلاب آن زمان که نقش مجلس را داشت، مهندس بازرگان را با اتفاق آرا انتخاب کرد. بعد از این انتخاب، مهندس بازرگان نطقی میکند و از اعضای شورا میپرسد: شما مطمئن از انتخابتان هستید؟ میدانید چه کسی را انتخاب کردهاید؟ و بعد پاسخ میدهد: من کسی هستم که تابع رای اکثریت هستم. اکثریت اگر چیزی را تایید کند، انجام میدهم. تابع نظرات فردی نیستم! کاری هم که باید انجام دهم باید پلهپله انجام دهم. این پلهپله بالا رفتن، بعدها به سیاست گامبهگام معروف شد و دیگران هم از این روش استفاده کردند.
- مهندس بازرگان معتقد بود که باید همه گروهها آزاد باشند و بتوانند حرفشان را بزنند. در دوران دولت موقت هم اگر نگاه کنید، میبینید همه گروهها روزنامههای خودشان را داشتند و جلسات مفصلی هم برگزار میکردند. حتی حزب توده به مناسبت سالروز مرگ لنین تجمعی در میدان امام حسین برگزار کرد. ایشان معتقد بودند که همه گروهها و افراد باید آزادی داشته باشند ولی آنچه را قانون منع کرده است همه باید رعایت کنند چون در غیر این صورت هیچ چیز سر جایش بند نمیشود.
- مهندس بازرگان با اکثریت آرا در شورای انقلاب برای نخستوزیری انتخاب شد و به هیچ وجه رقیب جدی نداشت. البته برخی روحانیون اصلا نپذیرفتند که کاندیدا شوند، چون همهاش مشکلات بود.
- اولویت اول مهندس بازرگان تامین آزادی بود که آن را هم تامین کرد و همان طور که گفتم همه روزنامه داشتند و آزادی تجمعات. در اولویت بعدی مسائل اقتصادی برایشان مهم بود. یکی از موضوعاتی هم که خیلی برایشان مساله بود، بیتالمال بود. یعنی میگفتند ما باید خیلی در بیتالمال صرفهجویی کنیم چون اگر این کار را نکنیم معلوم نیست بتوانیم در آخرت جوابش را بدهیم.
- یادم میآید اولین کمیسیون بینالمللی کار که پس از به رسمیت شناخته شدن جمهوری اسلامی از ایران دعوت کرد، مرحوم فروهر به عنوان وزیر کار قرار شد به این کنفرانس بینالمللی بروند. روزی که این موضوع در هیات دولت مطرح شد، مهندس بازرگان از فروهر پرسید که با چند نفر میروید؟ او پاسخ داد: با چهار نفر. دو نفر محافظ، یک نفر مسوول دفترم و یک نفر هم کارشناس حقوق کار. مهندس بازرگان گفتند: شما میدانید که خرج شما از بیتالمال است. بنابراین باید نهایت دقت را بکنید. مسوول دفتر و کارشناس مسائل کار باید در این سفر باشند اما برای چه دارید محافظ میبرید؟ اول توکل به خدا کنید چون خدا باید محافظ شما باشد و دوم این که این جزو قوانین بینالمللی است که وقتی کسی وارد یک کشوری میشود حفاظت از جان آن فرد به عهده کشور میزبان است. فروهر هم گفت: چشم و اطاعت کرد. جالب این که سال بعد همین کنفرانس برگزار شد و از دولت بعد از دولت موقت [دولت ابوالحسن بنیصدر] دعوت شد برای شرکت که وزیر کار عضو حزب جمهوری اسلامی با ۳۰ نفر همراه در این کنفرانس شرکت کردند!
- مهندس بازرگان نمیخواست از عرصه سیاست کنار برود! چندین باری هم که استعفا دادند رهبر کبیر انقلاب گفته بودند: اگر قرار باشد بروی، همه با هم باید برویم! ولی ایشان چند مشکل داشتند که در نهایت هم رهبر انقلاب استعفایشان را قبول کردند. یکی از این مشکلات تعدد مراکز تصمیمگیری بود. ما به عنوان دولت موقت تصمیم میگرفتیم، شورای انقلاب برای خودش یک تصمیم میگرفت که شواهدی هست که گاهی ضد تصمیم ما بود. کمیتهها هم یک تصمیم دیگر میگرفتند.
- یادم هست که مهندس بازرگان به شورای انقلاب میگفت آقایان من که در شورای انقلاب موضوع را مطرح کردهام، اگر مخالف بودید، میگفتید تا با هم صحبت کنیم. دلایل هم را بشنویم و هر کس دیگری را قانع کرد، تصمیم بر آن اساس گرفته شود. چرا اینجا حرف نمیزنید اما میروید و در روزنامهتان مخالفت میکنید. این یکپارچه نبودن ما را میرساند. دشمن میخواهد ضربه به انقلاب بزند و از این موضوع سوءاستفاده میکند.
- وقتی از دولت موقت استعفا دادند، رهبر انقلاب که با استعفا هم موافق نبودند، برای همین هم مدتی ایشان را به عنوان رییس شورای انقلاب انتخاب کردند و بعد هم که نماینده مجلس شدند. بعدا اتفاقا رهبر انقلاب به مهندس بازرگان گفته بود که برای رییسجمهوری کاندیدا نشوید. گفته بودند مهندس بازرگان به مجلس برود. دلیلش را نمیدانم. شاید رییسجمهور جوانتر یا انقلابیتر میخواستند که من نمیدانم.
- مهندس بازرگان هیچ وقت با سیاست قهر نکرد. یک جملهای داشتند و میگفتند: سیاست وجود ما است! سیاست از ما جدانشدنی است.