این تهدیدات از جنس سیاست، اقتصاد و امنیت است و کشورهای جهان سوم را بیش از کشورهای توسعهیافته تهدید میکند. شاید بتوان دلیل آن را نبود نقشه راه مشخص برای توسعه دانست، کمرنگ بودن دموکراسی و عدم تأثیر محسوس مردم و تودهها بر سیاستهای دولتها نیز مزید بر علت است.
اولین دسته از این تهدیدها را میتوان تهدید افزایش نقدینگی در دست دولتهای ناکارآمد دانست؛ توقف اصلاحات اقتصادی، توسعه و رشد بخش دولتی در راستای اقدامات مردمفریبانه یا پوپولیسم و تزریق بیرویه پول و بزرگ شدن گردش نقدینگی در اقتصاد به طمع دست درازی آسان و نامعلوم به درآمدهای نفتی و در پایان بیماری هلندی یا Dutch disease را میتوان از این جمله دانست.
عدم احساس نیاز دولت به کنترل ورودی و خروجی سرمایه، عدم احساس نیاز دولت به مالیات مردم برای اداره کشور و عدم احساس نیاز دولت به اقناع نخبگان سیاسی و اقتصادی به دلیل نفوذ بر عامه با اقدامات پوپولیستی از مهمترین تهدیدهای افزایش درآمدهای یک دولت ناکارآمد است. ونزوئلا نمونه بارز کشوری است که در این دام گرفتار آمده است.
دومین دسته از معضلات افزایش قیمت نفت را میتوان رشد افراطیگری و تولد شبه نظامیان و گروههای ایدئولوژیک تندرو دانست؛ مولود شومی که با تزریق پول از سوی دولتهایی که چندان تعهدی به تعاملات انسانی و بینالمللی ندارند بوجود میآیند و بر اساس تجربه برای مدت زمان طولانی به عنوان یک غده سرطانی در کشورهای فقیر به حیات خود ادامه میدهد. پدیداری گروههای تندرو عقیدتی را در واقع میتوان به گونهای جنگ نیابتی کشورهای نفتخیز با رقبا در زمان تجمع سرمایه دانست، مصداق بارز این پدیده همان ضربالمثل «تیغ در دست زنگی مست» ادبیات فارسی است.
اما دسته سوم از تهدیدات افزایش قیمت نفت به پدیده جدیدی به نام نفت و گاز شیل بازمی گردد. منابعی که برعکس تولیدات کشورهایی مانند اوپک چاشنی استفاده از علم و دانش و بهینهسازی فرآیند را نیز در کنار خدادادی بودن به همراه دارد. شیل که به خوبی هزینه تولید هر بشکه را از 75 دلار به 50 دلار رسانده است، با پیر شدن میادین خاورمیانه واتمام نفت آسان روز به روز رقیبی جدیتر برای اوپک و سایر تولیدکنندگان نفت متعارف میشود. از سویی بازی کردن کشورهایی مانند عربستان به اندیشه خوشخدمتی برای امریکا در زمین شیل نیز از دیگر عوامل تقویت این صنعت در سالهای اخیر بوده است. عدهای از کارشناسان معتقدند که موافقت و همراهی عربستان در نشستهای اخیر اوپک برای فریز نفتی و سپس تمدید سطح تولید، بیشتر از آنکه به امید رشد بازار نفت در جهان باشد به امید باز شدن روزنهای برای تولید نفت شیل و یافتن سهم مناسبی در بازار برای صنعت نفت امریکاییها بوده است.
به نظر میرسد حتی نا آرامیها در کشورهای تولید کننده نفت تنها میتواند تأثیری مقطعی بر قیمت نفت داشته باشد اما هر زمان که OPEC به یک وحدت رویه سیاسی رسید به آسانی توانست بازار را کنترل کرده و آرامش و ثبات را بر بازار نفت حاکم کند و این درست همان چیزی است که در تضاد با سیاستهای کشورهایی مانند امریکاست. در واقع شنیدن صدای واحد و وفاق سیاسی در کنار کم کردن وابستگیهای اقتصادی، اداره کشور به پول نفت و کنترل نقدینگی ورودی و خروجی به اقتصاد راه چاره کشورهای نفتخیز خصوصاً اوپک است.