تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

تهديدهاي پيش روي دولت پزشکیان

جهانبخش خانجانی» جريان اصلاحات كه در تداوم حركت تاريخي ملت ايران در انقلاب مشروطه، انقلاب شكوهمند اسلامي و حماسه بزرگ دوم خرداد همچنان بر مشي اصلاحي و رفرميستي خود تاكيد و اصرار دارد
اتحاد مثلث!

اتحاد مثلث!

فیاض زاهد - محمد مهاجری» وضعيت جديدي كه در سپهر سياست ايران رخ نموده تا حد كم نظيري استثنايي است. براي اثبات و انتقال اين باور تلاش مي‌شود در اين نوشته به برخي ابعاد آن اشاره شود
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - 2024 November 05
کد خبر: ۱۰۱۴۴۳
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۵

پروسه تکراری پیدا نشدن مقصر

از همان روزی که حادثه اتفاق افتاد، هیچ کسی انتظار شناسایی مقصر یا مقصرانی که همه می شناختندشان و معرفی آن ها به دستگاه های قضایی و در مراحل بعد محاکمه یا استیضاحشان را نداشت.
تدبیر24»از همان روزی که حادثه اتفاق افتاد، هیچ کسی انتظار شناسایی مقصر یا مقصرانی که همه می شناختندشان و معرفی آن ها به دستگاه های قضایی و در مراحل بعد محاکمه یا استیضاحشان را نداشت.
اندکی قبل از ساعت ۸ صبح  روز بیست و نهم دی ماه ۱۳۹۵ بود؛ یعنی درست یک سال قبل؛ آتش سوزی از یکی از واحدهای طبقه دهم برج جنوبی ساختمان پلاسکو شروع می شود؛ آتشنشان ها خیلی زود و از همان دقیقه های ابتدایی آتش، کارشان را شروع می کنند و  کسی فکرش را هم نمی کند که قرار است ۳ ساعت دیگر این برج تجاری ۱۶ طبقه، طوری غرق در دود و آتش و صدای مهیب بریزد که تصویر فروریختن خود را جهانی کند. حول و حوش ساعت ۹، دود سفید رنگی از ساختمان بلند می شود و مسئولانی که خودشان می گویند آن جا بوده اند، خیالشان راحت می شود و با این تجربه از دود سفید که نشانه خاموشی است، برمی گردند خانه شان.
آتش اما متوقف نمی شود؛ به طبقات بالایی سرایت می کند؛ سقف طبقه دهم را روی کف آن، می ریزاند؛ کف طاقت ندارد؛ ساختمان طوری ساخته نشده که تاب تحمل بار سنگین را داشته باشد و این طور می شود که سقف طبقه نهم می ریزد روی کف آن که می شود سقف هشتم و همین طور به ترتیب داستان چسبیدن سقف ها و کف ها به هم ادامه پیدا می کند. ساعت ۱۱ و سی و سه دقیقه بود که حادثه غیرمنتظره، رخ داد در حالی که هنوز آتشنشان هایی به امید خاموش کردن یک برج قدیمی شعله ور در پلاسکو مانده بودند و در همان ثانیه های پایانی از طبقات بالایی با چشم های حیرت انگیز، بیرون را تماشا می کردند که شاید نردبانی قدش به آن ها برسد یا تُشکی آن زیر پهن باشد یا... که ساختمان با تمامی فولادهای مذابش آوار می شود روی سر آدم هایی که بعضی هاشان تا ساعاتی بعد هم نفس می کشیدند؛ شاید همان ۵ نفر مرد پلاسکونشینی که طبق یک باور قدیمی بر ایمن بودن زیرزمین اعتقاد داشته و هیچ فکر نمی کردند که زیر ۱۵ طبقه گرفتار شوند.
۱۰ روزی طول می کشد تا پیکر  ۱۶ آتشنشان را بیرون بکشند و عملیات آوار برداری سرعت بالاتری به خود بگیرد تا یکی دو قطعه از بدن انسان در محل دپوی آوارها هم پیدا شود و بعد هم تشییع جنازه شهدای آتشنشان و همان خاک سردی که فراموشی می آورد تا مسئولانی که مردم آن ها را به عنوان مقصران اصلی می شناختند، بیایند در شورای شهر و با صدای فراخ، پُز فرماندهی خود در عملیات آواربرداری را بدهند.
محمدباقر قالیباف در حالی که یک کلاه ایمنی زردرنگ بر سرش بود، وقتی شنید پلاسکو ریخته، از جاده قم پیچیده بود سمت تهران و از همان موقع فرمانده عملیات شده بود(هرچند پلاسکو یک عالمه فرمانده عوض کرد و در همان ۴۸ ساعت اول، پنج، شش تایی فرمانده داشت) و آقای شهردار در حالی که از دوربین های صدا و سیما بر زنده بودن جنازه ها مانور می داد، با رئیس سازمان آتشنشانی هم رابطه حسنه ای داشت و هوای هم را در کوتاهی و بلندی نردبان ها یا ایمنی و تجهیزات شهری و پُرکاری یکدیگر داشتند؛ (تمامی این موارد در تاریخی که آقای رئیس و آقای شهردار برای پاره ای توضیحات به شورای شهر آمدند، قابل پیداکردن است).
 
دنبال مقصر نیستیم؛ می خواهیم تکلیف مصیبت زده ها معلوم شود
هنوز مقصر فروریختن پلاسکو که (بنا به آمار) مرگ ۲۱ نفر را در پی داشت و به عنوان مهم ترین مرکز تولید و توزیع پوشاک تهران، مسبب بیکاری هزارن نان آور خانواده و مالباختگی آن ها شد، پیدا نشده است. مردم ایران در یک پروسه تاریخی به «پیدا نشدن مقصر»، عادت کرده اند؛ آخرین مورد، مربوط به تجمات اعتراضی هفتم دی ماه سال جاری در  مشهد بود و هنوز معلوم نشده مقصرش چه کسی یا کسانی بود؛ پلاسکو هم همین طور و شاید در چنین شرایطی مهم ترین عمل، داشتن چشم اندازی راهبردی  باشد تا آیندگان نگویند، مسئولان تنها حرف می زنند و تفاوتی ندارد به کدام حزب و گروه وابسته باشند.
این را احمد مسجد جامعی می گوید و از صحبت ها و گزارشی یاد می کند که محمدباقر قالیباف در بدو شهردارشدنش در شورای شهر قرائت کرد و عملکرد محمود احمدی نژاد، شهردار پیش از خود را به طور کامل مورد انتقاد جدی قرار داد.
مسجدجامعی حالا یکی از اعضای باتجربه شورایی است که در پنجمین دوره به شورای اسلامی تهران، ری و تجریش، تغییر نام داده؛ پیش از آن فقط برای تهران بود. او اولین عضو شورای چهارم و شاید اولین مقام مسئولی بود که بر بالین پلاسکوی فروریخته حاضر شد. خبرنگارها که با سایر اعضای شورا تماس گرفته بودند خیلی هاشان حتی از تلویزیون هم فروریختن یکی از مهم ترین برج های کشور در قلب پایتخت (گوشه شمال شرقی چهارراه استانبول را) ندیده بودند؛ تفاوتی هم نمی کرد عضو «اصلاح طلب» باشند یا «اصولگرا»؛ در ایران این دو واژه، تاثیرات شگرفی بر نوع عملکرد اشخاص فارغ از صحیح یا ناصحیح بودن آن دارد.
بله و او همان فردی  بود که دیگر نمی خواست در شورا بماند؛ سه شنبه پیش از اتفاق پلاسکو قرار بود که برود و رئیس کتابخانه ملی شود؛ فعالیتی که شاید یادآور دوران وزرات او در اداره فرهنگ و ارشاد بود؛ جلسه آن روز شورا به دلیل طولانی‌شدن حرف‌های آقای قالیباف در دفاع از برنامه‌ها و عملکرد خود و انتقاد تند و تیز به دولت، بهانه شد تا رئیس وقت شورا(مهدی چمران) در ثانیه‌های پایانی، بحث استعفای مسجدجامعی را مطرح کرده و بخواهد رای‌گیری کند؛ رفتاری که از آن برداشت نوعی بی احترامی به عضوی می شد که ۱۰ سال در شورا بود و یک سال هم ریاست آن را بر عهده داشت و این‌طور شد که عضو متقاضی استعفاء، پیش از ترک جلسه، زمان را مناسب و کافی ندانست و خواست در جلسه‌ بعد رسیدگی شود.
حالا پنجشنبه است و او در کنار ویرانه های پلاسکو با کسبه بحث می کند و در جلسه بعدی شورا در کمال ناباوری اعلام می کند که «تا زمان مشخص‌شدن تکلیف زیرآوارماندگان و رسیدگی به وضعیت بحرانی پلاسکو در عضویت شورای شهر تهران باقی می‌مانم.» و بُهت و شاید اندکی پشیمانی در چهره هیات رئیسه وقت، قابل مشاهده است.
بعد از حادثه پلاسکو، سندی در شورا تهیه شد و به تصویب رسید که در آن برای آتش‌نشان‌هایی که در حادثه پلاسکو جان خود را از دست داده بودند، این سه مورد پیش‌بینی شده بود؛ «یکی از بستگان درجه یک آتش‌نشان هایی که جان خود را از دست دادند به استخدام شهرداری درآیند»؛ «اعتباری برای کمک هزینه تامین مسکن به خانواده‌های آتش‌نشان ها مصوب شود»؛ و «آتش‌نشان هایی که جان خود را از دست دادند مانند آتش‌نشان های زنده، حقوق بگیرند و هر سال هم حقوق آن‌ها افزایش پیدا کند تا بازنشسته شوند»؛ مسجدجامعی می گوید که به شخصه بعد از تصویب این سند، چگونگی و نحوه اجرای این مصوبات را پیگیری کرده‌ است؛ سندی به گفته او ارزشمند که عملکردش مثبت بوده است.
 
قضیه مانور پساپلاسکویی  قالیباف بر یک فایل تصویری
مسجدجامعی پیش از فررویختن ساختمان پلاسکو در جلسه ای که محمد باقر قالیباف هم حضور داشت، نسبت به ناایمن بودن چنین ساختمان هایی هشدار داده بود؛ جلسه به ریاست او تشکیل شد و دلیلش به تصویر دو کارگر زن آویزان از پنجره های یک ساختمان مشتعل در خیابان جمهوری، تقاطع ابوریحان برمی گشت. آتش سوزی این بار هم در ۳۰ دی ماه  رخ داد منتهی در سال ۱۳۹۲ در یک ساختمان تجاری پنج طبقه. پلاسکو در کنار «آلومینیوم» و... یکی از اماکن ناامنی بود که مسجدجامعی ذکر کرد و قالیباف هم در توضیحی کلی، از مواردی برای توجیه (عدم رسیدگی) استفاده کرد تا ۳ سال بعد همان موقع از آن این طور استفاده کند که «من برای بیکار نشدن کسبه تعطیلش نکردم» و بر تنها بودن و گرفتار بودن و بودجه نداشتن خود تاکید کند.  مسجدجامعی می گوید که در آن جلسه از قالیباف خواسته تا به عنوان شهردار تهران با خانه کارگر و نماینده آن در شورا (محسن سرخو؛ عضو اصلاح طلب شورا که در جلسه غائب بود) برای شناسایی بناهای ناامن همکاری کند؛ خواسته و تذکری که دیده و شنیده نشد.
احمد مسجدجامعی اما انتقادش پیرامون بناهای ناایمن را به شهردار وقت معطوف نمی کند؛ او می گوید که در حال حاضر ادارات، ساختمان ها و نهادهای کمک کننده، خود به کمک نیاز دارند به این معنا که ساختمان های آن ها هم ناایمن هستند؛  او برای نمونه وزارت آموزش و پرورش، شرکت توانیر، شرکت آب و فاضلاب، هلال احمر تهران، شرکت مخابرات و شهرداری تهران را نام می برد.
 
پلاسکو غیراصولی و ناایمن ساخته شده بود
کارشناسان سازه می گویند که عمده ستون های ساختمان پلاسکو در بخش بیرونی آن بوده پلاسکو، تنها ۴ ستون مرکزی داشته است؛ سازه ها توانایی تحمل اثرات آتش سوزی را نداشته اند چراکه در تحلیل و طراحی اصلا تمهیدات لازم برای آتش سوزی یا زلزله در مورد آن ها در نظر گرفته نشده؛ بحث زلزله به این دلیل مطرح می شود که به دلیل نوع گازرسانی شهری در تهران، احتمال آتش سوزی پس از وقوع زلزله نزدیک به یقین است.
از سوی دیگر کارشناسان امر بر این نکته هم تاکید می کنند که وقتی ارگانهای مربوطه نظیر شهرداری، سازمان نظام مهندسی، آتشنشانی و... هیچ شناختی در مورد ساختمان و ایمنی آن ندارند، طبیعی است که بحث مدیریت بحران هم با چالش و عدم توانایی و دانش کافی همراه شود. امری که قربانیان زیادی می گیرد و ۱۶ آتشنشانی که در حین انجام وظیفه جانشان را از دست دادند از این قسم اند.
پدر امیرحسین داداشی که خود از آتش نشانان بازنشسته است در دیداری که مسجدجامعی در  سالگرد حادثه پلاسکو با او و خانواده اش داشت، گفته بود: « بسیاری از سازمان‌های دولتی و خصوصی از جمله هتل‌ها و سازمان راه آهن و... برای افزایش ایمنی ساختمان‌شان از آتش نشانانی که در شیفت استراحت قرار دارند یا بازنشسته شده‌اند برای ارتقای سطح ایمنی ساختمان‌شان استفاده می‌کنند و جای سوال است که چرا شهرداری، پاساژها و ... را ملزم نمی‌کند که در راستای افزایش ایمنی ساختمان‌شان از افراد کاربلد استفاده کنند؟ چراکه اگر در زمان حریق کوچک در پلاسکو افراد کاربلدی حضور داشتند هیچ وقت این حریق به این سرعت افزایش نمی‌یافت و این ماجراها ایجاد نمی‌شد.»
 
موزه ای که خاطره جمعی را هوشیار کند
مسجدجامعی در ادامه بازدید خود از ساختمان های اطراف پلاسکو، درباره عدم رعایت نکات ایمنی در ساخت پلاسکو، به خبرنگارهایی که او را در تهرانگردی هایش همراهی می کنند، گفته بود که «پلاسکو با استفاده از یک رانت ویژه و پشتیبانی خاص، ساخته شد؛ چراکه در آن زمان رعایت حقوق همسایگان بسیار اهمیت داشت و این در حالی بود که پلاسکو در صددرصد سطح اشغال خود ساخته شد و در چهار طرف و به سمت خانه‌های پیرامونی نیز پنجره داشته است در حالی که این سبک ساخت و ساز در گذشته و حتی حالا هم مرسوم نیست. پنجره گذاشتن در همه اطراف ساختمان پلاسکو سبب شد که بسیاری از خانه باغ‌های پیرامونی این ساختمان به دلیل ناامنی تغییر کاربری دهند و از این منطقه خارج شوند. بعد از آن هم شاهد ساخته شدن پاساژها به همین شیوه هستیم و می‌بینیم که پاساژ آلومینیوم و فردوسی نیز به کپی برداری از پلاسکو ساختمان‌هایی ساختند که کاملا حقوق همسایگان را نقض می‌کند.»
در اطراف پلاسکو یک کلیسا، یک مدرسه تاریخی و مسجد هدایت قرار دارد. تنها عضو تهرانگرد شورا، می گوید حالا که قرار است پلاسکو دوباره ساخته شود باید به حقوق معماری و شهرسازی، هویت های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، اشراف بر ساختمان های مجاور، حریم و حقوق کاربری های مجاور و حقوق مالکانه مالکین توجه ویژه داشته باشیم ضمن این که پیوست های زیست محیطی، ایمنی و مدیریت بحران را هم مدنظر قرار دهیم.
او پیشنهاد می کند که با آثاری که از آتشنشان ها بر جای مانده، (شاید یک کلاه) می توان وجدان عمومی شهر را درگیر کرد؛ می توان موزه ای ساخت؛ البته نه موزه ای تلخ؛ جایی که خاطره جمعی را هوشیار کند و نسبت به بروز دوباره حوادثی چون پلاسکو هشدار دهد و از سوی دیگر ضرورت ایمن سازی بناهای غیراصولی و ناامن را بیش از پیش ، به رخ بکشد.
گزارش : آساره کیانی
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: