ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

ایران و آمریکا؛ دیپلماسی در آینه تاریخ و آزمون آینده

مینو خالقی - «صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که طرفین به هزینه‌های تنش‌آفرینی بیشتر از منافع آن بیندیشند»، شاید بیش از هر زمان دیگری درباره رابطه ایران و آمریکا، خصوصا در شرایط فعلی، مصداق داشته باشد.
روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

روندها و چشم‌‌‌انداز اقتصاد دیجیتال در ۲۰۲۵

محمدمهدی محمدی - اقتصاد دیجیتال با تعریف سازوکارهای اقتصادی مبتنی بر داده و فناوری، به یکی از مهم‌ترین عناصر ساختار اقتصادی جهانی تبدیل شده است. این مفهوم نه تنها شامل تجارت الکترونیک می‌شود، بلکه به تمامی ابعاد استفاده از فناوری‌های دیجیتال در زندگی روزمره، از مبادلات مالی تا ارتباطات، پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای اجتماعی، فرآیندهای مدیریتی و ساختارهای زیرساختی جوامع دارد. با پیشرفت‌های مداوم و ظهور فناوری‌های نوآورانه، به‌ویژه در حوزه‌های هوش مصنوعی، بیگ دیتا، اینترنت اشیاء و بلاک‌چین، تحولات عمیق‌تری در بازارهای جهانی و شکل‌گیری مدل‌های کسب‌وکار جدید مشاهده می‌شود.
سه‌شنبه ۳۱ تير ۱۴۰۴ - 2025 July 22
کد خبر: ۱۰۲۴۰۵
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۳

اقدام داماد بی شرم پس از 2 ماه صیغه کردن

شوهرم لج‌باز‌تر از آن بود که بخواهد حتی برای یک بار و در مهم‌ترین تصمیم زندگی‌مان از من نظری بخواهد. مثل همیشه با غرور و خودخواهی، خودش برید و خودش هم دوخت.
تدبیر24»شوهرم به خواستگاری پسر دوست قدیمی‌اش جواب مثبت داد و دخترم پروانه که 15 سال هم ندارد مجبور شد به حرف پدرش گوش بدهد. در همان جلسه خواستگاری‌، شوهرم را به داخل آشپزخانه صدا کردم و گفتم حساب‌ حساب است و کاکا برادر، و باید عقد دخترم و این پسر محضری و رسمی شود اما شریک زندگی‌ام اخم کرد و گفت: «بهتر است اندازه دهانت حرف بزنی. لازم نیست تو راه زندگی را نشانم بدهی.»
دخترم و این پسر کم‌‌‌‌‌‌ سن‌ و‌‌ سال شیرینی‌خورده هم شدند و صیغه محرمیت هم بینشان خوانده شد. قرار شد بعد از چند روز، به آزمایش بروند و عقدشان را ثبت رسمی کنند اما این اتفاق نیفتاد و هربار که از خانواده دامادم توضیح می‌خواستم، پرت و پلا تحویلم می‌دادند و طفره می‌‌رفتند.
دو ماه و نیم از این ماجرا گذشت. خبر ازدواج دخترم مثل توپ در بین اقوام و آشنایان صدا کرده بود. ما حتی او را به چند میهمانی خانوادگی هم بردیم اما بالاخره پدر و مادر دامادم آب پاکی را روی دستمان ریختند و گفتند پسرشان دختر ما را دوست ندارد. آن‌ها خودشان را عقب کشیدند و ما ماندیم با اسم بچه‌ام که سر زبان‌ها افتاده بود. بعد از این ماجرا دخترم دچار افسردگی شدید شد و من که طاقت دیدن اشک‌هایش را نداشتم تصمیم عجیبی گرفتم.
همراه دو دخترم از خانه بیرون زدیم. ما از شهر خودمان به مشهد آمدیم و چند روز اینجا بودیم. از دست خودخواهی و غرور همسرم خسته و درمانده شده‌ام. او اصلا مرا نمی‌بیند و هیچ احترامی برایم قائل نیست. حالا هم که دنبالمان آمده در کلانتری مثل برج زهر مار اخم‌هایش را درهم کشیده است و برایمان خط و نشان می‌کشد. آرزو‌ به‌ دل ماندم یک بار لبخند بزند و مثل مردهای دیگر با هم بازار Store برویم و قدم بزنیم. من پول نمی‌خواهم. محبت و توجهش را می‌خواهم. اگر در این ماجرای شیرینی‌خوران دخترم هم مشورت می‌کرد، چنین مشکلی درست نمی‌شد.
برچسب ها: اقدام
بازدید از صفحه اول
sendارسال به دوستان
printنسخه چاپی
نظر شما: