ترک تحصیل در ایران ریشههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و... دارد؛ گاه یکی و گاه آمیختهای از چند دلیل در موقعیتهای زمانی و مکانی میتوانند زمینه ترک تحصیل یک فرد را فراهم کنند...
تدبیر24»ترک
تحصیل در ایران ریشههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و...
دارد؛ گاه یکی و گاه آمیختهای از چند دلیل در موقعیتهای زمانی و مکانی
میتوانند زمینه ترک تحصیل یک فرد را فراهم کنند؛ برای نمونه ریشه ترک
تحصیل در مناطق نابرخوردار کشور و حتی لایههای تهیدست شهری بهویژه
حاشیهنشینها، گرفتاریهای اقتصادی و یا اقتصادی- اجتماعی است و علت ترک
تحصیل رو به افزایش در شهرهای متوسط و کلانشهرها و بهویژه در میان طبقه
متوسط ناکارآمدی آموزش، بیسرانجامی یا دست کم ناامیدی از آینده شغلی،
اقتصادی و... هستند. در این یادداشت تلاش میشود که بهصورت گذرا به یکی،
دو عامل اشاره شود.
در مناطق نابرخوردار که در چند دهه گذشته کمتر از دیگر مناطق کشور، توسعه
اقتصادی- اجتماعی را تجربه کرده و همچنان بزرگترین درگیریشان غمِ نان و
سیر کردن شکمهاست، درسخواندن و مدرکگرفتن از اولویتهای خانوادهها
نیست. در برخی از این مناطق که بسیاری از خانوادهها برای نانِ شب نیز
محتاج هستند، درگیر کردن بچه با درس و مشق و مدرسه، افزون بر این که یک
نیروی کار را از خانواده میکاهد، میتواند هزینههای رو به افزایش آموزشی
را که در اولویت بسیاری از خانوادهها نیست افزایش داده و دردسر فقرشان را
چندینبرابر کند و سبب شود قید درس و مدرسه و مدرک زده شود.در این مناطق
بیش از پسرانِ خانواده، این دختران هستند که آسیب چنین فقری را به دوش
میکشند.
زیرا افزون بر فقر مادی، فقر فرهنگی به آنها هشدار میدهد که دختر مالِ
مردم است و در بهترین حالت باید زنِ یک فرد غریبه و مادر خوبی برای
فرزندانش باشد و نیازی به درسخواندن ندارد؛ از این رو نباید برایش هزینه
کرد. این نگاه زمینه ترک تحصیل در دختران را بیش از پسران فراهم میکند.
گرچه فقر کمی دیرتر گریبان پسران را نیز میگیرد، اما بههرحال اتفاقی است
که رخ میدهد و پسران را هم مجبور به ترک تحصیل میکند.
البته در بسیاری از مناطق نابرخوردار هنوز هم آموزش دختران را راهی برای
باز شدن چشم و گوش آنها میدانند و در بسیاری از خانوادهها دختران تنها
اجازه مییابند که دبستان را به پایان برسانند. افزون بر این نباید فراموش
کرد که در دوره متوسطه نخست- راهنمایی- در بسیاری از مناطق نابرخوردار،
مدرسه دخترانه نیست و خانوادهها زیر بار رفتوآمد دخترها و حتی پسرهایشان
در جادههای خطرخیز نمیروند و این میتواند زمینه ترک تحصیل آنان را
بیشتر فراهم کند. گفتن این حرفها گرچه در قرن حاضر شاید کمی عجیب به نظر
برسد، اما اتفاقی است که در بسیاری از مناطق ما رخ میدهد.
اما روی دیگر سکه در شهرهاست. گرچه همه موارد بالا- جز نبودن مدرسه-
لایههای فرودست و حاشیهنشین را درگیر میکند و زمینه ترک تحصیل فرزندان
خانواده بهویژه دختران را فراهم میکند، اما طبقه متوسط و برخوردار از
زاویهای دیگر چندان مایل به ادامه تحصیل نیستند.
آمار بهشدت رو افزایش تحصیلکردگان بیکار، بیگمان یکی از عاملهای مهم درسنخواندن است.
اکنون بسیاری از خانوادهها فرزندانی دارند که با داشتن مدارک بالای
دانشگاهی همچنان چشم به دست و جیب پدر و مادر دارند. این شاید مهمترین
عامل کشنده انگیزه دانشآموزان در دورههای اول و دوم متوسطه باشد، اما
عامل دیگر بهویژه در طبقات متوسط و فرادست، فشارهای آموزشی در دورههای
دبستان و متوسطه اول است. بچههای دوره دبستان بهخاطر ویژگیهای فیزیکی و
ناپختگی ذهنی، تن به فشارهای آموزشی خانواده میدهند، اما به آرامی از درس و
مشق زده شده و این زدگی با رشد فیزیکی و ذهنی، زمینه مخالفخوانی و ترک
تحصیل در دو دوره متوسطه را فراهم میکند.
اگر این عامل را کنار ساختار ناشاد مدرسه، درسهای بیپیوند با زندگی
روزمره، دخالت در شخصیترین مسائل مانند شکل مو، پوشاک و... بگذاریم دلزدگی
دانشآموزان را افزایش داده و احتمال ترک تحصیل دانشآموزان را در دوره
دوم بیشتر میکند.
سودای پولدار شدن
یکی از بزرگترین دغدغههای زندگیاش این بود که سالها بعد از درسخواندن
پشیمان شود. میگفت روزی که بفهمم درسخواندن اشتباه محض بوده و برای
پولدار شدن باید دبیرستان را ول میکردم و میرفتم سراغ کار کردن، روز مرگ
من است. البته بیراه هم نمیگفت؛ خیلی از پسرها بعد از تحصیل در دانشگاه
وقتی سراغ سربازی میروند و بعد از سربازی هم وارد بازار کار میشوند و
حقوقهای کم و ناچیز را میبینند از درسخواندن پشیمان میشوند. ورود به
بازار و یاد گرفتن چم و خم آن چیزی است که باعث میشود پسرها در جوانی و
درست در زمانی که بقیه همسن و سالهایشان در دانشگاه درس میخوانند، به
وضعیت نسبتا ثابتی برسند. همین موضوع هم یکی از علل شایع برای ترک تحصیل
پسران است. با پسرهای دبیرستانی که حرف بزنید خیلی از آنها علاقهای به
درسخواندن ندارند. بچههای دهه هشتادی بیشترین فکرشان پولدار شدن است و
برای همین ترجیح میدهند قید درسخواندن را بزنند.
خانوادهها اما بزرگترین مانع برای آنها هستند. در پایتخت و شهرهای بزرگ
خانوادهها اجازه نمیدهند که پسرشان مدرک دیپلم هم نداشته باشد؛ البته که
بیشتر آنها اصرار دارند که پسرها به دانشگاه بروند. بااینحال اما سودای
درسنخواندن در سر بسیاری از پسرهاست که ممکن است هرگز عملی نشود. دخترها
کمی از این قاعده مستثنا هستند و در شهرهای بزرگ کمتر به ترک تحصیل فکر
میکنند.
در روستاها به دلیل محرومیت معمولا این اتفاق رخ میدهد، اما بههرحال
باید توجه کرد که ترک تحصیل همچنان در کشور اتفاق میافتد. این مسئله چه به
دلیل مشکلات مالی باشد و چه به دلیل پولدار شدن، اتفاق خوشایندی نیست.
همان اندازه که سطح تحصیلات آکادمیک در جامعه بالا میرود، فکر پولدار شدن و
ورود زودهنگام به بازار کار هم در حال افزایش است و همه اینها به دلیل
مشکلات اقتصادی و بیکاری در جامعه ماست که به کنار گذاشتن تحصیل منجر
میشود.
گفتوگو با معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش در زمینه دلایل ترک تحصیل دانشآموزان
افت 10 درصدی
آزاده باقری: «ترک تحصیل» واژه غریبی است که این روزها کمتر با آن روبهرو
هستیم و شاید اگر بشنویم دانشآموزی ترک تحصیلکرده است تعجب کنیم و
بگوییم مگر دیگر در این زمانه کسی تحصیل را کنار میگذارد؟! اما هنوز هم
هستند کسانی که به دلایل مختلف یا خودشان تصمیم میگیرند ترک تحصیل کنند یا
مجبورشان میکنند که دیگر دفتر و کتاب را ببوسند و عطای درس را به لقایش
ببخشند؛ البته این اتفاق در شهرها و روستاهای کوچک یا به دلیل ازدواج یا
نیاز خانواده به کارکردن فرزندشان یا مشکلات مالی یا تصمیم خودشان به دلیل
اینکه احساس میکنند به ادامه تحصیل نیاز ندارند و... بیشتر رخ میدهد.
آمارها نشان میدهد که نیمی از ترک تحصیلها به دلیل مشکلات مالی است، اما
علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش کشور براساس ارائه
آمارهایی که در اختیار دارد معتقد است که این ترک تحصیلها بیشتر در دوره
متوسطه دوم رخ میدهد چون در قانون، اجباری برای آن وجود ندارد. بااینحال
آموزش و پرورش همچنان در تلاش است تا بتواند برای کسانی که به ادامه تحصیل
علاقهمند هستند شرایط را فراهم کند تا مجبور نباشند برای همیشه تحصیل را
کنار بگذارند. البته این کار به یک فرهنگسازی اساسی نیاز دارد که فعلا به
آن مرحله مدینه فاضله نرسیدهایم.
آقای زرافشان، آنطور که در آمارها نشان
داده شده نیمی از ترک تحصیلهایی که رخ میدهد در مقطع متوسطه است که
بیشتر به مسائل مالی برمیگردد. با توجه به شعاری که آموزش حق همه است و
باید کمک شود تا سطح سواد در کشور بالا برود، چرا باید دانشآموزی به دلیل
مشکلات مالی از تحصیل محروم بماند؟
آنطور که در برنامه چهارم توسعه به آن اشاره شده پوشش تحصیلی دانشآموزان
در دوره ابتدایی و اول متوسطه تحتعنوان تعلیمات اجباری است. همچنین در
قانون، بندی وجود دارد که خانوادهها و آموزش و پرورش موظف هستند تا شرایط
تحصیل را برای دانشآموز فراهم کنند، اما در قوانین بعدی چنین قانونی تکرار
نشده است. در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخش آموزش، پیشبینی شده
است که ابتدا پوشش صددرصد در دوره اول و دوم متوسطه صورت گیرد؛ درحالحاضر
آن بخش تعلیم و تربیت اجباری بهصورت قانونی وجود ندارد، اما خوشبختانه در
ایران اینگونه است که معمولا آموزش و یادگیری بهعنوان یک ارزش هم درون
جامعه و هم در خانوادهها نهادینه شده است.
به همین دلیل اولین قانون تعلیم و تربیت اجباری که از قبل انقلاب وجود
داشته هیچوقت باعث نشده دولتها مجبور شوند برای اعزام دانشآموزان به
مدارس از ابزارهای قانونی استفاده کنند. در نتیجه ما در دوره ابتدایی
تقریبا به پوشش 97.5 درصدی در 10 سال گذشته دست پیدا کردهایم و از آن زمان
تا امروز این پوشش ثابت است و حتی به حدود 98.5 درصد هم رسیده و اکثر
دانشآموزان کشور تحتپوشش این آموزشها هستند.
برای دوره متوسطه اول چه فعالیتهایی صورت گرفته که کمک کرد به این درصد برسید؟
در دوره اول متوسطه چون حضور دانشآموزان برای دورههای بالای تحصیلی منوط
به طی کردن دورههای قبلی است، وقتی دانشآموز میخواهد دوره اول
متوسطهاش را طی کند تابع پوشش ابتدایی خواهد بود. بهعنوان مثال زمانی که
ما در دوره ابتدایی 70درصد پوشش داشته باشیم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم
در دوره اول متوسطه پوشش بیشتر از این درصد باشد. خوشبختانه بعد از اینکه
آموزش و پرورش در دوره ابتدایی پوشش تحصیلی را افزایش داد و دولتها هم در
طول سالهای گذشته کمک کردند برای اینکه مدارس در دوره اول متوسطه در
نقاط مختلف کشور ساخته شود و انواع دسترسی را مانند مدارس شبانهروزی،
مدارس روستای مرکزی، سیستم آموزش از راه دور، آموزش بزرگسالان و... فراهم
کرد روشهای جایگزین باعث شد در سالهای اخیر پوشش آموزش و پرورش در دوره
اول متوسطه بسیار خوب باشد؛ درحالحاضر به دانشآموزان گروه سنی 14-12 ساله
یعنی آنهایی که الان باید در دوره اول متوسطه باشند پوشش تقریبا 97درصدی
داده شده است و فقط 3درصد از دانشآموزان در کل کشور از تحصیل بازمانده
شدند.
در چند سال اخیر ما هر سال تعداد دانشآموزان را با سال قبل مقایسه
میکردیم و وقتی متوجه میشدیم تعدادی برای سال جدید ثبت نام نکردهاند
فهرست این افراد تهیه میشد و حتی به در منازل آنها میرفتیم تا علت را
جویا شویم. اگر علت به گونهای بود که میشد از طریق آموزش و پرورش آن را
حل کرد این کار انجام میشد، مگر دلایلی که دیگر از عهده آموزش و پرورش
برنمیآمد کاری از ما ساخته نبود. این روند موجب شد در یک فاصله زمانی به
رشد قابلتوجه برسیم و 5درصد از دانشآموزان بازمانده از تحصیل را به مدارس
برگردانیم.
تکلیف آن 3 درصد چه میشود؟
آموزش و پرورش و دولت وظیفه خودشان را انجام دادهاند. حتی در روستاهای
پراکندهای که تعداد دانشآموزان هم کم بوده در آنجا یک روستای مرکزی در
نظر گرفته شده و مدرسهای برای این دانشآموزان ساخته شده و هزینه ایاب و
ذهاب نیز مشخص شده تا این دانشآموزان جامانده از تحصیل هم بتوانند درس
بخوانند. حتی برای این افراد مدارس شبانهروزی درنظر گرفته شده. این 3 درصد
موانعی دارند که از دست آموزش و پرورش کاری ساخته نیست. اولین مانع، مسئله
اقتصادی است. برخی دانشآموزان اعم از دختر و پسر کمک اقتصادی
خانوادههایشان هستند. دومین موضوع در برخی از مناطق کشور ازدواجهای
زودهنگام است که مانع از حضور بچهها و دانشآموزان در مدرسه میشود که
اینها مسائل فرهنگی برخی از مناطق کشور است و در اختیار ما نیست. هرچند در
آییننامه ثبتنام برای این دانشآموزان هیچ مانعی ایجاد نکردهایم و
دانشآموزی که ازدواج کرده میتواند در مدارس روزانه ما ثبتنام کنند، اما
برخی از خانوادهها بعد از ازدواج به فرزندشان اجازه ادامه تحصیل نمیدهند.
بیشترین ترک تحصیل در بخش دوره دوم متوسطه است که دیگر تحصیل اجباری نیست.
بله، پوشش دانشآموزان در دوره اول متوسطه 97 درصد است، اما در دوره دوم متوسطه به 17 درصد میرسد.
بنابراین شهریه مدارس، مشکل ترک تحصیل این افراد نیست، بلکه مسائل فرهنگی و اقتصادی به میان کشیده میشود.
درست است. چون این اتفاق بیشتر در بافتهای محروم کشور رخ میدهد. مناطقی که بیشتر درآمد آنها از طریق بخش کشاورزی و دامپروری است.
کدام استانها بیشترین ترک تحصیل را دارند؟
سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، آذربایجان غربی و بخشی از آذربایجان شرقی،
خراسان رضوی و... در برخی از استانها بیشتر دختران ترک تحصیل دارند و در
برخی استانها پسرها ترک تحصیل بیشتری دارند. چون دوره دوم متوسطه جزو
تحصیلات اجباری کشور نیست. اما تا مقطع نهم اجباری است و بعد از آن جزو
تحصیلات اجباری محسوب نمیشود؛ بنابراین این موضوع باعث میشود اگر عدهای
به ادامه تحصیل علاقه نداشته باشند در این دوره میتوانند به مدرسه نروند.
این در حالی است که در قانون تحصیلات اجباری، تکلیفی بر دوش اولیا تعیین
شده و اولیا مکلف هستند فرزندشان را حتما به مدرسه بفرستند و اگر ولی از
این قوانین تخطی کند حتی مورد جرایم مالی هم قرار میگیرد.
این قانون چقدر جدی گرفته میشود؟
وقتی قانون تحصیلات اجباری تصویب شد درواقع تکلیف فقط برعهده خانواده قرار
نگرفت، بلکه آموزش و پرورش هم مکلف شد قوانین و مقرراتش را طوری تنظیم کند
که از خانوادهها حمایت شود و دستگاههای حمایتی، خانوادهها را از نظر
مالی تامین کند تا دانشآموزی نباشد که به دلیل فقر به مدرسه نیاید.
درحالحاضر کمیته امداد و بهزیستی این وظیفه را برعهده گرفته است.
فکر نمیکنید آن سنی که باید یک فرد به
ثمر برسد دوره متوسطه دوم است و فرد میتواند بعد از آن وارد دانشگاه شود؟
این در حالی است که در آن دورهای که میتواند بخش طلایی دانشآموز باشد به
دلیل مشکلات مختلف، ترک تحصیل میکند. این اتفاق آیا آسیبزا نیست و چرا
تا به حال برای آن فکری نشده است؟
آموزش و پرورش اقداماتی را که در اختیار داشته و باید انجام میداده انجام
داده است. در دوره اول پوشش 97درصدی داریم و این پوشش در دوره دوم به 87
درصد رسیده است، یعنی 10 درصد فاصله داریم که باید بهبود یابد. اقدامات
صورت گرفته، اما تحصیل در این دوره اجباری نیست و نمیشود خانواده و
دانشآموز را به ادامه تحصیل مجبور کرد. به همین دلیل بهنظر میآید
ابزارهای فرهنگی در اینجا باید وارد عمل شوند.
یعنی چه فعالیتهای فرهنگیای باید رخ دهد؟
در دوره طلایی حتما نباید یک فرد به دانشگاه رفتن فکر کند. باید به فرد
اجازه داده شود تا برای آینده خود که حتما دانشگاه رفتن نیست تصمیم بگیرد.
قدرت اختیار را باید بین تحصیل و داشتن شغل داشته باشد. بااینحال همچنان
آموزش و پرورش به دنبال پوشش صددرصدی است. برای همین همان کاری را که برای
بازماندگان از تحصیل دوره اول متوسطه انجام میدهیم برای دوره دوم هم انجام
میدهیم، اما فرهنگسازی و استفاده از شخصیتهای مرجع بهویژه در
جامعههای دورافتاده و روستایی میتواند بسیار کمک کند تا خانوادهها ترغیب
شوند که مانع تحصیل فرزندشان در دوره دوم متوسطه نشوند. وگرنه آموزش و
پرورش وظیفهاش تامین دسترسی به آموزش است که این دسترسی به روشهای مختلف
فراهم شده است.