تدبیر24»انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ به تعبیر برخی از صاحب نظران یکی از بزرگترین قیامهای ملی با رویکرد عدالتخواهی و رسیدن به آزادی در قرن بیستم بود. انقلابی که ریشه در دل تاریخ داشت وسالهای متمادی عدالتجویان و آزادیخواهان کشور برای رشد و تعالی و بار نشستن آن رنج و ملالتهای فراوانی را به جان خریدند. این درخت چهل ساله که امروز در جهان خودنمایی میکند، صلابت و بالندگی خود را مدیون جوانان و آزادمردانی است که خون خود را برای به ثمر رساندن این درخت به پای آن نثار کردند. اکنون در آستانه چهل سالگی این حادثه بزرگ نگاهی داریم به کارنامه انقلاب اسلامی در تحقق آرمانها و شعارهای اولیه انقلاب. برای بررسی بیشتر این موضوع «آرمان» با محمدتقی فاضل میبدی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشگاه مفید قم به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
با گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب، نظام اسلامی تا چهاندازه به اهداف و آرمانهای اولیه خود نائل آمده است؟
ما اگر خواسته باشیم وضع امروزمان را با وضع رژیم گذشته مقایسه کنیم، از خیلی جهات پیشرفت داشتهایم. از لحاظ عمرانی، آبادانی و اقتصادی جمهوری اسلامی پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشته است. ولی در برخی شعارهای اولیه انقلاب ما که عبارت بود از آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی، رأی و آرای مردم، عدالت اجتماعی هنوز به دلایل مختلف به هدف نرسیدهایم. مساله عمدهای که ما را مقابل شاه قرار داد و باعث شد مردم علیه حکومت شاه قیام کنند و رژیم سلطنتی را از پای درآورند فاصله طبقاتی و نبود عدالت اجتماعی در جامعه ایران بود. ثروتهای هنگفتی در حکومت در دست عدهای خاص وجود داشت و طبقه محروم در فشار زیادی بود و از طرفی آزادیهای سیاسی و آزادیهای احزاب آنگونه که انتظار میرفت و در دنیای آن روز مطرح بود، در حکومت آن زمان بسیار کم بود. یکی از مسائل که در دنیا مطرح میشد حقوق بشر بود که در کشور ما رعایت نمیشد. با توجه به این موارد و با توجه به مطالبات مردم در اوایل انقلاب به نظر من نتوانستهایم توفیق چندانی داشته باشیم و با توجه به انتظاراتی که نسل جوان آن روز از انقلاب داشت و اهدافی که انقلاب پیگیر آن بود، محقق نشد که باید واکاوی شود که چرا نتوانستیم به آن اهداف نایل گردیم. از دلایل عدم تحقق اهداف اولیه شاید بتوان مشکلات دهه اول انقلاب عنوان کرد، مشکلاتی مانند ترورهای دهه شصت و یا جنگ تحمیلی. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد کشور گرفتار مشکلات جنگ و فعالیت تروریستها بود اما از اواسط دهه هفتاد که شعار اصلاحات آمد تا اندازهای توسعه سیاسی بهوجود آمد و به دنبال خود توسعه اقتصادی را نیز به همراه داشت ولی پس از دولت اصلاحات بار دیگر شعارها تغییر کردند و آزادیهای اجتماعی کمتر شد و در پی آن مشکلات اقتصادی هم رو به افزایش گذاشت و باعث شد از شعارهای اولیه بار دیگر فاصله بگیریم.
با توجه به نقش روحانیت در انقلاب و در طول این چهار دهه، جایگاه روحانیت را در قبل و بعد انقلاب چگونه ارزیابی میکنید؟
من معتقدم که در ذهن برخی، از جایگاه والای روحانیت کاسته شد. صرف نظر از اینکه برخی کارها در دست روحانیون قرار گرفت، اوایل انقلاب در مسائل سیاسی و اقتصادی وعدههایی داده شد که بر اساس کار کارشناسی نبود و محقق نشد و امروز شاهد هستیم که غیر از تریبونها، مناصب زیادی در کشور همچنان در اختیار این قشر است و چون مردم کمبودها و کاستیهای موجود را به پای مدیران میگذارند در این مورد به پای آنها هم نوشته شده است. بنابراین جایگاه روحانیون پیش از انقلاب که در کار اجرایی نبودند و در جایگاه معنوی خود قرار داشتند، از اینکه پیگیر نشر اخلاق و معنویت بودند، جایگاه ویژهای نزد مردم داشتند اما پس از انقلاب که وارد سیاست و امور اجرایی شدند، جایگاه دیگری به دست آوردند.
ارتباط میان مسئولان و به طور خاص روحانیت را با مردم چگونه ارزیابی میکنید؟
قبل از انقلاب مردم به راحتی میتوانستند به منزل یک روحانی سرشناس مراجعه کنند و مشکلات و درخواست خود را مطرح کنند اما امروز اکثر مسئولان کشور برای مردم در دسترس نیستند و ارتباط مردم با آنان بسیار مشکل شده است و مردم برای ملاقات با آنان باید موانع بسیاری را پشت سر بگذارند تا شاید بتوانند چند دقیقهای این مقامها را ملاقات کنند. در خصوص روحانیون نیز وضع به همین گونه است که برخی امروز در مقامات بالا قرار گرفتهاند حتی برای پاسخگویی به مسائل شرعی هم برای مردم در دسترس نیستند. در واقع این فاصله نوعی فاصله طبقاتی است و بدترین نوع این فاصله، ایجاد فاصله طبقاتی برخی روحانیون با مردم است. البته این را میدانیم که هنوز هم خوشبختانه بسیاری از روحانیون چنین نیستند. روحانیونی که دارای پست و مقام شدهاند باید به یاد داشته باشند که نوع رفتار، خانواده، وضعیت زندگی و رفاه آنها در دید مردم است و مردم کوچکترین رفتار آنها را زیر نظر دارند. حساسیتهایی را که در بحث بودجه بهوجود آمد، میتوان از این زاویه بررسی کرد.
در اوایل انقلاب فاصله بین مردم و مسئولان بسیار کم بود و مسئولان خود را موظف به پاسخگویی به مردم میدانستند، به نظر شما این ارتباط در حال حاضر چگونه است؟
متاسفانه خیلی از مسئولان در دسترس مردم نیستند و مردم نمیتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. بنده در دهه ۵۰ فعالیت سیاسی داشتم شاهد بودم که بیشتر مسئولان وقت به راحتی در جامعه حضور داشتند و اغلب مردم با آنها ارتباط داشتند ولی پس از انقلاب کمکم تشریفات بیشتر شد. به عنوان نمونه اگر کسی بخواهد با نماینده خود در مجلس دیدار کند مراحل زیادی را باید پشت سر بگذارد و یا حتی یک استاندار را در یک استان در نظر بگیرید، مردم نمیتوانند با استاندار خود به راحتی ملاقات داشته باشند و باید بپذیریم که فاصله بین مردم و مسئولان بیشتر شده است و از سوی دیگر مشکلات مردم هم بیشتر از قبل شده و نیاز دارند که مشکلات خود را با مسئولان در میان بگذارند اما فضای اداری و تشریفات حاکم بر روابط مانع دسترسی مردم به مسئولان میشود.