علیرضا فرقانی/یاد باد روزگاران تحریم یاد باد. آن روزگارانی که سرمان بالا بود به قیمت پایین بودن وزنمان؛ البته آنقدرهم وزنمان براثر لاغری و فشار تحریم کم نشده بود که مانند لیبی و کره شمالی به روزی دو ساعت برق برسیم و از بی غذایی سوءتغذیه بگیریم و ماشینی بهتر از گاری نداشته باشیم.در همان زمان اوج تحریم ها بود که فردی 3 هزار میلیارد تومان اختلاس کرد که بعلت ناچیز بودن مقدار آن نسبت به دارایی ها و اموال کشور خیلی دیر لو رفت و بازداشت شد.
در اوج تحریم
همه مردم ایران این نکته را لمس کردند که احتیاج مادر اختراع است و داشتیم با سرعت
نور به سمت اکتشافات و اختراعات می رفتیم اما حیف که برایمان سرعت گیر
گذاشتند.سرعت گیری که هم از سرعتمان برای رسیدن به اهدافمان کاست و هم به طور
همزمان از اموالمان.
توافقنامه
ژنو به عبارت بهتر رفع تحریم صادرات چین و فرانسه به ایران بود. لطف کردند و منت
گذاشتند که جیبشان را پر کنیم.اما داشتیم به نداشتن عادت می کردیم.داشتیم از مصرف
گرایی و تجمل گرایی فاصله می گرفتیم اما نگذاشتند.
این بار حمله
به فرهنگ اسلامی- ایرانی ما را با هزینه خودمان انجام می دهند.دیگر نیازی به تصویب
بودجه در کنگره برای تهاجم فرهنگی به ایران نیست.سطح توقعات ایرانیان داشت معتدل و
معقول می شد. تولید مگان به روزی 4 تا رسیده بود.شاید دیدند آلودگی هوای تهران رو
به بهبودی خواهد رفت.فکردی کردند که ما را با پول خودمان خفه کنند.
دیگر از چین
کالاهای ارزان بنجل نمی آمد.مردم به هر بهانه ای پول خرد ته جیب خود را به اسباب
بازی های یک بار مصرف نمی دادند چون نبود. اسباب بازی گران شده بود ولی دیگر عروسک
باربی اصل نبود که نسل بعدی را کمر باریک و فراری از زایمان بار بیاورد. عروسک
باربی تقلبی چینی هم نبود که بچه ها پس از مدتی حساسیت بگیرند تازه اگه خدا رحم
کند دچار حریق نشود که خطرناک ترین گازها را متصاعد می کرد.
دلار داشت بالا
می رفت تا کسی دلال دلار نشود و به دنبال شغل آبرومند برود.دلار بالا می رفت تا
کسی نتواند تجارت به قیمت نابودی تولید داخل انجام دهد.داشت تولیدمان جون می
گرفت.اما با پول خودمان فرزندانمان را بیکار کردند.نیازی به بمب گذاری در کارخانه
های بزرگ برای فلج کردن تولید نبود و براحتی ما را دچار مرگ تدریجی می کنند.
غنی سازی که
عشق همه شده بود.خیلی از بچه ها می گفتند دوست داریم دانشمند هسته ای بشیم.قدیم
فقط خلبان بود و ومعلم و دکتر.داریم فراموش می کنیم که انرژی هسته ای حق مسلم ما
بود.برخی به شک افتادند که شاید از اول هم جقمان نبود!. دیگر به سختی می توان
جوانی را پیدا کرد که انگیزه غنی سازی داشته باشد.برفرض هم در آزمایشگاه بتواند به
غنی سازی 65 درصد دست پیدا کند برای تامین سوخت هسته ای کشتی ها دیگر ابراز نمی
کند.می گوید چه فایده،بیشتر از 5 درصد که حق نداریم داشته باشیم بعدشم میگن
بازفراوری کنید و تقلیلش بدین به همون 5 درصد.
آدامس خارجی
شده بود 3500 تومان.یا باید آدامس داخلی می خردیم یا این عادت زشت و بی فایده را
ترک می کردیم.از این دست موارد بسیار زیادند.قطعات یدکی وارداتی داشت فراموش می شد
و جایش را به تولید داخل میداد.البته واقعا داخل.نه فقط رنگ آمیزی داخلی که پس از
تحریم چراغ عقب هم نداشته باشیم.داشتیم یاد می گرفتیم که باید سوار مرکب خود بشیم
حتی اگر قاطر باشد اما پژو نباشد که بگن سوارشو ، پیاده شو ، سوار شو ، پیاده شو.
نفت؛ماده ای
که افیون استقلال ما شده بود. نفت؛ افیون خودکفایی است. دولتمردهای ایران داشتند
با این ادبیات آشنا می شدند. همه فریاد می زدند که می خواهیم از اقتصاد نفتی فاصله
بگیریم. شاید نشد اما بالاخره می شد. همه چیز بوی نفت می داد. باید در فضای آلوده
اقتصاد نفتی خیلی دقت می کردی تا شاید متوجه بوی صادرات پسته و فرش و صنایع دستی
بشوی. دیدند داریم بزرگ می شیم. استقلال مالی پیدا می کنیم زدن زیر پامون. خام
فروشی برامون شده بود خیال خام اما باز شد رویای صادقه.
داشتیم جلوی
پیشگیری اسب تروای بورسیه رو می گرفتیم. دیگر به بهانه عدم توانایی در حمایت مالی بورسیه
کمتری انجام می شد تا دیگر انقلاب اسلامی به دانش غیراسلامی گره نخورد. پیامبر هم که
فرموده بودند بروید چین ، برای علوم انسانی نبود. برای بازآموزی علوم لیبرالی و
اباحه گری نبود. علمی که در دعاها به علم لاینفع شناخته می شود
که باید از آن به خداوند پناه ببریم همانند پناه بردن به خداوند از شر شیطان رجیم
است. علم غربی علم غیراسلامی است که باید از آن فرار و آنرا رمی کرد نه اینکه در
دامن آن مامن گرفت. اما باز دوباره داریم به دامن اعوان شیطان برمی گردیم.
از عزت نفس
که نگو. وحشتناک زیاد شده بود. همه می گفتند ما میتوانیم ما احتیاج به غرب
نداریم.فراگیر شده بود. کوچک و بزرگ داشتند یاد می گرفتند سوپرمن باشند ابرمرد
باشند. به قول غربی ها انرژی مثبت به خودمون می دادیم. با دست خودمان انرژی مثبت
را از بین بردند. ذوق زدگی توافقنامه کورمان کرد. برخی که ذوق مرگ شدند. فردی که
عزت نفس ندارد مرده. فردی که عرق ملی ندارد دچار مرگ شده.
یادش بخیر
دوران تحریم. دوران سربلندی. دوران خودکفایی. باز برگشتیم به مصرف گرایی و تجمل
گرایی و دلالی و رکود تولید و واردات و واردات و واردات.