پیوسته انتقاداتی از سوی سیاستورزان گوناگون مبنی بر جناحی عملکردن یا ناکارآمدی برخی رسانهها در اجرای وظایف ذاتی آنها شنیده میشود.
تدبیر24»در این راستا نکاتی قابل تامل است. نهادهای اجتماعی از هر نوعی برای سر و سامان دادن و تامین یک سری امور، نیازها یا مشکلات اجتماعی ایجاد شدهاند. از اینرو، تعریف هر نهاد اجتماعی مبتنی بر امور، مشکلات، نیازها، ضروریات و... که برای رفاه حال شهروندان باید حل و فصل شوند، میباشد. نهاد صدا و سیما به عنوان یک نهاد اجتماعی و حاکمیتی از این قاعده کلی مستثنا نیست. شاید بتوان به طور کلی کارکرد صدا و سیما را در چند وظیفه کلی یعنی آموزش، هدایت و ایجاد آرامش روانی و نشاط برای شهروندان در مسیر یا اهداف بلند و کوتاه مدتی که مشخص شده است، دانست. بر این اساس پر بیراه نیست اگر گفته شود معتبرترین معیار سنجش کارآمدی نهادهایی از این دست نظر و ارزیابی شهروندان نسبت به این نهادهاست. اگر مقدمه فوق اجمالا پذیرفته شود، آنگاه میتوان گفت که صدا و سیما به چند دلیل در انجام وظیفه ذاتی و تعریف شده برای این نهاد چندان موفق نبوده است. صداوسیما برای انجام وظیفه تعریف شدهاش، ضرورتا و الزاما باید مخاطب داشته باشد. حال آنکه بنابر آمار رسمی و غیررسمی و شواهد انکارناپذیر عینی درصد بالایی از شهروندان از نتیجه رضایت ندارند. این موضوع از چند منظر قابل بررسی است: 1- برآیند مستقیم عدم استقبال شهروندان از برنامهها موجب ناکامی در انتقال و ترویج اهداف کلان فرهنگی و سیاسی میشود. 2-گرایش شهروندان به سوی رسانههای دیگر برای تامین نیازهای گوناگون از جمله نشاط و آرامش، احتمال دارد شهروندان در معرض اهداف سودجویانه قرار گیرند. این وضعیت در بلندمدت آسیبهای جدی به جامعه و منافع و امنیت ملی، خواهد زد. با در نظر گرفتن فرایند ریزش مخاطب برای رسانه، خیلی دور از واقعیت نیست که در چند سال آینده مدیران، تصمیمسازان و تصمیمگیران چنین نهادی تنها مخاطبانش باشند. واقعگرایی کارآمد و سودمندترین نحوه برخورد با امور انسانی و اجتماعی است. تشخیص صحیح امور انسانی و اجتماعی یگانه و بنیادیترین عامل موفقیت و عدم موفقیت در هر امر انسانی است. متنفذین، تصمیمسازان و مدیران، جامعه و شهروندان پیوسته در حال تحول و تکامل را آنگونه که هستند نمیبینند بلکه، آنگونه که میخواهند، تصور میکنند. بدین معنی که مدیران رسانهها باید در نظر داشته باشند که انسانها، امور انسانی و اجتماعی بهطور اجتنابناپذیری پیوسته و بیوقفه در حال تحول، تکامل هستند. اینکه در یک شرایط منطقی که حیات نهادهای اجتماعی منوط به نظر مثبت شهروندان باشد نهادهایی که عملکرد موثری نداشته باشند در کوتاه مدت ورشکسته میشوند. بنابر استدلال فوق، عملکرد صرفا جناحی و ناکارآمد یک رسانه مسئول مستقیم ورود رسانههای دیگر به منازل شهروندان است. ورود رسانههای دیگر بنیاد تحولات اخلاقی، ایدهآلها، اهداف و... شهروندان را تحت تاثیر قرار میدهد و پر بیراه نیست اگر بگویم عملکرد غیر منطقی و صرفا جناحی یک رسانه یکی از مهمترین عوامل است که نه فقط موجب دوری و شکاف میشود بلکه باعث تضعیف باورهای دینی شهروندان و گرایش آنها به سوی فرهنگهای بیگانه میتواند باشد. مکررا شنیده میشود تیم رسانهای دولت ضعیف است، دولت باید پاسخ برخی منتقدان خلافگو را بدهد، دولت باید دامنه مشی شفاف سازی را گستردهتر کند و با جامعه بیشتر ارتباط برقرار کند، رئیسجمهور باید بیشتر مشکلات را با جامعه در میان بگذارد و... به دلایل گوناگون و بعضا منطقی و قابل قبول بستر ایجاد دیگر رسانهها و حتی شبکههای تلویزیونی برای بخش خصوصی مهیا نیست اما به منظور نجات شهروندان از نفوذ و تاثیرات مخرب رسانههای بدخواه بیگانه که معنی جزء حفاظت از منافع و امنیت ملی ندارد، بسیار ضروری است تا آقای روحانی امکان تاسیس رسانهای با مدیریت دولت را بررسی کند. به باور نگارنده ایجاد شبکه تلویزیون فراجناحی تحت مدیریت دولت میتواند به طور قابل توجهی به نزدیکتر شدن شهروندان با نظام مدیریت کلان سیاسی منجر شود. تلویزیون ملی و فراجناحی تحت مدیریت دولت میتواند گوش شنوایی برای درد و رنج شهروندان باشد. یکی از ملزومات توسعه اجتماعی ارتباط نزدیک میان شهروندان و مسئولان و اعتماد شهروندان به مدیریت شهر و کشور است. با در نظر گرفتن ناکارآمدی و عملکرد جناحی برخی رسانهها و هجمه رسانههای تصویری، صوتی و مجازی بیگانگان با اهداف شوم و سود جویانه، ایجاد تلویزیون ملی و فراجناحی توسط دولت با دستور آقای روحانی میتواند راه حلی مناسب باشد.
کوروش الماسی،روزنامه نگار