جامعه مدرن با هر رويكرد حكومتي كه باشد، نيازمند مجموعهاي از نيازهاي بنيادين است كه متكي بر آن نيازها در اشكال مختلف دموكراتيك و صورتهاي حكومتي آن، زير ساختهاي بنيادين به حكومت دوام و هويت داده و سازوكارهاي آن شرايط حكومت را تسهيل ميكنند.
تدبیر24» به طور مثال يكي از ويژگيهاي حكومتهاي مدرن، قانون است. قانون ميثاق عمومي جامعه است. اگر در يك حكومت مدرن قانون ضعيف باشد يا در پس قانون قوانين مخفي و امور نانوشته وجود داشته باشد حركت آن جامعه با اختلال رو به رو ميشود.
در دنياي مدرن بحث تفكيك قوا يك اصل مهم و كليدي است. در تفكيك قوا حكومت سامان پيدا كرده و منطق آن نهادين ميشود و مجاري آن در درگاه خود حركت ميكند اما به محض آنكه قوا در هم تنيده شده و جايگاه خود را از دست ميدهند، حركت حكومت و جامعه با مشكل رو به رو خواهد شد. يكي از زيرساختهاي جوامع مدرن گردش اطلاعات است. اگر اين گردش اطلاعات به نحوي مطلوب صورت پذيرد، اعتماد عمومي افزايش پيدا ميكند و همبستگي اجتماعي تقويت ميشود. از جمله زيرساختهاي جامعه مدرن، شبكهها، بنيادها، كانونها و مراكز مردمنهاد هستند كه اشكال مختلفي را درون خود شامل ميشوند. از نمونه اين اشكال اصناف و سنديكاهايي هستند كه در دنياي مدرن نقش مهمي را ايفا ميكنند و اين مهم ميتواند حكومت خام مردمي را به يك حكومت فرآوري شده تبديل كند. از ميان اين سامانههاي مردمنهاد، يكي از مهمترين ابزار حكمراني مناسب احزاب هستند. احزاب به دليل آنكه كاركرد طولاني داشته و نقش سياستورزي را براي كنشگران سياسي از يك شكل آماتور به يك شكل حرفهاي تبديل ميكنند جايگاه مهم و قابل بررسي را دارا هستند. يكي از مهمترين نقشهاي احزاب در جوامع، نقش دولت در سايه براي حكومت است. به اين معنا كه احزاب جرياناتي هستند كه ميانديشند، برنامهريزي ميكنند و استراتژي آماده ميكنند و براي سياستورزي حرفهاي آماده ميشوند به همين دليل در حكومتهاي مدرن دولتها از احزاب متولد ميشوند. در احزاب تمرينهاي جدي در زمينه استراتژي، برنامههاي راهبردي و آموزش نيروهاي خود براي تصدي پستهاي مختلف صورت ميپذيرد به همين دليل بخش مهمي از مسيري كه دولت بايد طي كند را احزاب طي كرده و زماني كه دولتي به اتكاي يك حزب، موقعيت اداره امور را پيدا ميكند نيازي به آموزش نيروهاي خود ندارد و مسير اعمال حاكميت با سعي و خطا طي نميشود. زماني كه احزاب در چنين شرايطي بروز و ظهور ميكنند و در عين حال در معرض نقد و ارزيابي مردم قرار ميگيرند سبب ميشود نسبت به افكار عمومي پاسخگو باشند. چنين جوامعي از تعادل و تعامل بيشتري ميان مردم و حاكميت برخوردار هستند و نتيجه اين تعامل اعتماد بيشتر افكار عمومي به حاكميت است. زماني كه احزاب شكل گرفته و نقش دولت در سايه را ايفا كرده و اعتماد مردم را جلب ميكنند اگر مردم قصد انتقاد يا اعتراض داشته باشند با اتكا به سازههاي اعتمادخيز مانند آنها وارد عرصه ميشوند و مطالبات خود را از طريق اين سازههايي كه زيرساخت جوامع مدرن هستند مطرح ميكنند. احزاب نقش بسيار مهمي در انتقال عقلاني نيازها، مشكلات و آرزوها از مردم به حاكميت دارند. به همين دليل حلقه واصل مردم با حاكميت و بالعكس هستند و با كمك آنها جريان امور معتدلتر و بدون تنشهاي بنيانبركن پيگيري خواهد شد.