جریان اصلاحات در سال84 شکست سنگینی خورد به طوری که همگان اعتقاد داشتند به این زودیها این جریان بر پای خود نخواهد ایستاد، اما در سال 92 بهرغم محدودیتهای فراوان، نوعی اجماع سازی در درون این جریان در دستور کار قرار گرفت. اصلاحطلبان چگونه به این مکانیزم دست یافتند؟
استراتژیای که جریان اصلاحات بعد از سال 84 و 88 پیش گرفت، در سال 92 به ثمر نشست. البته حرکت به این سمت انتظار و توقع مردم ازجریان اصلاحات بود. آنها از اصلاح طلبان به علت معرفیکاندیداهای متفاوت در سال 84 و88 به شدت ناراضی بودند و این مورد را عامل مهم شکست جریان اصلاحات و مشکلاتی که برای کشور به وجود آمده بود، میدانستند. درسال 92 مردم صراحتا بر این موضوع تاکید داشتند که اگر رهبران جریان اصلاحات به کاندیدای واحد نرسند، پای صندوقها حاضر نخواهند شد. این صدا از کل هواداران جریان اصلاحات شنیده میشد. در نتیجه در سال 92 استراتژی اجماع سازی و معرفی کاندیدای واحد در ریاست جمهوری میوه این تصمیمگیری به ثمر نشست. این استراتژی با درایت رئیس دولت اصلاحات به پیروزی منتهی شد و اصلاحطلبان با این پیروزی به صورت نسبی به عرصه سیاست بازگشتند. در سال 94 نیز چون باید لیست واحد در مجلس ارائه میشد، فرایند اجماعسازی نیازمند سازوکار واحدی بود. درگذشته شورایی تحتعنوان شورای هماهنگی جبهه اصلاحات وجود داشت که در سال 92 نیز متولی انتخابات شوراها بود، اما نتوانست موفقیت کاملی به دست آورد و مردم نیز از نظر آنها استقبال نکردند. این ضعف باعث شد که درانتخابات مجلس شورایی به عنوان شورای راهبردی زیر نظر رئیس دولت اصلاحات به وجود آید. اما این شوراها هم خروجی مفیدی نداشت. در انتها با پیشنهاد شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و موافقت رئیس دولت اصلاحات شورای عالی سیاستگذاری پایهگذاریشد. این شورا در انتخابات 94 بهرغم ردصلاحیتها، اثرگذار بود و توانست اعتماد مردم را جلب کند. حتی نوعی ائتلاف با جریان اصولگرای معتدل بهوجود آمد و حتی در تهران دو نفر از اصولگرایان معتدل در لیست جریان اصلاحات قرارگرفتند.
با وجود این، چرا همگان به شورای عالی سیاستگذاری در برآوردن فراکسیون امید در مجلس نقد دارند؟
علت نقد انتخابات شوراها و ریاست جمهوری است. البته انتخابات ریاست جمهوری چندان چالش برانگیز نبود و مشخصا اصلاح طلبان قصد داشتند از آقای روحانی حمایت کنند و بحث کاندیدای پوششی و انصراف او هم از ابتدا مشخص بود. اما انتخابات شوراها چالش برانگیز شد. زیرا انتخابات شورای پنجم در فضای مطلوبتری نسبت به قبل برگزار میشد. اگر در انتخابات سال 94 تمامی کاندیداهای اصلاحطلب رد صلاحیت شدند، اما در این مرحله هیات نظارت بر انتخابات توسط مجلس پایهگذاری شده بود که این هیات تمامی چهرههای شاخص اصلاحطلب را تایید صلاحیت کرد. اما عملکرد شورای عالی سیاستگذاری در این مقطع رضایت بخش نبود و انتقادات زیادی به شورای عالی سیاستگذاری وجود داشته و دارد و این انتقادات در آینده باید ملاک تغییرات در این شورا قرار بگیرد.
چرا معتقدید عملکرد شورای عالی سیاستگذاری در انتخابات شوراها رضایت بخش نبوده است؟
چون بهرغم اینکه تمامی چهرههای شاخص اصلاحطلب برای بستن لیستی 21 نفره تایید صلاحیت شده بودند و چندین برابر هم تایید شدند، اما شورای عالی سیاستگذاری متوسل به فراخوان شد و حدود800 نفر درخواست حضور در لیست شورای شهرتهران را داشتند. این اقدام باعث شد کار پیچیده شده و نهایتا سازوکار تعیین شده از قبل توسط شورای عالی اجرایی نشود. در این دوره در درون شورای عالی تصمیمات جدید گرفتند که چالشبرانگیز شد. موادی که باعث گردید تصمیمات شورای عالی در این مقطع رضایت بخش نباشد، گرچه مردم از این لیست حمایت کردند اما این استقبال به معنای این نیست که عملکرد شورای عالی سیاستگذاری عاری از عیب و نقص بوده است. این روند باید مورد اصلاحقرار بگیرد. و اگر چنین نشود با چالشهای زیادی در آینده روبرو خواهیم شد.
اینکه فراخوان داده شود نشان از وسعت نظر شورای عالی سیاستگذاری و استفاده از روش دموکراسی مستقیم نیست؟
در انتخابات نمیتوان با سعی و خطا جلو رفت زیرا اصل قضیه این است که عملکرد جریان اصلاحات باید منجر به مجلس و یا شورای شهری کار آمد، شود. این مورد مستلزم آن است که افراد انتخاب شده مورد اعتماد از نظرشجاعت، ایمان، آرمان خواهی، حق طلبی، مردم باوری و کارشناسی باشد. نباید به صرف اینکه هرشخصی شرایط اولیه را داشته باشد، مدعی شود. چهره شاخص اصلاحطلب یعنی فردی که در کوران مبارزات سیاسی امتحان خود را پس داده است. چهره ناشناس یعنی فردی که مردم او را نمی شناسند. تفاوت میان این دو اثرگذار است. نمیتوان بدون حضور افراد شناخته شده و با شناسنامه اصلاحطلب به مردم خدمت کرد. اصلاحطلبان نباید به شورای نگهبان انتقاد کنند و فراخوان دهند. از میان 200 تا 300 نفر طرفدار جریان اصلاحات، لیست انتخاباتی به مردم ارائه دهیم و یا اینکه اگر به این شورا نقد داریم نباید در فرایند تصمیمات داخلی مانند نهادهای نظارت عمل کنیم. بسیاری از چهرههای جریان اصلاحات از نیروهای انقلاب هستند که در کوران مبارزات سیاسی در قبل از انقلاب حضور داشتند. اینگونه تصمیمگیریها ادامه مسیر احمدینژاد برای حذف نیروهای انقلاب است. این موارد میتواند کشور را دچار بحران مدیریت کند.
پس نقد شما با شورای عالی سیاستگذاری کاملا با نقدکسانی است که از ابتدا با روند این شورا مخالف بودند و اکنون درحال طرح ریزی پارلمان اصلاحات هستند؟
بله. دقیقا همینطور است. البته آن جریان درسال 84 نیز گرچه رأسا شورای عالی را پیشنهاد کرده بودند، اما نقدهایی داشتند و بلافاصله بعد از پایان آن انتخابات خواهان انحلال این شورا شدند که بهرغم مخالفت آنها شورای عالی پا گرفت. نقد آنها با نقد من کاملا متفاوت است.
آنها احزاب ذرهبینی هستند که بعضا در شورای مرکزی خلاصه میشوند، اما در واقع نباید به نقد همین احزاب اصلاحطلب ذره بینی همگوش داد؟
حتما باید به هر نقدی گوش داد و برخی از این نقدها قابل توجه است. زمانی که احزاب اصلاحطلب مدعی هستند، چه ضرورتی به حضور برخی شخصیتهای حقیقی در روند تصمیمگیری وجود دارد، قابل بررسی است. واقعیت آن است که اگر افرادی قصد دارند به فعالیت سیاسی بپردازند، باید حزب تشکیل دهند. البته در مرحله اول این نقد صحیح است اما زمانی که در مرحله عملیاتی این موضوع بررسی میشود، به این نکته خواهیم رسید که در کشور ما نوعی حزبگریزی وجود دارد و احزاب از آسیبپذیری برخوردارند و هزینه فعالیت حزبی در ایران بالاست. بنابراین عده زیادی از افراد تاثیرگذار ملی منطقهای و استانی در نبود احزاب قوی تاثیرگذارند. این موضوع واقعیت است و نمیتوان از این واقعیت چشم پوشید. بنابراین چنین سازوکاری به وجود آمده که این اشخاص درکنار احزاب اصلاحطلب حضور داشته باشند و اجماع سازی در جریان اصلاحات است. باید صدای تمامی مخالفان و منتقدان شورای عالی شنیده شود.
با این تحلیل پارلمان اصلاحات مدنظر مخالفان شورای عالی اصلاحات طرحی کارآمد است یا پارلمان اصلاحات به عنوان نهادی عالی و بالادستی و تبدیل شورای عالی به نهادی نظارتی؟
من فکر میکنم، در هرحال چالشی که در حال حاضر وجود دارد باید حداقل به تغییراتی در چارچوب شورایعالی سیاستگذاری تبدیل شود. در کنار این پیشنهاد طرح پارلمان اصلاحات وجود دارد و با توجه به فضای موجود نیز که اعتراضاتی از سوی مردم صورت گرفته و این اعتراضات متوجه جریان اصلاحات در مجلس و دولت هم هست، باید به سمت جلب اعتماد مردم حرکت کرد. زیرا در آینده این جریان اصلاحات است که به مردم نیاز دارد. در چنین فضایی باید به گونهای عمل کرد که مردم اعتماد کرده و دوباره پای صندوقهای رأی بیایند. زیرا مردم یا باید به عملکرد فراکسیون امید اعتماد داشته و یا اینکه کارنامه دولت قابل قبول باشد که به تبع آن جریان اصلاحات مجددا درآینده در قدرت قرار بگیرد. در دستور کار قرار دادن این مورد مهمتر از هر مسالهای است.
شما به نوعی دغدغه اصلاح شورای عالی سیاستگذاری را دارید آیا وجود برخی شخصیتها در ادامه مسیر شورای عالی سیاستگذاری، ضروری است؟
ضروری بودن با ضروری نبودن حضور آقای عارف در رأس شورای عالی سیاستگذاری بسته به تاثیر ایشان در روند تصمیمگیری در شورای عالی در انتخاباتهای قبل دارد. آقای عارف اقدام اخلاقی در سال 92 انجام دادند که بسیار اثر گذار بود و به همان دلیل و به احترام این اقدام، ایشان به ریاست شورای عالی سیاستگذاری معرفی شدند. اما تصمیمگیریها در شورای عالی توسط عارف انجام نمیشود. آقای عارف نقش تعیین کنندهای در شورای عالی سیاستگذاری ندارد. نقش آقای عارف به عنوان مرضیالطرفین مثبت است. طرفینی که در جریان اصلاحات اختلافنظر داشتند به آقای عارف اعتماد کردند. از این نظر شاید نقش آقای عارف قابل پذیرش باشد.
پس مشکل چیست؟
در ادامه کار شورای عالی و با سازوکارهایی که برای بستن لیستها به وجود آمد، عارف نقش نداشت و این موضوع با کمیتههایی بود که در شورای عالی سیاستگذاری به وجود آمد. کمیتهها و هیات رئیسه شورای عالی سیاستگذاری به صورت جمعی تصمیم میگرفتند.
اما زمانی که لیست نهایی منتشر شد، برخی قهر کرده برخی استخوان در گلو سکوت کرده و برخی لیستی دیگر ارائه دادند. عارف به میدان آمد و مقتدرانه از لیست واحد دفاع کرد با این وجود اکنون جای دارد که برای بودن یا نبودن عارف در رأس شورای عالی سیاستگذاری تصمیمگیری شود؟
این بحث چندان هم تعیین کننده نیست. به فرض آقای عارف نباشد و فرد دیگری از همین هیات رئیسه در رأس شورای عالی قرار بگیرد، باز هم او تاثیرگذار نخواهد بود. بهویژه اینکه باید فردی در رأس شورای عالی قرار بگیرد، از مقبولیت عامهای بین شورای هماهنگی و شخصیتهای حقیقی که توسط رئیس دولت اصلاحات تعیین میشوند؛ برخوردار باشد. قبول ریاست شورای عالی مهم نیست فردی که رئیس شورای عالی میشود، باید مسئولیت اقدامات این شورا را هم بپذیرد. فردی که در رأس قرار میگرد باید پاسخگوی همه چیز باشد و اگر مشاهده کرد که مشکلی به وجود آمد و آنچه مصلحت است، صورت نمیگیرد باید عکس العمل انجام دهد. اولین عکسالعمل در برابر اشتباهات باید توسط آقای عارف صورت میگرفت.
عارف باید در مقابل کدام بخش از اقدامات شورای عالی عکسالعمل نشان میداد؟
در حال حاضر 9 نفر از اعضای شورای عالی سیاستگذاری در شورای شهر تهران حضور دارند. این افراد یعنی کسانی که در شورای عالی سیاستگذاری بودند، به هر طریق ممکن برای حضور در لیست تاثیرگذاشتند. و کسانی مانند من که در گذشته شورای عالی سیاستگذاری بوده و در این دوره حاضر به حضور در شورا نشدم و عقل هم این حکم را میکرد که در شورا نباشم در لیست قرار نگرفتم. مشاهده کردیم که ضوابط در آرایش لیست کنار رفت و عوامل بیرونی در بستن لیست شورا بسیار تاثیرگذار تر از عوامل داخلی شورا بودند. به هر حال جریاناتی به وجود آمد و این جریانات لیست شورا را به سمتو سویی هدایت کردند که خودشان میپسندیدند و تمامی این موارد به اسم شورای عالی سیاستگذاری تمام شد. این شورا نباید به راحتی از کنار این قضیه عبور کند. شورا آن زمانی که دخالتها را از بیرون مشاهده میکرد، باید جلوی آن میایستاد و اجازه نمیداد عوامل آنها در کارگروهها حضور پیدا کند. ضمن اینکه این انتقاد وجود دارد که چرا آنقدر فضا باز شد که دیگر امکان اعمال ملاکها وجود نداشت. اگر چهرههای شاخص اصلاحطلب تایید صلاحیت شده بودند چرا فضا برای 800 نفر غیر حزبی باز شد. درحال حاضر افرادی در شورای شهر تهران هستند که اطلاعاتی که ارائه دادند اطلاعات غلطی بوده است. این موارد زیاد است. البته من شخصا با کوچکترین اشاره کنار میرفتم اما بحث اینجاست که عناصری وجود داشتند که هم از تخصص شهری برخوردار بودند هم چهره حزبی و هم چهره سیاسی بودند اما از آنها استفاده نشد.
پیشنهاد شما برای آینده فرایند اجماع سازی در جریان اصلاحات و اصلاح امور تصمیمگیری در این جریان چیست؟
سخن گفتن در این مورد کمی سخت است اما دیگر نمیتوان نسبت به نظر شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بیاعتنا بود. به نظر من قضیه شکاف جدی است ما نباید به سمتی حرکت کنیم که استراتژی ما یعنی اتحاد احزاب و لیست واحد آسیب ببیند. بدون این اجماع سازی شانسی در انتخابات آینده نخواهیم داشت و براساس این استراتژی باید سازو کار مناسب به وجود آید تا از بیبرنامگی در شورای عالی جلوگیری شود. من در جریان انتخابات شورا در اتاق فکر آقای عارف و حتیخصوص هم به ایشان هشدار دادم اما کسی توجه نکرد. پاشنه آشیل امروز کشور فقدان تفکر سیستمی در مدیریت است و این تفکر سیستمی بین جریان اصلاحطلبی مغفول مانده است و تا سیستم نباشد تصمیمگیری اثر گذار نخواهد بود و در نبود این مورد متغیرهای فراوانی در تصمیمات نهایی وارد میشوند. متغیراتی که در تفکر سیستمی وجود دارد دقیق است و اگر این مدلها کنار گذاشته شود، دچار هرج و مرج شده و از این گل شدن آب رودخانه برخی ماهی خواهند گرفت که حق آنها نیست.